انتشار این مقاله


هفت باور عاطفی مردم سالم

نگاه شما به زندگی و آینده چگونه بر سلامتی و خوب بودن شما تاثیر میگذارد؟افرادی که از نظر عاطفی سالم اند چه ویژگی‌هایی دارند؟

 

همه ما اساس سلامت جسمانی را می‌دانیم: تغذیه مناسب، ورزش منظم، خواب کافی شبانه.
گفته می‌شود که اگر شما سالم نیستید پس هیچ چیز ندارید.

اما چگونه می‌توانیم سلامت ذهنمان را بهبود ببخشیم؟
در این جا هفت عقیده که چرا بعضی افراد از نظر عاطفی سالم‌اند را بررسی می‌کنیم.

قبل از اینکه شروع کنیم به این دو نکته توجه کنید که شما انسان هستید و هیچ کس همه‌ی عقاید را باهم ندارد. همه ما به شیوه‌ی خود مبارزه می‌کنیم. پس در صورتی که از سیستم فکری خودتان استفاده می‌کنید، نگران نباشید .
دوم اینکه، باید بگویم هیچ لیست جامع و جهانی از عقاید سالم وجود ندارد. اما از نظر من این هفت قدم می‌تواند پایه‌ای قوی نیز برای سایر زمینه‌ها باشد.

۱.من می‌توانم دوره را ادامه بدهم

این عقیده این دو صفت را افزایش می‌دهد: استحکام و خویشتنداری.
استحکام به معنی ماندن در برنامه طولانی مدت است. به عبارتی انجام دادن کار سخت و خسته کننده در طول ماه‌ها و سال‌ها در خدمت اهداف بزرگ تر می‌باشد. شاید شما با خودتان قرار بگذارید که هر شب جبر بخوانید حتی زمانی که از آن احساس تنفر می‌کنید تا بتوانید GED (دیپلم) خود را بگیرید. یاممکن است که ناهار خود را به محل کار ببرید و از کنار قوطی های استار باکس برای یک سال بدون توجه بگذرید تا بتوانید برای برنامه تفریحی آلاسکا پول جمع کنید. شما ممکن است روال معمول خود را در مورد گردشگران گمشده آلمانی، چند نفر آدم مست یا انسان‌های بدجنسی که در ردیف آخر شخصیت شما را مسخره می‌کنند، انجام دهید.

همراه با تضادی، خویشتنداری یعنی باقی ماندن در پروژه های کوتاه مدت, یا به عبارتی مقاومت در برابر وسوسه. چیزی که باعث می‌شود هنگام گیرکردن دریک ترافیک طولانی و بی پایان بوق نزنید یا اجتناب کردن ازچک کردن گوشی تان هنگامی که دوستتان مودبانه یک برنامه زنانه طولانی به شما را نشان می‌دهد. یا ادامه دادن رژیمتان زمانی که کارخانه تولید کیک، کیک رویایتان را در دنیای واقعی تولید می‌کند.

اشتباه نکنید، همه ما در تله وسوسه و ارضا فوری نیاز ‌هایمان سقوط می‌کنیم. هر کسی که یک قطعه شکلات را در صف امتحان کردن آن چشیده و در نهایت با خرید یک جعبه از آن به تله افتاده می‌تواند به این موضوع اقرار کند.
ولی برای ساختن ماهیچه های استحکام و خویشتن‌داری دقیقاً همچون سایر ماهیچه ها نیاز به تمرین می‌باشد.

چرا استحکام و خویشتن‌داری تا این اندازه مهم است؟ چون بعضی از خواسته‌ها هستند که به سادگی و سریعاً به دست نمی‌آیند. مثل کار، سلامتی و یا یک رابطه عاشقانه.
همه اینها زمان ‌بر بوده و نیاز به پروژه‌ای طولانی مدت و ادامه دار دارند.

۲.من می‌توانم کارهایی را انجام دهم که دوست ندارم

این باور، به نظر من، بهترین راز حفظ شده زمان ما است. نتیجه این دیدگاه خلق و خوی مستقل است، یعنی بالا بردن حوصله، خلق‌و‌خو و انجام دادن کارهایی که دوست ندارید.

اغلب اوقات ما کاری را زمانی انجام می‌دهیم که حوصله انجام آن‌را داریم. احساس تنبلی می کنید؟ پس روی کاناپه می‌مانید. مشتاق یک ساندویچ بزرگ هستید؟ پس آنرا می‌خورید. حوصله کار کردن ندارید؟ پس زمان مرور کردن سایت فروشگاه آن لاین کفشتان فرا رسیده است. ما به حال و حوصله مان اجازه می‌دهیم که رفتار ما را تعیین کند.
سعی کنید رفتارتان را در اولویت قرار دهید و به خودتان تحمیل کنید که در گذشته از انجام این کار‌ها لذت می‌بردید حتی اگر الان حوصله انجام آنرا ندارید. احساس کسالت می‌کنید؟ به باشگاه بروید و به دیواره‌ی سنگ نوردی صعود کنید و ببینید که چگونه انرژی تان بازمی‌گردد. احساس بی‌انرژی بودن می‌کنید؟ پشت پیانو بنشینید و خودتان را احساس کنید و غرق در موسیقی شوید. و اگر حالتان بهتر نشد؟ مشکلی نیست، حداقل شما کاری انجام داده‌اید.
این حقه کوچک برا مواجهه با ترس‌ها نیز کاربرد دارد. راه ایجاد اعتماد بنفس این است که بعضی وقت‌ها از محدوده راحتی خود خارج شوید. اگر فقط به چیزهایی که می‌دانید به راحتی می‌توانید مدیریت کنید اهمیت دهید فهرست کنونی خود را جلا می‌بخشید اما نمی‌توانید رو به جلو حرکت کنید. پس با کارهای جدید درگیر شوید و با ترس‌های قدیمی روبه‌رو شوید. بامبارزه و ناامیدی انسان احساس شکست ‌می‌کند اما در حقیقت آن‌ها درد ‌های درحال ازدیاد هستند. شما باید بتوانید از میان آن‌ها بیرون بیاید و به احساس‌های گذرا و نامطمئن و نامناسب عادت کنید، مهم نیست که چقدر از آن‌ها متنفرید، به راه خود ادامه دهید.

۳.من می‌توانم خودم را با سختی‌ها سازگار کنم

این باور به شما امکان می‌دهد که چالش‌هارا مدیریت کنید و انعطاف پذیر باشید. زندگی پر از ناامیدی ‌ها، اشتباهات، موانع سر راه, و تلاش های کافی که ناکارآمد شده‌اند، می‌باشد. مثل زمانی که می‌خاهید گربه‌تان را با خودتان به حمام ببرید، ولی کارها اشتباه پیش می‌رود، کسانی که از نظر روحی سالم اند، تسلیم نمی‌شوند, آن‌ها کارشان را تنظیم می‌کنند و با مشکل کنار می‌آیند.
یک زنجیر را تصور کنید که در یکطرف آن برچسب سفت و محکم قرار دارد آنرا ادامه دهید با واژه منعطف و خودجوش مواجه خواهید شد و در نهایت در انتهای دیگر لغت تحریک کننده قرار دارد.ما می‌خواهیم که به تعادل برسیم یعنی جایی بین قلمرو منعطف و خودجوش قرار بگیریم.
ولی منعطف بودن فقط در مورد رفتار نیست. برای اطمینان، انعطاف پذیری شامل بازسازی عادات مطالعه بعد از شکست خوردن در اولین امتحان, بازسازی مسیر خانه‌تان زمانی که ساخت و ساز غیرمنتظره ای اتفاق افتاده است. البته انعطاف پذیری چیزی بیشتر از این است.
سازگار شدن با سختی ها در مورد احساسات نیز بکار می‌رود. حسادت شدید ورزیدن، عصبانی شدن، یا غرق شدن در ناراحتی در یک مقدار معین به این معنی نیست که شما ناامید هستید ولی به این معنی است که نیاز دارید که چیزی را تغییر دهید.

به این ترتیب تکیه دادن به رفتار های مقابله‌ای ناسالم مثل آسیب به خود، مست کردن یا از بین بردن احساستان با دارو، رابطه‌ی جنسی، sugar, خرید کردن، بازی های ویدیویی، یا هرچیزی که روانشناسی مدرن آنرا اعتیاد آور میداند، نشانه‌ این است که نیاز به تکیه بر ابزارآلات جعبه ابزار مان داریم.

چه ابزارهایی کمک می‌کند که با سختی ها سازگار شوید؟
اول اینکه احساس کنید، اجازه دهید بجای شجاعت کاذب یا خشم احساسات پیچیده‌تری مثل ترس، خجالت، گناه و آسیب‌پذیری را تجربه کنید.
شما همچنین می‌توانید از طریق بدنتان به احساساتان دسترسی پیدا کنید. آگاهانه آرام باشید، تمرین کنید، با ذهنتان نفس بکشید،
با افرادی باشید که به شما توجه می‌کنند، یا فعالیتی پیدا کنید که استرس شما را کم می‌کند و تسکین میدهد. زمانی که پاسخ ‌های موجب می‌شود احساس بهتری داشته‌باشید, با هزینه‌ای کمتر گزینه‌های بهتر از تحسین کردن خودتان یا سرتکان دادن برای خودتان می‌یابید. نوشیدن هرچه که در خانه هست یا ماندن در رختخواب برای یک هفته سازگار کردن خود با سختی‌ها نیست.
تکه تکه کردن نعناع های تازه و یا دیدن چند قسمت از فیلم «the unbreakable Kimmy Schmidt» به دنبال آن بردن گربه پیش یک متخصص برای حمام گرفتن، چطور؟ پس با سختی‌ها کنار بیاید.

۴.هر کسی لایق برخورد احترام آمیز است

سریوس بلک دقیق ترین توضیح را ارائه داد زمانی که گفت: «اگر میخواهید کسی را بشناسید، توجه کنید با زیر دست هایش چگونه رفتار می‌کند، نه با همتایانش.»
هرچند احتمالا هیچ‌یک از ما جن خانگی به نام وینکی( اشاره به فیلم های جن و پری و برده گی جن ها‌ی خانگی) نداریم.
ولی هر روزه با افراد زیادی برخورد می‌کنیم که برایمان کارهایی انجام میدهند – حمایت از مشتری، رانندگان اتوبوس ، مسئولان نظافت، کارکنان داروخانه ها- هریک از آنان شایسته احترام ما هستند.

به یاد داشته باشید که حتی اگر کسی برای ارایه خدمات، از شما مزد بگیرد، بدین معنی نیست که بد رفتاری با آنها منصفانه‌ است. احترام و پول قابل معاوضه نیستند. در واقع ، اگر برای رییسی کار کرده باشید که از او خوشتان نمی آمده، خواهید فهمید که طی زمان، با احترام چیزهایی به مراتب بیشتر از پول بدست می آید.

حال، اینکه چگونه با کسانی که در سالن تئاتر با حداکثر صدا بازی candy crush را بازی میکنند باید برخورد کرد، داستان دیگری است…

۵. من می‌توانم به خودم بخندم

وقتی می‌خواهیم برای موفقیت وارد کار شویم، قطعا به خود بسیار سخت می‌گیریم. علامت‌های خطر در این مورد شامل قضاوت کردن، کنترل زیاد جزئیات، همیشه خوب بودن، حالت دفاعی به خود گرفتن، کینه نگه داشتن، هیچ‌گاه عذر نخواستن یا هرچیز دیگری که نشانه‌ای از تظاهر به پرهیزکاری دارد، می‌باشد.

پس چگونه شما یاد می‌گیرید که به خودتان بخندید؟ با تقسیم‌بندی چیزهایی که شما را شرمگین می‌کنند و بدترین خصوصیت‌هایتان آغاز کنید. کسانی که از شما متنفرند چه چیزهایی درموردتان می‌گویند؟ آن‌ها را قبول کنید. یک‌بار Stephen King گفت: “من واقعا لایق یک همبرگر بزرگ هستم.” George W. Bush جمله‌ی معروفی به کلاس سال آخری ها گفت:” به کسانی از شما که افتخارات و جوایز و برتری‌هایی کسب کردند می‌گویم آفرین. به دانش‌آموزان رده‌ی C می‌گویم شما هم می‌توانید رییس‌جمهور آمریکا شوید.”

۶.من می‌توانم

به خودتان بگویید “من می‌توانم کارهای سخت انجام دهم، من می‌توانم هراتفاقی را که زندگی برایم رقم می‌زند را کنترل کنم یا حتی من ‌لایق هستم.” باور به اینکه ما نمی‌توانیم کارها را کنترل کنیم –که ناتوان و نالایق هستیم– فقط ما را مضطرب می‌سازد .در واقع افزایش باور مردم در مورد شایستگیشان ۵۰٪ کاری است که من هرروزه در کلینیک انجام می‌دهم و به طور مفصل در کتابم در مورد اضطراب اجتماعی صحبت کردم.

پس این باور که “من می‌توانم” از کجا می‌آید؟ تجربه. خودتان را کمی تحت فشار قرار دهید، سپس کمی بیشتر. چیزهای جدید را امتحان کنید، با افراد جدید صحبت کنید، به جاهای جدید بروید، و احساس شگفتی از خودتان وقتی در انجام کاری موفق می‌شوید و هر دفعه کمی قوی‌تر می‌شوید. جایزه شما چیست؟ احساس قدرت نسبت به خودتان و توانایی که شما را در طول سالیان اداره خواهد کرد.

۷.من می‌توانم عاشق شوم؛ لایق عشق هستم

باور این‌که شما لایق عشق هستید و می‌توانید عشق را به دیگران نیز بدهید، (همه می‌توانند حتی اگر نگران این هستید که شما تنها استثناء هستید)، تا پایان عمر موجب خوشنودی تان می‌شود.

برای ساختن موضوع‌مان بیایید نگاهی به تحقیق Adult Development دانشگاه هاروارد که زندگی ۷۲۴ نفر را در طول ۷۵ سال دنبال کرد، بیاندازیم. مطالعه در سال ۱۹۳۸ آغاز شد و تا حال ادامه پیدا کرده‌است‌. پژوهشگران اطلاعاتی در مورد همه‌چیز جمع‌آوری کرده‌اند: ویژگی‌های فیزیکی مردان، نوشیدنی‌هایشان، شغلشان، ازدواجشان، روابط با مادرهایشان و … . آن‌ها به چه نتیجه‌ای رسیدند؟

همان‌گونه که دکتر George Vaillant آن‌را خلاصه کرد, “شادی، عشق است. تمام.” درواقع مردانی که در این مطالعه بودند و از رابطه‌شان راضی بودند–آن‌هایی که عشق را احساس می‌کردند و عشق می‌ورزیدند–همان‌قدری که در پنجاه سالگی تندرست و سالم بودند، در هشتاد سالگی نیز بودند.

حال اگر شما در خانواده‌ای بزرگ می‌شدید که مجبور بودید عشق را از طریق موفقیت، فرمان‌برداری یا حتی به سادگی با آرام بودن و اذیت نکردن بدست بیاورید، این عقیده ممکن بود به نظر شما آسان نیاید. شما ممکن بود این عقیده را در ذهنتان پرورش می‌دادید که عشق باید ستانده شود یا هزینه آن پرداخت شود. این عقیده اگر با وجودتان عجین شده باشد، شما ارزش بیشتر از صرفا یک پست وبلاگی را دارید؛ به دنبال یک مشاور شایسته بگردید و به او اعتماد کنید و کارهای خوب انجام دهید.

به طور خلاصه، باور به این‌که شما می‌توانید عاشق شوید و شایسته ی دوست داشته شدن هستید به شما اجازه می‌دهد که با دیگر افراد ارتباط برقرار کنید که زندگیتان را شاد و سلامت و طولانی خواهد کرد.

زهرا اکبرزاده


نمایش دیدگاه ها (0)
دیدگاهتان را بنویسید