انتشار این مقاله


“چرخه‌ی کمال”؛ چگونه سلسله‌ای از موفقیت‌های بزرگ ایجاد کنیم

در چرخه‌ي کمال، ما معمولا باهم کار می‌کنیم! ما فرصت‌ها را برای یکدیگر می‌سازیم و افراد را بر اساس میزان مشارکت و کار تیمی آن‌ها می‌شناسیم!

بیشتر مردم در محیط کار خود فکر می‌کنند زمانی که موفق شوند، خوشحال خواهند بود؛ اما باورتان می‌شود که پژوهش‌ها نشان داده اند که دقیقا برعکس است؟ در واقع زمانی که ما به دنبال شادی می‌گردیم، بیشتر به موفقیت می‌رسیم.

این دیدگاه در موارد دیگر نیز دیده می‌شود. مردم فکر می‌کنند در صورتی که یک سوپراستار بشوند و در تیم خود بدرخشند، موفق شده‌اند. پژوهش این مقاله، نشان می‌دهد که این تفکر کاملا اشتباه است.

رسیدن به بیشترین پتانسیلی که دارید به هیچ وجه در یک مسیر مستقیم عمل نمی‌کند؛ در عوض، در یک حلقه‌ فیدبک و انرژی مثبتی که در اطراف ما وجود دارد، عمل می‌کند و بدین ترتیب موفقیت از میان آنچه در اطراف ما وجود دارد ظهور می‌کند و چرخه‌ای را به وجود می‌آورد که ما به آن «چرخه‌ی کمال» می‌گوییم.

همه‌ی ما از چرخه‌ی انحطاط چیزهایی شنیده‌ایم. این چرخه بیان می‌کند چه اتفاقی می‌افتد که تمام اتفاقات بد پشت سرهم پیش می‌آیند و با یکدیگر ترکیب می‌شوند. زمانی که یک کارمند، کارش را دوست نداشته باشد، عملکردش در کار ضعیف شده و این مسئله باعث می‌شود که حتی بیشتر از قبل نسبت به کارش بی‌علاقه بشود. این چرخه ادامه پیدا می‌کند و موجب کاهش اعتمادبنفس وی می‌شود و بدین ترتیب فرد با دیدن نوسانات خود در کار، از خود متنفر می‌شود و همین باعث می‌شود باز هم نسبت به کارش بی‌علاقه‌تر بشود.

حالا به جای آن، چرخه‌ی کمال را در نظر بگیرید. چرخه‌ی کمال، یک مارپیچ رو به بالا از پتانسیل و استعداد است. با هربار موفقیت، شما منابع بیشتری در اختیار دارید که به شما این اجازه را می‌دهد به موفقیت بیشتر و بیشتری برسید! همانطور که چرخه‌ی انحطاط، چیزهای بد بیشتری برای ما پیش آورد، چرخه‌ی کمال چیزهای خوب را ترکیب کرده و مسیر رسیدن به موفقیت‌های بیشتر را راحت‌تر می‌کند.

به عنوان مثال، مدیر فروشی گزارش فروش موفق خود را به یکی از تیم‌های پشتیبان خود می‌دهد و به آن افتخار می‌کند؛ این مسئله باعث می‌شود که آن فرد بیشتر تمایل به سرمایه‌گذاری داشته باشد و بدین طریق فروش‌های بعدی موفق‌تر خواهند بود و این حتی موجب حس افتخار بیشتری در مدیر فروش می‌شود.

مثال دیگر اینکه، فرض کنید یک مدیر به دلیل مشغله کاری زیاد خود، به یکی از دستیاران خود اعتماد کرده و به او مسئولیت مهمی را می‌سپارد؛ این باعث شده که دستیار حس کند که به او اعتماد شده و تلاش بیشتری می‌کند تا کار خود را به نحو احسن انجام دهد و بدین ترتیب حتی اعتماد بیشتری را از سوی مدیر خود به دست می‌آورد.

متوجه شدید که چرخه‌ی انحطاط، همان مارپیچ نزولی، زمانی رخ داد که افراد سعی کردند به تنهایی کاری را انجام بدهند؟ اگر کارمندی که کارش را دوست ندارد، روی ارتباطات خود با همکارانش تمرکز کند، ممکن است از آنان انگیزه برای بهتر کار کردن بگیرد. همچنین گاهی لازم است که به عنوان مثال سوپراستار تیم ورزشی، یک روز را به زمین بازی نرود، تا دیگر هم‌تیمی‌هایش نیز فرصت درخشیدن در تیم را داشته باشند؛ و این مسئله برای همه‌ی اعضای تیم مفید است.

در چرخه‌ي کمال، ما معمولا باهم کار می‌کنیم! ما فرصت‌ها را برای یکدیگر می‌سازیم و افراد را بر اساس میزان مشارکت و کار تیمی آن‌ها می‌شناسیم!

هنگامی که ما متعهد می‌شویم که در مسیر بهتر کردن دیگران قدم برداریم، از آن پس هیچ محدودیتی برای آنچه می‌خواهیم به صورت فردی یا گروهی انجام دهیم، وجود نخواهد داشت!

نیلوفر طبسی


نمایش دیدگاه ها (0)
دیدگاهتان را بنویسید