انتشار این مقاله


اثر سیندرلا چیست و چه مقدار در جامعه به چشم می‌خورد؟

نامادری سنگ‌دل و ناپدری بی‌رحم؛ افسانه یا واقعیت؟

داستان سیندرلا را شنیده‌اید؟! سؤال احمقانه‌ای بود. صبر کنید، یک سؤال بهتر. آیا به داستان سیندرلا فکر کرده‌اید؟ فکر می‌کنید مهم‌ترین نکته در مورد زندگی خیال‌انگیز سیندرلا چیست؟ کالسکه‌ی سحرآمیز؟ کفش بلورین؟ پری مهربان؟ همه‌ی این‌ها هست. من به شخصه می‌توانم ساعت‌ها به آن کالسکه فکر کنم. اما موضوعی که اغلب به آن توجه نمی‌کنیم، زندگی واقعی سیندرلاست، که خارج از این فضای سوررئال رخ می‌دهد. آیا تاکنون به اصطلاح «اثر سیندرلا» برخورد کرده‌اید؟ صحبت امروز ما در مورد این پدیده است. اثر سیندرلا شاید از اصلی‌ترین معضل در زندگی این دختر خوش‌بخت برخاسته باشد.

آیا چیزی به اسم اثر سیندرلا وجود دارد؟

نامادری بدجنس. ناخواهری بی‌رحم. آیا همه‌ی رابطه‌های سببی که با «نا» شروع می‌شوند، لزوماً روابط مخربی هستند؟ شاید ماجرا در این حد و اندازه هم بزرگ نبوده. شاید سیندرلا در شرح داستان زندگی خود غلو کرده باشد. ولی همه این را می‌دانیم که او زندگی راحتی نداشته است. این مسئله تنها گریبان‌گیر سیندرلا نبوده، بلکه خیلی از کودکانی که زیر سایه‌ی ناپدری و نامادری بزرگ می‌شوند، کم‌تر لبخند می‌زنند. مشکل وقتی جدی‌تر می‌شود که آمار علمی را وارد کار کنیم. بر اساس مطالعات صورت گرفته، میزان بروز بدرفتاری و سوء استفاده از کودکان در خانواده‌هایی که یک والد غیرژنتیکی دارند، بیش‌تر از خانواده‌های عادی است. حال فکر کنم متوجه شده‌اید که منظورم از اثر سیندرلا چه بوده است. اما جریان چیست؟

اثر سیندرلا از کجا آمده است؟

پدیده‌ی فوق برای اولین بار در دهه‌ی ۱۹۷۰ توسط «پی. دی. اسکات» به این نام خوانده شد. اسکات که یک «روان‌پزشک قانونی» بود، پس از مطالعه بر روی ۲۹ مورد «کودک‌آزاری منجر به مرگ» متوجه شد که علت مرگ کودکان در ۱۵ مورد از این حوادث، ضرب‌وشتم توسط ناپدری بوده است.

آمار در مورد اثر سیندرلا چه می‌گوید؟

در پی تحقیقات اسکات، دو روان‌شناس به نام‌های «مارتین دیلی» و «مارگو ویلسون» با بررسی آرشیو گزارش‌های مربوط به کودک‌آزاری ایالات متحده در سال ۱۹۷۶، دریافتند که ناپدری‌ها و نامادری‌ها در ۴۳ درصد از ۲۷۹ مورد کودک‌آزاری منجر به مرگ، نقش داشته‌اند. تلفیق این نتایج با داده‌های حاصل از جمعیت واقعی ایالات متحده، نشان می‌داد که کودکانی که زیر دست ناپدری و یا نامادری بزرگ می‌شوند، تا ۱۰۰ برابر بیش‌تر از کودکان عادی مورد آزار و اذیت خانگی قرار می‌گیرند.

مقاله‌ی مرتبط: احتمال اینکه برخی کودکان مدت‌های مدید بعد از آزار و اذیت از افسردگی رنج ببرند، زیاد است

بررسی داده‌های موجود در تمام گزارش‌های مربوط به قتل کودکان زیر ۵ سال در کانادا، حاکی از آن بوده است که پدران واقعی تنها مسئول مرگ ۲.۶ کودک از هر یک میلیون خردسال در معرض خطر بوده‌اند. این در حالی است که ناپدری‌ها با یک سهم ۱۲۰ برابری، در قتل ۳۲۱.۶ کودک از هر یک میلیون خردسال نقش داشته‌اند. آمار مذکور مربوط به سال‌های ۱۹۷۴ تا ۱۹۹۰ است. (نتایج مطالعه‌ی دیلی و ویلسون در سال ۲۰۰۱)

در رابطه با موارد کودک‌آزاری غیر منجرشونده به مرگ، مطالعات نشان داده است که پدران و مادران در ۹ مورد از هر ۱۰ فقره کودک‌آزاری، فرزند ناتنی خود را هدف قرار می‌دهند. این آمار در مطالعات دیگر، ۱۹ بار از هر ۲۲ مورد ذکر شده است، که تفاوت چشم‌گیری با نتایج قبلی ندارد.

مقاله‌ی مرتبط: کودک آزاری باعث تغییراتی پایدار در مغز قربانی می‌گردد

به نظر می‌رسد بیش‌ترین میزان کودک‌آزاری در هر دوره، مربوط به کودکانی باشد که همراه با مادر واقعی و ناپدری خود زندگی می‌کرده‌اند. آمار نگران‌کننده‌ی مربوط به ناپدری‌ها احتمالاً به این دلیل است که کودکان طلاق معمولاً ترجیح می‌دهند با مادر خود زندگی کنند. شاید اگر وضعیت عکس این حالت بود، کفه‌ی ترازو به سمت نامادری‌ها سنگینی می‌کرد.

علت بروز اثر سیندرلا چیست؟

حال بهتر است از لاک این آمار ترسناک خارج شده، و به بررسی علت اصلی بروز این پدیده‌ بپردازیم. چرا والدین معمولاً فرزندان ناتنی خود را مورد آزار و اذیت خانگی قرار می‌دهند؟ و چرا در اکثر موارد، فرزندان ژنتیکی، مانند ناخواهری‌های سیندرلا، از خشم والدین جان سالم به در می‌برند؟

راهبرد تکاملی برای افزایش احتمال تولید مثل

روان‌شناسان تکاملی فرضیه‌های جذابی در این باره مطرح ساخته‌اند. از یک دیدگاه، چنین رفتارهایی اغلب بقایای دسته‌ای از راهبردهای تولید مثلی است که در نخستی‌ها دیده می‌شود. مراقبت توسط والدین غیرصلبی تنها منحصر به انسان‌ها نیست. این الگوی رفتاری در قلمرو حیوانات نیز به چشم می‌خورد. بسیار پیش می‌آید که نخستی‌های نر با هدف جفت‌گیری با نخستی‌های ماده، فرزندان این مادران را از پای دربیاورند. مرگ فرزند باعث می‌شود نخستی‌های ماده به فکر جفت‌گیری مجدد بیفتند. این راهبرد تولید مثلی در نهایت شایستگی تکاملی نخستی‌های نر را افزایش می‌دهد.

به طریق مشابه، صرف منابع غذایی برای مراقبت از فرزندان غیر خودی، نوعی راهبرد برای بالاتر بردن شانس تولید مثل است. این مسئله به خصوص در گونه‌هایی اهمیت پیدا می‌کند که جفت‌ها زندگی مشابه به انسان‌ها داشته، و بیش از یک فصل تولید مثل در کنار یک‌دیگر باقی می‌مانند. مراقبت از فرزندان ناتنی ممکن است یک رفتار تطابقی به حساب بیاید. اما پذیرش مراقبت از این فرزندان لزوماً به معنی این نیست که آن‌ها از عشق، محبت و ارزش یکسانی با فرزندان واقعی برخوردار خواهند شد.

این مسئولیت را تا کجا می‌توان ادامه داد؟

اگر فرض کنیم که پذیرش این مسئولیت، بهایی است که جانور برای پیدا کردن جفت مطلوب می‌پردازد؛ در آن صورت این سؤال مطرح خواهد شد که جانور تا کجای کار قادر به پرداخت این هزینه خواهد بود؟ از دیدگاه تکامل، فرزندآوری نشان‌دهنده‌ی شایستگی تکاملی والدین است. فرزندآوری نوعی عشق بی‌انتها در قلب والدین برای مراقبت از فرزندان‌شان ایجاد می‌کند. اما چنین ادعایی را نمی‌توان در مورد فرزندان ناخوانده مطرح کرد.

فرزندان ناتنی توجه کم‌تری نسبت به همتایان ژنتیکی خود دریافت می‌کنند. آن‌ها اغلب از مهر و محبت والد ناتنی محروم می‌شوند. در قلمرو حیوانات، فرزند ناخوانده برای والد ناتنی، حکم هزینه و تاوانی را دارد که برای دست‌یابی به جفت خود باید بپردازد. به بیان خودمانی، این بچه‌ها اسم و رسم پدرشان را نمی‌توانند زنده نگه دارند!

شخصیت‌شناسی در این باره چه می‌گوید؟

اگر اثر سیندرلا را از دیدگاه «نظریه شخصیت» مرور کنیم، ممکن است به یک توجیه دیگر برای بروز آن برسیم. هر چند در واقعیت، جمعیت بزرگ‌سالان در خانواده‌های غیر صلبی متشکل از افرادی با روحیات آزرده، شخصیت‌های پرخاشگر و یا آسیب‌پذیر در مقابل سوء استفاده است؛ اما عملکرد انتخابی والدین مبنی بر عدم آزار و اذیت فرزندان ژنتیکی، به نوعی شاید بتواند این نظریه را رد کند.

سخن نویسنده: در واقع، نزدیک بودن شخصیت والد به فرزند تأثیر شگرفی در اثر سیندرلا ندارد. ممکن است فرزند ناخوانده تیپ شخصیتی مشابهی با پدرخوانده‌ی خود داشته باشد، اما هم‌چنان مورد آزار و اذیت قرار بگیرد. با این حال، در مواردی ممکن است چنین حالتی پیش بیاید. شباهت‌های شخصیتی گاهی اوقات موجب برقراری رابطه‌ی مثبت بین والدین و فرزندان غیر صلبی می‌شود.

بعضی از پژوهشگران می‌گویند که احساس والدین نسبت به فرزندان‌شان در کیفیت رفتار آن‌ها با فرزندان تأثیرگذار است. محققان در یکی از مطالعات متوجه عاطفه مثبت والدین نسبت به فرزندان واقعی‌شان شدند. این عاطفه‌ی مثبت باعث می‌شد والدین نسبت به فرزندان صلبی خود رفتار ملایم‌تر و مثبت‌تری پیش رو گرفته و ارتباط کلامی بهتری با آن‌ها داشته باشند. اما از سوی دیگر، فرزندان ناخوانده اغلب با عاطفه‌ی منفی و احساسات فرار ناپدری یا نامادری خود مواجه می‌شدند. اثر سیندرلا بیش‌تر هنگامی خود را بروز می‌داد که والدین با فرزندان ناخوانده‌ی خود وارد جر و بحث شوند.

کلام آخر در مورد اثر سیندرلا

مثل همیشه، همه‌چیز قرار نیست آن‌گونه که در مطالعات آمده رقم بخورد. همه‌ی ناپدری‌ها و نامادری‌ها سنگ‌دل نیستند. هر فرزند ناخوانده‌ای هم لزوماً روحیه‌ی سرکشی و عناد ندارد. فراموش نکنیم، روابط بی‌نهایت منفی همیشه در یک سر باریک طیف قرار می‌گیرند، نه در وسط آن.

این را هم فراموش نکنیم که برخلاف داستان سیندرلا، اثر سیندرلا یک افسانه نیست.

میلاد شیرولیلو


نمایش دیدگاه ها (0)
دیدگاهتان را بنویسید