انتشار این مقاله


با واقعیت علمی عشق آشنا شوید

عشق در واقع علمی است که در پس هوس و جذابیت و همراهی است. در سال ۱۹۹۳ Haddaway از جهانیان پرسید:” عشق چیست “؟ من مطمئن نیستم که آیا او جواب خود را دریافت کرده است یا خیر ولی امروز شما می توانید پاسخ خود را داشته باشید! با واقعیت علمی عشق آشنا شوید. دانشمندان […]

عشق در واقع علمی است که در پس هوس و جذابیت و همراهی است.

در سال ۱۹۹۳ Haddaway از جهانیان پرسید:” عشق چیست “؟ من مطمئن نیستم که آیا او جواب خود را دریافت کرده است یا خیر ولی امروز شما می توانید پاسخ خود را داشته باشید!

با واقعیت علمی عشق آشنا شوید. دانشمندان در زمینه های مختلف از انسان شناسی گرفته تا علوم اعصاب ده ها سال است که همین سوال را (البته با فصاحت کمتر) می پرسند. به نظر می رسد علم پشت عشق هم ساده تر و هم پیچیده تر از آن چیزی است که تصور می شود.

عبارت “زیست شناسی عشق” را در گوگل وارد کنید و پاسخ هایی دریافت خواهید کرد که دامنه ی گسترده ای دارند.

نیازی به گفتن نیست که مبانی عشق غالبا احساساتی می شود و مانند اکثر دانش ها ما به اندازه ی کافی راجع به آن نمی دانیم که بتوانیم درباره ی هر قطعه ی معمایی آن نتیجه گیری قاطعانه کنیم.

آنچه ما می دانیم این است که بخش بسیار زیادی از عشق را می توان با شیمی و واکنش های آن توضیح داد. بنابراین اگر واقعا “فرمولی” برای عشق وجود داشته باشد آن چیست و چه معنایی دارد؟

گرفتگی کامل مغز

به آخرین باری که به شخصی جذاب برخوردید فکر کنید. ممکن است لکنت بگیرید و کف دستانتان عرق کند.  ممکن است شما یک چیز فوق العاده جالب و خارق العاده بیان کرده باشید ولی ناگهان لغزش کنید و به چشم نیاید. (یا این مورد فقط شامل حال من است؟)

و به احتمال زیاد قلب شما در قفسه ی سینه تان در حال تپش شدید باشد. جای تعجب نیست که برای قرن ها مردم فکر می کردند عشق( و احساسات دیگر از این قبیل) از قلب ناشی می شود. همانطور که مشخص شد عشق همه چیز در مورد مغز است که به نوبه خود باعث می شود بقیه ی بدن شما تحت تاثیر آن قرار بگیرد.

به گفته تیمی از دانشمندان به سرپرستی دکتر هلن فیشر در راتگرز عشق رمانتیک را می توان به سه دسته تقسیم کرد: هوس و جذابیت و دلبستگی. مشخصه هر دسته با مجموعه هورمون های خاص خود ناشی از مغز است.

جدول ۱: گفتیم که عشق را می توان به سه دسته تقسیم کرد: هوس و جاذبه و دلبستگی. اگرچه هر یک غاز آنها همپوشانی و ظرافت های خود را دارند اما هر نوع با مجموعه هورمون های خاص خود مشخص می شود. هورمون تستوسترون و هورمون استروژن و دوپامین و نورپینفرین و سروتونین باعث ایجاد جذابیت می شوند. و اکسی توسین و وازوپرسین واسطه دلبستگی هستند.

بررسی از لحاظ واکنش های شیمیایی:

هوس ناشی از میل به رضایت جنسی است. اساس تکاملی این امر از نیاز ما به تولید مثل ناشی می شود. نیازی که بین همه موجودات زنده مشترک است. از طریق تولید مثل ارگانیسم ها ژن های خود را منتقل می کنند و در نتیجه به ماندگاری گونه های خود کمک می کنند.

هیپوتالاموس مغز در این امر نقش زیادی دارد و باعث تولید هورمون های جنسی تستوسترون و استروژن از بیضه ها و تخمدان ها می شود. در حالی که این واکنش های شیمیایی اغلب بر اساس ترتیب “مردانه” و “زنانه” هستند. ولی هر دو در مردان و زنان نقش دارند.

همانطور که مشخص شد تستوسترون میل جنسی را تقریبا در همه افزایش می دهد. این اثرات با استروژن کمتر نمایان می شوند اما برخی از خانم ها گزارش می کنند که انگیزه ی جنسی بیشتری در زمان تخمک گزاری دارند. زمانی که بالاترین سطح استروژن است.

شکل۱:

بیضه ها و تخمدان ها هورمون های جنسی تستوسترون و استروژن را ترشح می کنند و باعث ایجاد میل جنسی می شوند.

B و C: دوپامین و اکسی توسین و واوپرسین همگی در هیپوتالاموس منطقه ای مغز ساخته می شوند که بسیاری از عملکرد های حیاتی و همچنین احساسات را کنترل می کند.

D: چندین منطقه از مغز که بر عشق تاثیر می گذارد و هوس و جاذبه قشر جلوی مغز را که شامل رفتار عقلانی است می بندد.

عشق پاداش خودش است

در همین حال به نظر می رسد جذابیت پدیده ای متمایز است درحالی که ظاهرا خیلی مسئله ی مرتبطی است. ما می توانیم به شخصی علاقه مند شویم و برعکس و هرکدام می توانند بدون ارتباط به دیگری اتفاق بی افتند. جذابیت شامل مسیر هایی در مغز است که رفتار “پاداش” را کنترل می کنند. (شکل۱) که تا حدی توضیح می دهد که چرا چند هفته یا ماه های اول رابطه می تواند بسیار شورانگیز و حتی حالت اعتیاد آور باشد.

دوپامین تولید شده توسط هیپوتالاموس نقش موثری در مسیر پاداش مغز بازی می کند. هنگامی که کارهایی انجام می دهیم که احساس خوبی به ما می دهند ترشح می شود. در این حالت این موارد شامل گذراندن وقت با عزیزان و رابطه جنسی است. مقادیر بالای دوپامین و هورمون مرتبط با آن که نورپینفرین است هنگامی که به کسی جذب می شوید ترشح می شود.

این واکنش های شیمیایی ما را گیج و پرانرژی و سرخوش می کنند. حتی منجر به کاهش اشتها و بی خوابی می شوند. این بدان معنی است که در واقع می توانید “عاشق” باشید وقتی که نمی توانید غذا بخورید یا بخوابید.

در حقیقت نورپینفرین که به آن نورادرنالین نیز گفته می شود ممکن است آشنا به نظر برسد زیا نقش زیادی در مسائل مهم دارد که وقتی به ما فشاری وارد می شود به سرعت بالا می رود و ما را هوشیار نگه می دارد.

اسکن مغزی افراد عاشق در حقیقت نشان داده است که مراکز اصلی “پاداش” مغز از جمله ناحیه شکمی و هسته دمی به شدت برانگیخته می شود هنگامی که عکسی از شخصی که جذب او شده اند را می بیند. و در مقابل وقتی کسی را تمایل خاصی به او ندارند را می بینند عکس العمل عادی نشان می دهد. (مانند یکی از آشنایان دوران دبیرستان)

واقعیت علمی عشق این است که سرانجام به نظر می رسد جذب کسی شدن باعث کاهش سروتونین می شود. و سروتونین هورمونی است که در استای تغییر حال و احوال و روحیه و اشتها شناخته شده است. جالب اینجاست که افرادی که از وسواس فکری عملی رنج می برند نیز دارای میزان کمی سروتونین هستند و باعث می شود دانشمندان حدس بزنند که این همان چیزی است که زمینه ابتلا به شیفتگی بیش از حد را دارد که مشخصه مراحل آغازین عشق است.

منطقه ی دوستی

آخرین اما نه مهم ترین دلبستگی عامل غالب در روابط طولانی مدت است. در حالی که هوس و جذب کسی شدن تقریبا منحصر به عقده های عاشقانه است. دلبستگی واسطه دوستی و پیوند والدین و نوزاد و صمیمیت اجتماعی و بسیاری از صمیمیت های دیگر است.

به نظر می رسد دو هورمون اصلی در اینجا اکسی توسین و وازوپرسین باشد. (شکل۱)

به همین دلیل اکسی توسین اغلب “هورمون نوازش و هم آغوشی” نامیده می شود. مانند دوپامین همورمون اکسی توسین توسط هیپوتالاموس تولید می شود و در حین رابطه جنسی و شیردهی و زایمان به مقدار زیادی آزاد می شود. به نظر می رسد همه ی آنها لزوما لذت بخش نیستند اما عامل مشترک در اینجا این است که همه ی این وقایع پیش از پیوند هستند.

همچنین کاملا روشن می شود که چرا داشتن مناطق جداگانه برای دلبستگی و شوت و جذب شدن مهم است: ما به خانواده نزدیک خود وابسته هستیم اما احساسات دیگر در آنجا کاری ندارند. (و بگذارید فقط بگوییم افرادی که این مسئله را به هم ریخته اند بهترین سابقه را نداشته اند).

عشق دردناک است

همه ی این ها کاملا تصویری واضح و مانند گل رزی گلگون از عشق ترسیم می کنند: هورمون ها ترشح می شوند و باعث می شوند احساس خوب و حسی مانند گرفتن پاداش و نزدیک بودن به شرکای عاشقانه ی خود داشته باشیم. اما این نمی تواند کل ماجرا باشد: عشق غالبا با حسادت و رفتار های نامنظم و غیر منطقی همراه با انبوه احساسات و خلق و خوی های نه چندان مثبت همراه است.

به نظر می رسد که گروه دوستانه هورمون های ما نیز مسئول نکات منفی عشق هستند.

به عنوان مثال دوپامین هورمونی است که در اکثر قریب به اتفاق مسیر پاداش مغز مسئول است. و این به معنای کنترل خوب و بد است. ما برای فضایل و رذایل خود ترشح دوپامین زیادی را تجربه می کنیم. در حقیقت مسیر دوپامین خصوصا در مورد اعتیاد به خوبی قابل مطالعه است.

همان مناطقی که وقتی احساس جذب شدن به شخصی می کنیم روشن می شوند. مانند وقتی معتادان به مواد مخدر کوکائین مصرف پیدا می کنند و بیش از حد شیرینی می خوریم. به عنوان مثال کوکائین سیگنالینگ دوپامین را برای مدت طولانی تری از حد معمول حفظ می کند و منجر به “بالا بودن” موقتی می شود. به نوعی جذب شدن تقریبا شبیه به اعتیاد به انسان دیگر است.

به همین ترتیب در هنگام اعتیاد به کالا های مادی همان مناطق مغزی روشن می شوند که از عاطفی به شرکای خود وابسته می شوند(شکل۲). و معتادانی که به ترک اعتیاد می پردازند بی شباهت به افراد عاشقی که خواهان دیدن معشوق خود هستند نیستند.

شکل۲:

دوپامین که مسیرهای پاداش را در مغز ما اجرا می کند در دوزهای متوسط عالی عمل می کند و به ما کمک می کند تا از غذا و حوادث هیجان انگیز و روابط لذت ببریم. با این حال وقتی به غذا یا دارو اعتیاد پیدا کنیم می توانیم مسیر دوپامین را بیش از حد تحت فشار قرار دهیم.

به همین ترتیب دوپامین زیاد در یک رابطه می تواند زمینه ساز وابستگی عاطفی ناسالم به شرکای ما باشد. و در حالی که سطح سالم اکسی توسین به ما کمک می کند تا نسبت به همراهان خود پیوند خورده و احساس گرما و ابهام کنیم. افزایش اکسی توسین نیز می تواند باعث ایجاد تعصب شود.

داستان تا حدودی مشابه اکسی توسین است: مصرف زیاد چیزهای خوب می تواند بد باشد. مطالعات اخیر در مورد داروهای مصرفی در مهمانی ها مانند MDMA  و GHB نشان می دهد که اکسی توسین ممکن است هورمونی باشد که باعث تاثیرات خوب و اجتماعی این واکنش های شیمیایی می شود.

این احساسات مثبت در این حالت به حد افراط رسیده و باعث می شود کاربر از محیط شخصی خود خارج شود و وحشیانه و بی پروا رفتار کند. به علاوه به نظر می رسد نقش اکسی توسین به عنوان هورمون “پیوند دهنده” به تقویت احساسات مثبتی که نسبت به کسانی که دوستشان داریم کمک کند.

به این معنا که هرچه بیشتر به خانواده و دوستان و افراد قابل توجه خود وابسته می شویم اکسی توسین در پس زمینه کار می کند و به ما یادآوری می کند که چرا این افراد را دوست دابریم و علاقه ما به آنها را افزایش می دهد.

اگرچه اممکن است این موارد خوبی برای تک همسر/معشوقه باشد اما چنین ارتباطاتی همیشه مثبت نیستند. به عنوان مثال اکسی توسین نیز برای ایفای نقش در قوم گرایی پیشنهاد شده است و باعث افزایش عشق ما به افراد در گروه های مشخص از قبل تاسیس شده و کسانی که غیر از ما هستند را خارجی تر نشان می دهد (شکل۲). بنابراین مانند دوپامین اکسی توسین می تواند کمی شمشیر دولبه باشد.

و سرانجام عشق بدون خجالت و شرم چه خواهد بود؟

تحریک جنسی (اما نه لزوما وابستگی) به نظر می رسد مناطقی را در مغز ما خاموش می کند که تفکر انتقادی و خودآگاهی و رفتار منطقی را تنظیم می کند. از جمله قسمت هایی از قشر پیشانی(شکل۲). خلاصه اینکه عشق ما را لال می کند. آیا تا به حال وقتی عاشق بودید کاری انجام داده اید که بعدا پشیمان شوید؟ شاید نه!

بنابراین به طور خلاصه نوعی “فرمول” برای عشق وجود دارد. با این حال این یک کار در حال انجام است و سوالات زیادی بدون پاسخ مانده است. و همانطور که تا کنون فهمیدیم این فقط معادله هورمونی نیست که پیچیده است. عشق می تواند چیزی باشد که صبح ما را از خواب بیدار کند یا چیزی که باعث می شود دیگر هرگز نمیخواهیم بیدار شویم. مطمئن نیستم ولی می توانم ده هزار صفحه ی دیگر بنویسم و برای شما “عشق” را تعریف کنم.

در پایان با واقعیت علمی عشق آشنا شوید و بدانید همه قادر به تعریف عشق برای خود هستند. خوب یا بد اگر همه ی این ها هورمون باشد شاید هر یک از ما بتوانیم با یکدیگر “واکنش شیمیایی” داشته باشیم. اما اینکه آیا این فراتر می رود یا نه هنوز به ما و بقیه بستگی دارد!

تینا جاویدان


نمایش دیدگاه ها (0)
دیدگاهتان را بنویسید