انتشار این مقاله


پیر شدن و بزرگ شدن

بزرگ شدن و پیر شدن دو تجربه‌ی مهم و دستاورد آگاهی بشری هستند.

بزرگ شدن و پیر شدن دو تجربه‌ی مهم و دستاورد آگاهی بشری هستند که با آغاز فرایند پیری چالش برانگیزتر می‌شود. اول این امکان وجود دارد که وجود و طبیعت جسمانی هرچیزی که در اطراف ما اتفاق می‌افتد در طول یک روز معمولی مشاهده کنیم. دوم توانایی ذهنی تجربه روانشناسانه برای محدود کردن یا افزودن احساسات و تفکر و تکامل که به مشاهداتی که از اتفاقاتی که در طول روز داریم معنی می‌بخشد.

هنوز در تلاش برای حفظ، تجربه ادراکی از دنیای بیرون (چیزی که بنظرم بیشتر افراد سالخورده با آماده نگه داشتن حواسشان قصد انجامش را دارند) بسیاری از افراد سالخورده قصد دارند تا بطور روانشناسانه مانع از ادامه تغیرات مستمر در طبیعت و ارزشهای روزمره زندگیشان شوند. آن‌ها تمایل به زندگی در گذشته را دارند، بنظر شان این ساده تر است و حتی پر معنی تر نسبت به تغییر دادن یا اصلاح کردن شرایط تثبیت شده و آشنا برای ذهن به روش‌ها و رفتارهای ذهنی جدید چالش برانگیز که زندگی به آن‌ها عرضه می‌کند. در حقیقت ممکن است آن‌ها از این نیاز که در شرایط آشنا و از قبل تثبیت شده و چیزی که به آن ذهنیتی دارند، باید دوباره فکر کنند و دوباره احساس کنند عصبانی شوند.

اگرچه به نظر می‌رسد به خوبی اثبات شده که کناره‌گیری کردن از چالش های جدید در فرایند های مداوم زندگی- مثلاً نقصان یافتن در افزایش محدوده آگاهی که روند کهنسال طبیعت موجب خسارت می‌شود- خواسته برای ادامه دادن زندگی به طور ناخودآگاه کاهش یافته است.
یک سخن قدیمی وجود دارد:« بدنت را در حال جنب و جوش و ذهنت را در حال عمل نگه دار.» که آشکارا قصد دارد بهترین راه برای بزرگ و بالغ شدن بجای پیر شدن را توصیف کند.
من روزی در این مورد با یک فرد سالخورده صحبت می‌کردم.او می‌گفت که فکر کردن در مورد وجود روزانه اش را متوقف کرده و هیچ هدفی در اینکه ساکن اتفاقات گذشته باشد نمی‌بیند. بالاخره او اظهار داشت که هفتاد و پنج ساله و پیر است. او در مورد اتفاقات اطرافش دیگر نظری نداشت و در واقع فقط داشت پیر می‌شد،در حالی که به سمت پایان می‌رفت.

زمان‌های وجود دارد که شما به بیهود‌گی بحث و جدل و یا حتی صحبت کردن پی می‌برید این موقعیت یکی از همین زمان‌ها بود.من احساس کردم که او علاقه ای به این تجربه من که آگاهی فرد، هرسنی هم که داشته‌ باشد، شروع به پرسیدن سوالاتی می‌کند: چرا و به کجا، به چه مقصدی؟و بنظر می‌رسد در ادامه دادن یک زندگی فعال تا جاییکه از نظر فیزیکی ممکن است (من نود و چهار سال دارم و هنوز از صندلی راحتی دوری می‌کنم.) بدین ترتیب ذهن تلاشش را تشدید می‌کند و بدن فرد را به سمت فعال باقی ماندن هل می‌دهد.

نتیجه چیست؟فرد به صورت روانشناختی بزرگ می‌شود. من در اینجا در مورد تجربه خودم از پیری صحبت می‌کنم, چنانکه از دیدگاه ذهنی زندگی ادامه می‌یابد. باید بگویم که سوالات زمانی که هفتادوپنج ساله بودم کم تکرارتر و اشتیاق‌تر بود.

دو نقل قول با فاصله ۲۵۰۰ ساله بذهنم رسید.

افلاطون می‌گوید:«افراد کهنسال احساس آرامش و آزادی بیشتری دارند. هنگامیکه علایق در جایگاه خود آرام می‌شوند، شما نه تنها از دست یک ارباب بلکه از دست همه آن‌ها فرار می‌کنید.»

اسکار وایلد می‌نویسد:«تراژدی افراد پیر این نیست که پیر هستند، بلکه دیگر جوان نیستند.»

زهرا اکبرزاده


نمایش دیدگاه ها (0)
دیدگاهتان را بنویسید