انتشار این مقاله


ژن، میم، تیم

سیر زیست شناختی تکامل در نهایت منجر به افزایش خزانه واحد‌های زیستی در جمعیت می‌گردد. این واحد‌های زیستی به نام “ژن” شناخته می‌شوند.

زمینه و تعریف

سیر زیست شناختی تکامل در نهایت منجر به افزایش خزانه واحد‌های زیستی در جمعیت می‌گردد. این واحد‌های زیستی به نام “ژن” شناخته می‌شوند. در سال‌های گذشته این تعریف جامعیت بیشتری پیدا کرده که علاوه از واحد‌های زیستی، شامل اجزای فکری و فرهنگی نیز می‌گردد. این واحد‌ها را نیز “میم” می‌نامند. اخیرا نیز با تعریف “تیم”ها که در واقع واحد‌ها و اجزای الکترونیک و دیجیتال می‌باشند، گفته می‌شود که هم “ژن”‌ها و هم “میم”‌ها قابلیت آن را دارند که در قالب “تیم” قرار داده شوند و سوار بر آن با سرعت نور افزایش یابند. به‌طور عمومی‌ گفته می‌شود که مغز انسان محل ذخیره اطلاعات بر پایه واحد‌های ژنی است ولی چون مغز توانایی بی‌انتهایی در ذخیره‌سازی ندارد میم‌ها در جمعیت‌های انسانی به کمک مغز می‌آیند و تم‌ها نیز کمک کار ژن‌ها و میم‌ها در راستای افزایش حجم و گسترش خزانه داده‌ها می‌باشند. با چنین گسترشی از مجموعه “ژن، میم و تم”ها، آینده چگونه جایی خواهد بود و چه تصوری از انسان در آن می‌توان داشت؟

مقدمه

طبق تعریف، ژنتیک به وراثت و تفاوت‌ها، چگونگی انتقال صفت‌ها و ویژگی‌های جانداران از نسلی به نسل دیگر و بر اساس قوانین مشخص و تعریف شده‌ای می‌پردازد. “ژن”‌ها واحد وراثت هستند. ژنوم یا آرایش ژنتیکی یک موجود زنده تعیین کننده صفت‌ها و مشخصات آن، مانند رنگ چشم، کارکرد ارگان‌های بدن و غیره است.

“میم” یک واحد بنیادی از نظرات، نمادها و یا کنش‌های فرهنگی است که از طریق بیان، رفتار، رسوم و سایر پدیده‌های قابل تقلید توان انتقال از یک ذهن به اذهان دیگران را دارا می‌باشد. نظریه‌پردازان فرضیه میم بر این باورند که میم توسط انتخاب طبیعی (شبیه آن‌چه در مورد ژن‌ها رخ می‌دهد) از طریق فرآیندهای تنوع، جهش، رقابت و توارث که در موفقیت تزاید یک موضوع نقش دارند، تکامل می‌یابد. گسترش میم از طریق رفتارهایی است که در میزبان خود ایجاد می‌کند. میم‌هایی که کمتر گسترش می‌یابند، منقرض می‌شوند در حالی که برخی دیگر باقی مانده، گسترش یافته و جهش پیدا می‌کنند که البته این گسترش می‌تواند در جهت بهتر شدن و یا بدتر شدن باشد. انواع مدها، لباس، طرز غذا خوردن، تندخویی، سنت‌گرایی و رسوم، هنر و معماری و مانند آن که عموماً فرهنگ نامیده می‌شود و همین‌طور مهارت‌هایی همچون علم، ریاضیات، ادبیات، نظام‌های نشان‌گذاری موسیقی، نظریه‌های فلسفی و به طور کل مجموعۀ مشترکی از فعالیت‌ها و افکار انسان‌ها همه در طول زمان طوری تکامل پیدا می‌کند که به‌نظر می‌رسد صورتی از تکامل ژنی‌ با قواعد متفاوتی هستند  که البته شتاب زیادتری هم دارند. گرچه این تغییرات هم ممکن است مثل تکامل ژنی تدریجی باشد اما باید گفت که انتقال فرهنگی بسیار محافظه‌کار است.

نظریه‌پردازان میم‌ها می‌گویند ادیان متعدد دنیا، نمونه‌ای خوب از میم‌های پرقدرت می‌باشند. مذاهب پیوسته از نسلی به نسل بعدی دچار تغییرات اندکی می‌شوند. رفرم‌های مذهبی بزرگ در فرقه‌های مسیحیت به عنوان یک جهش در این نوع میم محسوب می‌گردد.

واژه “تیم” برای توصیف قطعه‌ای از اطلاعات در قالب کتاب، ایمیل، وب‌لاگ‌ها، وب‌سایت‌ها و شبکه‌های اجتماعی نیز مورد استفاده قرار گرفته است که طبعاً می‌تواند شامل هر چیزی از این نوع باشد (مانند یک ویدئوکلیپ، یک کارتون، یک داستان جدید و غیره در قالب الکترونیک و دیجیتال). تم‌ها هم می‌توانند هم‌چنان که در حال افزایش هستند، نمو یابند، جهش پیدا کنند و همچون ویروس در محیط‌های الکترونیک و دیجیتال آزاد شده، انتقال یافته و منتشر شوند. وضعیت زیست شناختی انسان ژن‌ها را از نسلی به نسل‌های دیگر انتقال می‌دهد ولی این جنبه بعد از سه نسل کم رنگ و فراموش می‌شود. فرزند یا نوه ممکن است شباهت‌هایی به پدر (بزرگ) یا مادر (بزرگ) داشته باشد اما با گذشت هر نسل، سهم ژنی نصف می‌شود و زیاد طول نمی‌کشد که این سهم ناچیز شود. ولی اگر در فرهنگ جهان شریک شویم، اگر فکر خوبی داشته باشیم و یا آهنگی بسازیم، شاید مدت‌ها بعد از محو شدن ژن‌های مان در خزانه ژنی، این‌ها بدون تغییر باقی بمانند. اصولاً امروز ژن‌های سقراط باقی نمانده‌اند، اما مجموعه میم‌ها و تم‌های سقراطی پابرجا هستند.

میم‌ها گرد هم می‌آیند و مجموعه‌های بزرگی را تشکیل می‌دهند که هر مجموعه زندگی ما را ارتقا می‌بخشند (مانند سیستم‌های مالی، نظریه‌های علمی، نظام‌های حقوقی، انواع ورزش‌ها و هنرها، نحوه و مدل عینک زدن، آرایش و غیره). البته مجموعه‌هایی هم هستند که بیشتر شبیه عفونت‌ها یا انگل‌هایی که از میزبانی به میزبان دیگر می‌جهند، عمل می‌کنند (مانند درمان‌های قلابی، معبودپرستی‌های خرافی، رسوم عوام فریبانه و ویروس‌های کامپیوتری و غیره). احتمالاً ژن و میم همدیگر را تقویت می‌کنند، اما گاهی هم در مقابل یکدیگر قرار می‌گیرند و یکی از آن‌ها موفق‌تر عمل می‌کند. برای مثال، به احتمال فراوان میل به‌ زندگی مجردی نباید ارثی باشد و اکنون در خزانه‌ی ژنی، ژن بی‌همسری وجود نداشته باشد. با وجود این، میم بی‌همسری ممکن است در خزانه‌ی میمی ‌موفق باشد.

مالکیت میم‌ها بر اثر انتقال آن از بین نمی‌رود. گفته می‌شود که اگر من به شما یک ماهی بدهم، دیگر آن را ندارم، اما اگر به شما ماهی‌گیری یاد بدهم، هنوز مالک اطلاعات خودم هستم. موضوعات ذهنی اساساً نامرئی و بی‌وزن هستند و در قلمروی متفاوت از واقعیت‌های بیرونی زندگی می‌کنند. مثلاً، اگر دانشمندی موضوع جالبی کشف کند، آن را به همکاران و دانشجویان خود منتقل می‌کند. اگر آن موضوع بر اساس قواعدی مورد توجه قرار بگیرد، می‌گوییم خود را از ذهنی به ذهن دیگر منتشر کرده است. پس اساساً هر چیزی که بتوان آن را علی‌رغم انتشار، انتقال و دور ریختن و یا دادن به دیگران هم‌چنان در مالکیت خود داشت، باید یک شیء جادویی باشد که همان میم‌ها هستند. پس این مورد اهمیت بسیاری دارد. مغز ما ۲۰ درصد انرژی تولیدی بدن را مصرف می‌کند درحالی‌که تنها دو درصد وزن بدن را تشکیل داده است. چرا؟‌ برای این‌که میم‌ها را تولید می‌کند. شناخت میم‌ها و تیم‌ها به شرایط فیزیکی، زیستی، انسانی، اجتماعی، فرهنگی، تاریخ تولید، شرایط سیستمی، منطقی، زبانی و الگوی سازمان آن بستگی دارد و بسیار پیچیده است. از این‌رو برای شناخت آن باید نظامی از شبکه‌هایی را متصور شد که ساختار آن الزاماً از نوع سلسله مراتبی نیست.

کاربردها

توانایی تولید میم‌ها و تیم‌های موفق در واقع رمز جادویی بازاریابی در حوزه‌های صنعت، معماری، معرفت‌شناسی، روان‌شناسی، ایدئولوژی و مانند آن است که پیوسته در جستجوی فنونی برای گسترش و ترویج پیام‌های تبلیغاتی، نام تجاری و یا یک فکر خاص هستند. یکی از کاربردهای مهم در این زمینه به ویژه نورومارکتینگ یا بازاریابی عصبی است؛ که عبارت است از کاربرد علم اعصاب برای بازاریابی با تحریک بخشی از مغز که کنترل حس‌هایی مانند ترس و درد را برعهده دارد. این ابزار‌ها اگر بر اساس قواعد و الگوریتم‌های مشخصی باشند روی تصمیم‌گیری و انتخاب فرد در عرض چند ثانیه اثر می‌گذارند. علاوه بر این، از این ابزار‌ها می‌توان برای پیشگیری از انتشار میم‌ها و تم‌های مضر و آموزش فرهنگ و بهداشت عمومی جامعه نیز استفاده کرد. برای مثال شایعات مربوط به ترس، جنگ، دخانیات، عوامل ایجاد نفرت و ترویج خرافات را می‌توان با استفاده از الگو‌های خاصی جلوگیری نمود. به عبارت دیگر، درک علمی کارکرد میم‌ها و تیم‌ها منجر به فهم بهتر باروری و انتشار ویروس ذهن خواهد شد که می‌تواند در ایمن‌سازی جمعیت از گمراهی آنان توسط فرقه‌ها، خرافات عوامل خطر و موهومات مؤثر باشد.

روش‌ها

الگوی انتشار ژن‌ها بر اساس قوانین ژنتیک مندلی و غیر مندلی است و الگوی انتشار میم‌ها و تیم‌ها معمولاً ویروسی می‌باشد. بنابراین ویژگی‌های فرهنگی می‌توانند مانند ویروس‌های ذهن، ویروس‌های ایده یا تفکر واگیرداری دیده شوند که از یک ذهن به ذهن دیگر به وسیله تقلید بازتولید می‌شوند. یک میم موفق، آن است که مانند بیماری همه‌گیر به همه جمعیت سرایت می‌کند تا در نهایت به یک جزء ثابت و بومی در فرهنگ آن جمعیت تبدیل شود. با وجود این، باید در نظر داشت که انتشار هر سه واحد (ژن، میم و تم) از الگوریتم تکاملی خاصی تبعیت می‌کند که معمولاً بر سه اصل اساس استوار است:  گوناگونی، انتخاب و وراثت. پس از این‌ها، بقیه کار دیگر دست ما نبوده و کار خودش انجام می‌شود و این همان رمز ماجراست.

بر این اساس، هنگام تکثیر یک فرزند (در هر کدام از واحد‌های ژن، میم و تیم)، به تصادف رویدادهایی اتفاق می‌افتد که موجب تغییر خصوصیات فرزند می‌شود و در صورتی که این تغییر فایده‌ای برای فرزند داشته باشد موجب افزایش احتمال بقای آن ژن، میم و یا تیم خواهد شد. این فرآیند تکثیر و گسترش اصولا از الگوریتم زیر تبعیت می‌کند که نهایتاً منجر به تولید نوع‌های جدیدی (از ژن و میم و تیم) در جمعیت خواهد شد:

• کد گذاری

• انتخاب تصادفی جمعیت از مجموعه دریافت‌ها

• میزان سازگاری گروه پاسخ

• ایجاد جمعیت جدید با الگوی‌های تکثیر ترکیب و جهش

• تکرار مراحل سوم و چهارم تا هنگام تعادل

در این الگوریتم، نوع‌های جدید به عنوان زیر مجموعه‌های نسل یا نوع فعلی (والدین و فرزندان) و بر اساس تئوری بقا به نسل بعد منتقل می‌شوند و این‌کار هم‌چنان ادامه می‌یابد تا شرایط بقا و تعادل در جمعیت برای آن نوع جدید (از ژن و میم و تیم) برقرار گردد. البته باید توجه داشت که تکامل زیست‌شناختی یک فرآیند بی‌پایان به‌نظر می‌رسد در حالی که تکامل فرهنگی یک فرآیند مبتنی بر هدف می‌باشد که در آن واحدهای انتقال داده‌ها به صورت هوشمند عمل می‌کنند اما همیشه هم میم‌ها بدون اشتباه تکثیر نمی‌شوند و در معرض ترکیب، تغییر و تعدیل به وسیله میم‌های دیگر هستند که این روند هم می‌تواند به ایجاد میم‌های جدید منجر شود. تکامل فرهنگی بسیار سریع‌تر از تکامل ژنتیکی اتفاق می‌افتد و اصولاً یک فرآیند قوی ولی با منابع کم می‌باشد. نهایتاً میم‌ها از طریق تبدیل شدن به ناخودآگاه (در یک شخص، گروه یا سازمان) جایگزین می‌شوند.

ژن‌ها چه ویژگی خاصی دارند؟ هم‌چنان‌که اشاره شد، پاسخ این است که همتاسازها هستند که این موضوع عیناً در مورد میم‌ها و تیم‌ها هم صادق است اما این دو هنوز دوران طفولیت خود را می‌گذراند و هنوز در سوپ آغازین غوطه‌ورند. این سوپ جدید برای میم‌ها سوپ فرهنگ بشری و برای تم‌ها محیط وب است. در واقع در یک معنای کلی همتاسازی میم‌ها همان مفهوم تقلید و تیم‌ها کپی‌برداری است. میم‌ها با پریدن از یک ذهن به ذهن دیگر خود را در خزانه میمی ‌و تیم‌ها با کپی شدن درخزانه محیط وب همتا‌سازی می‌شوند. میم‌ها و تیم‌ها همانند ژن‌ها تغییر، انتخاب و ابقاء شده و موارد موفق در محیط تکثیر و موارد ناموفق منقرض می‌شوند. البته ژن‌ها بر خلاف میم‌ها دارای کنترل نهایی هستند. میم و تیم از ژن تبعیت نمی‌کنند، اما در کنار آن و با استفاده از ابزارهای آن به صورت ویروسی تکامل می‌یابند. برای موفقیت در این کار یک همتاساز خوب باید ویژگی‌های زیر را داشته باشد:

• دیرپایی و بقای بیشتر

• باروری سریع و بالا بودن نرخ همتا‌سازی

• صحت و وفاداری به کپی اصلی

در یک مطالعه، یک مدل شبیه‌سازی که بر پایه آن شرکت‌کنندگان یک موضوعی را کپی و سپس بر اساس تجربیات پیشین و اطلاعات قبلی خود تفسیر می‌کردند، ایجاد کردند. از افراد خواسته شد که یک داستان خیالی را نفر اول به نفر دوم و وی برای نفر سوم و به همین ترتیب برای دیگران تعریف نمایند. داستان شامل یک پیش زمینۀ خیالی از یک قبیله بود که شرکت‌کنندگان از قبل اطلاعاتی درباره آن داشتند. تحلیل آماری که روی عناصر داستان که در انتهای چرخۀ انتقال باقی مانده بود انجام شد، حاکی از میزان تأثیر انتخاب نظام‌مند بود. این مطالعه چهار یافته اصلی داشت:

• انسجام (عناصر متناقض با اطلاعات قبلی شخص انتقال‌دهنده نادیده گرفته می‌شود)

• سادگی (موضوعاتی که انتقال دهندگان فرض می‌کنند شنوندگان از آن‌ها اطلاع دارند، نادیده گرفته می‌شوند)

• تازگی (جزئیاتی که در موضوع اصلی و سیر اصلی داستان تأثیرگذار نیستند، نادیده گرفته می‌شوند)

• مطابقت وهم‌نوایی (اگر به شرکت‌کنندگان گفته می‌شد که افراد این داستان مهربان هستند، این موضوع در انتقال لحاظ می‌شد)

مطالعه دیگری با استفاده از انتشار یک لطیفۀ عمومی با موضوع مردان، زنان و کامپیوتر در سطح اینترنت انجام شده است. نتایج پژوهش نشان داد که این لطیفه در چند ویرایش مختلف جهش یافته، و به طور متفاوتی ترجمه شده، که این ترجمه‌ها با فرهنگ بومی افراد گروه مطابقت داشته است. البته مدل‌های ریاضی و شبیه سازی کامپیوتری برای گسترش میم‌ها صرفاً توان ساخت فرضیه‌های ساده را دارند و اصولاً به تنهایی قادر به پیش‌گویی عوامل اجتماعی، روان‌شناختی، زبان‌شناختی، و فرهنگی تأثیرگذار در انتشار آن‌ها نیستند. برای دستیابی به یک روش مناسب جهت ایجاد مدلی برای پیش‌بینی روند و گسترش میم‌ها، لازم است معیارهای ویژه‌ای در نظر گرفته شود که سه مورد از مهم‌ترین آن‌ها در این زمینه عبارتند از:

معیارهای عینی 

• تمایز (اطلاعات دقیق و مجزا باشند)

• تغییرناپذیری اطلاعاتی در طیف گسترده‌ای از مفاهیم و موقعیت‌ها

• مستند بودن، قابل سنجش و مشاهده بودن

معیارهای ذهنی 

• سودمندی اطلاعاتی برای انتقال‌دهنده باعث می‌شود از آن محافظت کند

• تأثیرگذاری پیام بر احساسات انتقال‌دهنده و میزبان (به‌خصوص تحریک ترس، اشتیاق یا انزجار)

• انسجام و هم‌خوانی اطلاعاتی با دانش کنونی

انتقال‌دهنده و میزبان 

• سادگی و کوتاه بودن پیام

• غیرمنتظره بودن و تازگی پیام

• تکرار (قرار گرفتن در معرض پیام مشابه)

معیارهای بین ذهنی 

• تبلیغات

• رسمی‌بودن، صراحت و عدم داشتن ابهام

• رسایی و سادگی اطلاعات

• معتبر و قابل اعتماد بودن اطلاعات

• تأیید و هم‌نوایی توسط تعداد زیادی از افراد

• داشتن فایده جمعیتی و گروهی در پیام

ملاحظات بیشتر 

میم‌ها و تیم‌ها از لحاظ بار اخلاقی می‌توانند خنثی باشند و در واقع باید هم چنین باشند و جایی برای نفرت و عصبانیت در آن‌ها نیست. مثلاً، ما هیچ‌گاه نباید میکروب‌ها را کاملاً از بین ببریم و اساساً روشن است که اگر هم بخواهیم نمی‌توانیم چنین کاری را بکنیم بلکه باید استانداردهای بهداشت عمومی و سطح ایمنی را ارتقا دهیم. البته بررسی‌های پژوهشی در این زمینه‌ها در دوران نوزادی خود به سر می‌برند منتها در مطالعه روند گسترش میم‌ها و تیم‌ها در فضاهای ذهنی و مجازی و به‌طور تجربی و آزمایشگاهی نگرانی‌های اخلاقی قابل توجهی وجود دارد که باید لحاظ شود.  حمله بیش از حد اطلاعات از طریق رسانه‌های جمعی و شبکه‌های اجتماعی به ذهن انسان که با توانایی‌های ذهنی او نامتناسب بوده، سبب ناتوانی وی در پاسخ‌گویی به مسائل مطرح شده در پیرامون او می‌شود. ذهن انسان در برابر میم‌ها و تم‌های بسیاری، حساس و بدون دفاع است. فرسودگی عاطفی، مشکلات تصمیم‌گیری، رفتار ضد اجتماعی مانند کاهش آستانه تحمل در جمعیت از انواع این آسیب‌ها می‌باشند. همیشه می‌توان تصور کرد که سیاره‌های دیگری در این عالم وجود دارند که می‌توانیم با آن‌ها ارتباط برقرار کنیم. بدیهی است که بخشی از آن سیاره‌ها هنوز در مرحله همتا‌سازی ژنی هستند، بخشی نیز به مرحله همتاسازی میم‌ها رسیده‌اند و فقط بخشی از آن‌ها که توانایی سومین همتا‌سازی (تیم‌ها) را به دست می‌آورند می‌توانند ارتباط برقرار کنند و این کار را از طریق فرستادن اطلاعات، فرستادن کاوشگر و توانایی خروج از مبدا و غیره انجام دهند.

دکتر سعید دستگیری


نمایش دیدگاه ها (0)
دیدگاهتان را بنویسید