انتشار این مقاله


اثر دارونما از خیال ناشی نمی‌گردد، بلکه اساس شیمیایی دارد

دارونما نوعی مادۀ غیرفعال یا هرگونه مادۀ درمانی کاذبی است، که به منظور مقایسۀ آثار درمانی آن با داروهای واقعی، برای بیمار تجویز می‌شود.

پلاسبو (Placebo) یا دارونما نوعی مادۀ غیرفعال یا هرگونه مادۀ درمانی کاذبی است، که به منظور مقایسۀ آثار درمانی آن با داروهای واقعی، برای بیمار تجویز می‌شود. گاهی اوقات تجویز دارونما صرفاً با هدف ایجاد آثار روانی مطلوب در بیمار انجام می‌گردد. اثر دارونما به نتیجۀ درمانی مثبتی اطلاق می‌گردد که بیمار پس از مصرف آن، در شرایطی که باور دارد یک داروی واقعی است، گزارش می‌کند.

پلاسیبو گاهی اوقات می‌تواند به عنوان یک اهرم درمانی قدرتمند ظاهر شده، و حتی هنگامی که بیمار از غیرواقعی بودن آن آگاه است، آثار مثبتی در بدن وی ایجاد کند. اگر این داروی کاذب همراه با محبت و توجه به بیمار تجویز شود، اثر دارونما بیش از قبل خود را نشان خواهد داد. ناراحتی‌های ناشی از استرس مزمن، پاسخ خوبی به دارونما می‌دهند، از جمله؛ افسردگی، اضطراب، سردردهای میگرنی، درد گردن، شانه و پشت، اختلالات گوارشی و بی‌خوابی.

اطلاعات چندانی از ساز و کار عملکردی پلاسیبو در دست نیست. این مواد جزو داروهای معیار طبقه‌بندی نمی‌شوند. پژوهشگران هم‌اکنون در حال پیش‌برد مطالعات گسترده‌ای بر روی اثر دارونما هستند. انتظار می‌رود پس از به ثمر نشستن این پژوهش‌ها، پزشکی با تحول چشمگیری مواجه گردد. داستان بلندبالای اثر دارونما توسط گری گرین‌برگ (Gray Greenberg)، یکی از نویسندگان نیویورک تایمز، در قالب مقاله‌ای تحت عنوان “اگر اثر دارونما حقیقت داشته باشد، چه؟” روایت شده است.


بیش‌تر بخوانید: بالاخره علت تأثیر گذاری اثر پلاسیبو را کشف کردیم


دلایلی که امروزه برای توجیه نمودن اثر دارونما مطرح شده‌اند، اغلب از مفاهیمی مانند “انتظار” و “شرطی شدن” بهره گرفته؛ و به این نکته اشاره دارند که گاهی اوقات ذهن آدمی می‌تواند پاسخ‌های کاملاً جسمانی ایجاد کند. اما هنوز هم که هنوز است، هیچ‌گونه توجیهی در سطح مولکولی برای اثر دارونما مطرح نشده است. تد کپچاک (Ted Kaptchuk)، سرپرست برنامۀ مطالعه بر روی دارونما در دانشکدۀ پزشکی هاروارد، مراقبت پزشکی را به نوعی نمایش اخلاقی تشبیه می‌کند که در جریان آن، بیمار سرنوشت خود را در دستان یک درمانگر متعهد قرار می‌دهد. از دیدگاه کپچاک، اثر دارونما از فرآیندهای پیچیدۀ آگاهانه و ناآگاهانه‌ای سرچشمه می‌گیرد که در بطن رابطۀ پزشک – بیمار قرار گرفته‌اند.

کپچاک در همین حیطه، مطالعۀ ارزشمندی در مورد اثربخشی طب سوزنی بر روی سندرم روده تحریک پذیر (IBS) انجام داده است. او در این مطالعه شرکت‎کنندگان را به سه گروه تقسیم کرد. یکی از گروه‌ها جهت درمان علائم IBS، طب سوزنی دریافت کرد؛ ولی سوزنی که برای این کار استفاده شده بود، سوزن واقعی نبود و وارد پوست نمی‌شد. گروه دوم نیز درمانی مشابه با گروه اول دریافت کرد، با این تفاوت که، روابط بین پزشک و بیمار در این گروه، عمیق‌تر بود. گروه سوم نیز طبق معمول هیچ‌گونه درمانی دریافت نکرد. درمان‌های کاذب در مجموع با نتیجۀ بهتری نسبت به عدم درمان همراه بودند، ولی گروه دوم که سطح بالاتری از تعاملات بین پزشک و بیمار در آن برقرار بود، توانست بهترین نتیجه را از درمان کاذب بگیرد.


بیش‌تر بخوانید: طب سوزنی برای کمر درد؟


به عقیدۀ کپچاک، علم شاید تنها راهی نباشد که بتوان از طریق آن بیماری‌ها را شناخت و تحت درمان قرار داد. ممکن است اثر دارونما نوعی پاسخ زیستی باشد که نسبت به مراقبت و توجه صادر می‌شود. مناسکی که در به عمل آوردن مراقبت از بیماران تحت بستری رعایت می‌شود، با تحریک مسیرهای زیستی – عصبی، باعث بهبود احساس کلی بیمار و علائم او می‌گردد.

صنعت داروسازی و اثر دارونما

جالب است بدانید که شرکت‌های داروسازی با این که در ظاهر اثر دارونما را به رسمیت نمی‌شناسند، اما در واقعیت آن را بسیار جدی گرفته و برایش اهمیت قائل‌اند. اداره غذا و داروی آمریکا (FDA) پیش از آن که دارویی را برای ورود به بازار مصرف تأیید کند، از شرکت سازندۀ آن می‌خواهد شواهدی مبنی بر اثربخشی داروی ثبت شده ارائه نماید. از همین رو، هر گونه دارویی که برای اولین بار ساخته می‌شود، باید بتواند در دو کارآزمایی جداگانه اثر دارونما را شکست دهد تا FDA بتواند اثربخشی آن را تأیید کند.

به نظر می‌رسد مطالعه‌ای که اخیراً توسط گرین‌برگ در دانشکدۀ پزشکی هاروارد صورت گرفته، در حال تعریف کردن نوعی پایۀ شیمیایی برای اثر دارونما باشد. برای مثال، تصویربرداری MRI نشان داده است که در مغز دریافت‌کنندگان دارونما، واقعاً تغییراتی صورت می‌پذیرد. کاتکول – اُ – متیل‌ترانسفراز (COMT) آنزیمی است که متابولیسم کاتکول‌آمین‌ها را بر عهده دارد. بر اساس شواهد جدید، ممکن است COMT در بروز اثر دارونما دخالت داشته باشد.

کاتکول‌آمین‌ها دسته‌ای از هورمون‌ها و انتقال‌دهنده‌های عصبی هستند، که با استرس، پاداش و القای حس مثبت ارتباط دارند. این دسته از ترکیبات توسط غدد فوق کلیوی ساخته شده و هنگامی که فرد تحت تنش‌های جسمی و روانی قرار می‌گیرد، به جریان خون آزاد می‌شوند. آدرنالین (اپی‌نفرین) و دوپامین دو نمونه از کاتکول‌آمین‌ها هستند. آنزیم COMT در جای‌جای بدن به چشم می‌خورد، ولی اهمیت آن در دستگاه عصبی چشم‌گیر است. سطوح پایین COMT با غلظت‌های افزایش یافتۀ دوپامین در ارتباط می‌باشد. سطح این آنزیم با بروز بیماری‌هایی نظیر بیماری پارکینسون، افسردگی، اسکیزوفرنی – و حتا پاسخ به درد – هم‌بستگی دارد. تمام اختلالات یاد شده به اثر دارونما پاسخ می‌دهند. در مطالعۀ کپچاک بر روی IBS، بیمارانی که سطح بالایی از آنزیم COMT داشتند، در برابر اثر دارونما مقاوم‌تر بودند. نتیجۀ عکس آن نیز درست است.

پژوهشگران هم‌اکنون به این نتیجه رسیده‌اند که دارونما و داروی واقعی از مسیرهای جداگانۀ روانی و جسمانی عمل نمی‌کنند، بلکه هر دو در نهایت وارد مسیر COMT می‌شوند.

اگر چنین باشد، یکی از پایه‌ای‌ترین مراحل در تعیین اثربخشی دارو زیر سؤال خواهد رفت. کارآزمایی بالینی کنترل‌شدۀ دوسوکور نوعی مطالعه است که در آن، نه بیماران می‌دانند چه دارویی (واقعی یا دارونما) مصرف می‌کنند، و نه پژوهشگران می‌دانند کدام بیمار چه دارویی را دریافت می‌کند. این کارآزمایی اساس تعیین اثربخشی دارو – نسبت به دارونما – به شمار می‌آید. مشکل این‌جاست که تاکنون تصور می‌شد اثر دارونما از مسیرهای روانی، و داروی واقعی نیز به صورت فیزیکی عمل می‌کند.

میلاد شیرولیلو


نمایش دیدگاه ها (0)
دیدگاهتان را بنویسید