انتشار این مقاله


سندرم تک فرزندی چیست؟ آیا آن‌ها آدم‌های بدی هستند؟

تک‌فرزندان دوست دارند به هر چه که می‌خواهند برسند، نمی‌توانند چیزی را با کسی شریک شوند و معمولاً آدم‌های خودخواهی هستند.

تک‌فرزندان دوست دارند به هر چه که می‌خواهند برسند، نمی‌توانند چیزی را با کسی شریک شوند و معمولاً آدم‌های خودخواهی هستند. سندرم تک فرزندی به تمام خصوصیات بدی گفته می‌شود که در تک‌فرزندان جمع شده است. شما هم فکر می‌کنید آن‌ها آدم‌های ازخودراضی و مزخرفی هستند، مگر نه؟ ولی نتایج مطالعات جدید نشان می‌دهد که بیش‌تر از آن که تک‌فرزندها بد باشند، ما بد هستیم. به نظر می‌رسد مردم در مورد ویژگی‌های بد تک‌فرزندها بیش از حد اغراق کرده‌اند. حال سؤال این است که ما چگونه گرفتار این قبیل از سوگیری‌ها و عصبیت‌ها شدیم؟ چه کسی به ما گفت که از تک‌فرزندان بد بگوییم؟ آیا آن‌ها واقعا به سندرم خاصی مبتلا هستند؟

سندرم تک فرزندی از کجا وارد فرهنگ عام شد؟

یکی از محققین دانشگاه کلارک، ماساچوست، در قرن نوزدهم میلادی مطالعه‌ای بر روی کودکان استثنایی انجام داد، که در آن زمان، نوآورانه به حساب می‌آمد. او در این مطالعه با ارائه‌ی پرسش‌نامه‌هایی به ۲۰۰ شرکت‌کننده، از آن‌ها خواست که به پرسش‌های مطرح شده، پاسخ دهند. استفاده از پرسش‌نامه‌ها در آن دوران چندان رواج نداشت. این پرسش‌نامه دربردارنده‌ی سؤالاتی بود که در مورد ویژگی‌های عجیب و غریب تک‌فرزندان از شرکت‌کنندگان می‌پرسید. ۱۹۶ نفر از کودکانی که در این مطالعه شرکت داشتند، در پرسش‌نامه‌ی خود، تک‌فرزندان را افرادی به غایت نازپرورده توصیف کرده بودند. پس باید مفهومی به نام سندرم تک فرزندی وجود داشته باشد، مگر نه؟

پژوهشگران از چنین یافته‌ی معنی‌داری شگفت‌زده شدند و نتایج مطالعه‌ی خود را منتشر نمودند. و چنین شد که تک‌فرزندان آدم‌های بدی معرفی شدند. این بدگمانی‌ها نسبت به تنها فرزندان خانواده هنگامی شدت گرفت که مردم متوجه شدند خانواده‌های متعلق به قشر متوسط جامعه فرزندان کم‌تری به دنیا می‌آورند. در واقع، خانواده‌های معمولی در آن زمان ترجیح می‌دادند فرزندان کم‌تری داشته باشند. این می‌توانست باعث افزایش جمعیت اقشار آسیب‌پذیر (و یا رده پایین) بشود؛ چرا که آن‌ها آموزش‌های لازم برای تنظیم خانواده را ندیده بودند. چنین مسئله‌ای برای افراد صاحب قدرت، نگران‌کننده بود؛ و آن‌ها باید به نحوی خانواده‌های رده‌ی متوسط را وادار به آوردن فرزندان بیش‌تر می‌کردند. و چه راهکاری بهتر از این که تک‌فرزندان، فرزندان خوبی به بار نمی‌آیند؟

در اوایل قرن بیستم، عده‌ای از اندیشمندان به این فکر افتادند که بزرگ شدن در خانه‌ای بدون خواهر و برادر باعث حساسیت‌پذیری بیش از حد فرزند می‌شود. توجیه آن‌ها این بود که تک‌فرزندها تمام توجه، محبت و نگرانی والدین را به خود اختصاص می‌دهند، و همین مسئله موجب می‌شود افرادی لوس و حساس به بار آیند که دستگاه عصبی ضعیفی هم دارند.

آیا سندرم تک فرزندی یک افسانه است؟

حال نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل جدیدترین اطلاعات گردآوری شده در قرن ۲۱ام نشان داده است تمام باورهای گذشته در مورد تک‌فرزندان، خزعبلاتی بیش نبوده است. تک‌فرزندان لزوماً آدم‌های حساسی نیست. و سندرم تک فرزندی هم واقعیت ندارد (خیلی‌ها فکر می‌کنند سندرم تک فرزندی یعنی افسرده و غمگین بودن تک‌فرزندان).

تونی فالبو (Toni Falbo) یکی از اساتید روان‌شناس دانشگاه تگزاس است، که اتفاقاً برادر و خواهری هم ندارد. او این عقیده که «تک‌فرزندان، فرزندان خوبی به بار نمی‌آیند» را به چالش کشیده است. او در پیمایش بزرگی که در سال ۱۹۸۶ بر روی بیش از ۲۰۰ مطالعه در همین خصوص انجام داد، به این نتیجه رسید که ویژگی‌های رفتاری تک‌فرزندان با سایر افراد تفاوت چندانی ندارد. تنها تفاوتی که او مؤفق به شناسایی‌اش شد، این حقیقت است که تک‌فرزندان، نسبت به فرزندان خانواده‌های پرجمعیت، روابط عمیق‌تری با والدین خود دارند (اینم همونه دیگه خانم فالبو!).

این نتیجه‌گیری بعدها در سال ۲۰۱۸‌ به کمک یافته‌های آندریاس کلوکه (Andreas Klocke) و سون استات‌مولر (Sven Stadtmuller) از دانشگاه علوم کاربردی فرانکفورت تأیید گردید. این دو پژوهشگر با استخراج داده‌های طولی از حدود ۱۰ هزار دانش‌آموز پیش‌دبستانی در آلمان، تلاش کردند به بررسی ویژگی‌های نامتعارف در فرزندان اول خانواده، تک‌فرزندان و فرزندان خانواده‌های پرجمعیت‌تر بپردازند. به بیان ساده‌تر، آن‌ها می‌خواستند از واقعیت یا عدم واقعیت سندرم تک فرزندی سر در بیاورند.

کلوکه و استات‌مولر در کنار کارهایی دیگری که انجام دادند، کیفیت رابطه‌ی والدی – فرزندی در بین تمام خانواده‌های مورد مطالعه را نیز ارزیابی کردند. رابطه‌ی والدی – فرزندی در این مطالعه به صورت یک متغیر کمی اندازه‌گیری گردید. مقادیر بالاتر نشان‌دهنده‌ی این بود که فرزندان راحت‌تر می‌توانند در مورد مسائل مهم زندگی خود با والدین‌شان صحبت کنند.

مطالعه‌ی بیش‌تر: مهم‌ترین مسئولیت والدین در قبال فرزندان‌ خود چیست؟

در پژوهش فوق، ۲۵ درصد از تک‌فرزندان رابطه‌ی خود با والدین‌شان را مثبت ارزیابی کردند. این در حالی است که تنها ۲۴ درصد از فرزندان اول، و ۲۰ و ۱۸ درصد از فرزندان میانی و آخر در هر خانواده، رابطه‌ی خود با پدر و مادرشان را قوی توصیف نمودند.

تک‌فرزندان علی‌رغم داشتن روابط مستحکم با والدین خود، اغلب از نداشتن خواهد و برادر شکایت میکنند. در سال ۲۰۰۱، لایسن رابرتس (Lisen Roberts) از دانشگاه کارولینای غربی، و پریسیلا بلانتون (Priscilla Blanton) از دانشگاه تِنِسی نوکس‌ویل، از بزرگسالان جوان خواستند که نگاهی به دوران کودکی‌شان داشته باشند. خیلی از آن‌هایی که تک‌فرزند بودند به نداشتن یک هم‌بازی قابل اعتماد در دوران کودکی، مانند خواهر و برادر، غبطه می‌خوردند. بعضی از این بزرگ‌سالان اعلام کردند که قبل از آن که به مدرسه بروند، دوستان خیالی برای خود ساخته بودند. اما جای هیچ‌گونه نگرانی در این باره وجود ندارد. تصور نمودن دوستان خیالی و بازی کردن با آن‌ها نه تنها موجب بروز سندرم تک فرزندی نمی‌گردد، بلکه باعث تقویت رشد اجتماعی و توانایی در برقراری ارتباط با دیگران می‌شود.

مغز تک‌فرزندان چه تفاوتی با سایرین دارد؟

اما در کنار تمام موارد بالا، شواهدی مطرح شده که اشاره می‌کند تک‌فرزندان در کنار آمدن با بقیه خیلی خوب عمل نمی‌کنند. یافته‌های مطالعه‌ی جدیدی که در چین صورت گرفته، از این ادعا حمایت می‌کند. می‌دانیم که چین کشوری است که قانون تک‌فرزندی بر آن حاکم است. جیانگ کیو (Jiang Qiu)، یکی از اساتید روان‌شناس دانشگاه ساوث‌وست چین، به کمک همکارانش مطالعه‌ای بر روی ۱۲۶ دانش‌آموز تک‌فرزند و ۱۷۷ دانش‌آموز شاهد انجام داد. هدف از این مطالعه، ارزیابی توانایی تفکر و شخصیت در تک‌فرزندان بود.

در پیمایشی که صورت گرفت، دانش‌آموز تک‌فرزند نسبت به دانش‌آموزان شاهد، امتیاز کم‌تری در زمینه‌ی مدارا و شکیبایی کسب کردند. مطابق با مدل پنج‌عاملی یا FFM، که نشان‌دهنده‌ی ابعاد شخصیت است، افراد مداراگر معمولاً ایثارگر، یاری‌گر و مهربان نیز هستند، و روح همکاری‌جویانه دارند. این در حالی است که بر اساس همین مدل، افراد ناشکیبا اغلب ستیزه‌جو، غیر قابل اعتماد، خودخواه و رقابت‌طلب هستند.

این دانش‌آموزان در ادامه‌ی مطالعه در آزمون دیگری به نام «تست‌های تفکر خلاقانه‌ی تورانس» یا “Torrance Tests for Creative Thinking” نیز شرکت کردند. برای مثال، آن‌ها در این آزمون باید تا جایی که می‌توانستند کاربردهای متفاوتی برای اشیای موجود در زندگی روزمره، پیدا می‌کردند. مثلاً یک قوطی کنسرو چه کاربردهایی می‌تواند داشته باشد. نتایج حاصل از TTCT نشان می‌داد که تک‌فرزندان تفکر جانبی بهتری دارند. یا به عبارت دیگر، آن‌ها خلاقانه‌تر از بقیه می‌توانند به حل کردن مسائل بپردازند. یکی از علل مطرح شده برای این پدیده، این این است که تک‌فرزندان همواره مجبور بوده‌اند در انجام دادن کارها به خود متکی باشند. آن‌ها نوآوری و ابتکار را از سنین پایین‌تری یاد می‌گیرند.

ولی این تمام ماجرا نیست. یافته‌های تصاویر MRI حاکی از وجود تفاوت‌هایی بین ساختار مغز تک‌فرزندان با بقیه بود.

پژوهشگران متوجه وجود ماده خاکستری بیش‌تری در شکنج سوپرامارژینال (supramarginal gyrus) مغز دانش‌آموزان تک‌فرزند شدند. شکنج سوپرامارژینال بخشی از قشر مغز است که با خلاقیت و تصویرسازی ارتباط پیدا می‌کند. و همان‌طور که خودتان می‌دانید، ماده خاکستری با هوش در ارتباط است. علی‌رغم تراکم بیش‌تر ماده‌ی خاکستری در شکنج سوپرامارژینال، پژوهشگران دریافتند که تعداد سلول‌های خاکستری در «قشر پره‌فرونتال داخلی» مغز تک‌فرزندان، کم‌تر از بقیه‌ی افراد است. تراکم سلولی پایین‌تر در قشر پره‌فرونتال داخلی یا mPFC، با سطح پایین مداراگری در تک‌فرزندان ارتباط پیدا می‌کند.

مطالعه‌ی بیش‌تر: تک فرزند بودن می‌تواند مغز شما را برای کل زندگی تغییر دهد

مطالعاتی که تا پیش از این انجام شده بود نیز عملکردهای مهمی را به این منطقه از مغز نسبت داده بودند. به نظر می‌رسد mPFC نقش پراهمیتی در پردازش اطلاعات هیجانی داشته باشد.

سخن آخر

این که تک‌فرزند بودن تا چه حد می‌تواند بر روی افراد تأثیر داشته باشد، هنوز مشخص نیست. واقعیت یا عدم واقعیت سندرم تک فرزندی به تعداد فرصت‌های بستگی دارد که تک‌فرزندان برای تقویت توانایی‌های شناختی و اجتماعی خود دارند. بالأخره این‌طوری هم نیست که تک‌فرزندان در کودکی به کل از زندگی اجتماعی محروم بوده باشند. روابط اجتماعی آن‌ها در مهد کودک با سایر هم‌سالان خود می‌تواند زمینه‌ی بسیار خوبی برای تقویت مهارت‌های اجتماعی تلقی شود.

میلاد شیرولیلو


نمایش دیدگاه ها (0)
دیدگاهتان را بنویسید