انتشار این مقاله


اثر تماشاگر چیست و چه پیامدهایی در جامعه به همراه دارد؟

چرا دوست داریم به تماشای حوادث بپردازیم؟

اثر تماشاگر از جمله پدیده‌های بسیار جالبی است که ممکن است در حالت عادی آن را نپذیریم. اما هنگامی که زمانش فرا برسد، متوجه می‌شویم که خود، قربانی آن شده‌ایم.

اگر هنگام قدم زدن در خیابان متوجه شوید که کیف پول یک نفر به سرقت رفته و کیف‌قاپ‌ها در حال فرار هستند، چه کار می‌کنید؟ حتماً دنبال دزدها می‌دوید تا کیف به سرقت رفته را پس بگیرید. مگر نه؟ یا اصلاً یک موقعیت حیاتی‌تر. اگر ببینید که فردی در مقابل چشمان‌تان از حال رفته، آن موقع چه کار می‌کنید؟ لابد باز هم دست به کار شده و با اورژانس تماس می‌گیرید، و یا سعی می‌کنید هر طور که شده فکری به حال وی بکنید. اگر فردی تصمیم به خودکشی گرفته باشد چه؟ باز هم هر طور که شده او را از تصمیمی که گرفته منصرف می‌کنید دیگر؟ مگر نه؟

با این که ما دوست داریم به چنین پرسش‌هایی پاسخ مثبت بدهیم، ولی فانتزی‌ها با واقعیت تفاوت دارند. آن‌طور که علم روان‌شناسی می‌گوید، ما آن‌قدرها هم که فکر می‌کنیم آدم‌های خوب و مسئولیت‌پذیری نیستیم. مطابق با نتایج مطالعات صورت گرفته، احتمال کمک کردن به قربانی با افزایش تعداد شاهدین، ارتباط عکس دارد. به عبارت دیگر، هر چه افراد بیش‌تری در صحنه‌ی حادثه حضور داشته باشند؛ تمایل هر کس برای کمک کردن کاهش پیدا می‌کند.

اثر تماشاگر چیست؟

در روان‌شناسی، اثر تماشاگر به پدیده‌ای اطلاق می‎شود که در آن با افزایش تعداد افراد حاضر در محل یک حادثه‌ی اورژانسی، تمایل حاضرین برای کمک کردن به فرد قربانی کاهش پیدا می‌کند. افراد معمولاً هنگامی حاضر می‌شوند به کمک بقیه بروند که شاهدی در محل حادثه حضور نداشته باشد؛ و یا این که اگر هم حضور دارد، حداقل جمعیت زیادی از مردم در محل تجمع پیدا نکند. با افزایش تعداد شاهدین، هر کس از زیر بار مسئولیت شانه خالی کرده، و گمان می‌کند که بقیه کمک‌های لازم را انجام خواهند داد.

مقاله‌ی مرتبط: چرا به دیگران کمک نمی‌کنیم

«بیب لاتانه» و «جان دارلی» پس از به انجام رسانیدن مجموعه‌ای از مطالعات کلاسیک به نتیجه‌ای مشابه دست یافتند. آن‌ها مشاهده کردند که با افزایش تعداد افراد حاضر (شاهد) در اتاق آزمایش، شدت واکنش شرکت‌کنندگان نسبت به حادثه‌ی شبیه‌سازی شده، کاهش پیدا می‌کرد.

آزمایش لاتانه و دارلی در سال ۱۹۶۸

محققان در یکی از آزمایش‌ها داوطلبین را به سه گروه مجزا تقسیم کردند. اعضای گروه اول به تنهایی وارد اتاق آزمایش می‌شدند. اعضای گروه دوم همراه با دو نفر از شرکت‌کنندگان دیگر (مجموعاً سه نفر) در اتاق حضور پیدا می‌کردند. اعضای گروه سوم نیز شبیه به گروه قبلی با دو نفر دیگر وارد اتاق می‌شدند، اما این دو نفر در واقع پژوهشگرانی بودند که وانمود می‌کردند شرکت‌کننده‌ی معمولی هستند.

در ابتدا از شرکت‌کنندگان هر سه گروه خواسته شده بود که هر کدام به سؤالات یک پرسش‌نامه پاسخ دهند. مدتی پس از آغاز جلسه، دودی از بیرون شروع به پر کردن فضای اتاق کرد. ۷۵ درصد از داوطلبین گروه اول (که در اتاق تنها بودند) مسئله‌ی دود را به پژوهشگران اطلاع دادند. در مقابل، تنها ۳۸ درصد از شرکت‌کنندگان گروه دوم (که سه‌نفری وارد اتاق می‌‎شدند) نسبت به گزارش دود موجود در اتاق اقدام کردند. وضعیت گروه آخر اما تا حدود زیادی متفاوت بود. در این گروه، دو نفر شرکت‌کننده‌نما علی‌رغم مشاهده‌ی دود، توجهی به آن نشان ندادند؛ و همین مسئله موجب شد تنها ۱۰ درصد از داوطلبین حاضر در گروه سوم به این حادثه اشاره کنند.

نتایج مطالعات دیگر نیز کمابیش مشابه با یافته‌های آزمایش‌های اولیه بود. لاتانه در یکی از مطالعات خود در سال ۱۹۶۹ از تعدادی شرکت‌کننده پرسید که اگر متوجه شوند که زنی دچار مشکل شده، به وی کمک می‌کنند یا خیر. ۷۰ درصد از داوطلبان به این سؤال پاسخ مثبت دادند، اما به این شرط که شاهد دیگری در محل حضور نداشته باشد. تنها ۴۰ درصد از شرکت‌کنندگان هم‌چنان حاضر بودند در حضور تعداد بیش‌تری از مردم به این زن کمک کنند.

نمونه‌ای واقعی از اثر تماشاگر

پرونده‌ی قتل کاترین جنوز

معروف‌ترین مثالی که در کتب روان‌شناسی در مورد اثر تماشاگر مطرح شده، قتل فجیع زن جوانی به نام «کاترین جنوز» است. روز جمعه، ۱۳ام مارس ۱۹۶۴، زنی ۲۸ ساله به نام کاترین در مسیر بازگشت به خانه بود. او زمانی که می‌خواست وارد آپارتمان خود شود توسط مردی به نام «وینستون موزلی» مورد حمله قرار گرفت، و در ادامه به ضرب چاقو به قتل رسید.

علی‌رغم داد و فریاد کاترین جنوز، هیچ‌یک از ساکنین آپارتمان مجاور قضیه را به پلیس اطلاع ندادند. کاترین در ساعت ۳:۲۰ صبح مورد حمله قرار گرفت، اما اولین تماسی که با پلیس گرفته شد، مربوط به ساعت ۳:۵۰ بود.

تردید در مورد صحت جزئیات پرونده

روزنامه‌ی نیویورک تایمز دو هفته بعد مقاله‌ای پرآب‌وتاب درباره‌ی مرگ دلخراش کاترین جنوز منتشر نمود، که تا حدی باعث جریحه‌دار شدن احساسات عمومی گردید. این مقاله به بعضی از جوانب رویداد مذکور به درستی اشاره نکرده بود. مقاله‌ای که در سپتامبر ۲۰۰۷ در یکی از شماره‌های مجله‌ی «American Psychologist» منتشر گردید، نادرستی جزئیات مربوط به قتل کاترین جنوز را تأیید، و به تفسیر نادرست این واقعه در روزنامه‌ها و کتب روان‌شناسی اشاره کرده بود.

علی‌رغم نادرست بودن پاره‌ای از جزئیات مربوط به قتل کاترین جنوز، نمونه‌هایی شبیه به این حادثه در چند سال اخیر نیز گزارش شده است. اثر تماشاگر قطعاً می‌تواند تأثیر عمیقی بر رفتار اجتماعی ما بگذارد، ولی چنین پدیده‌ای چرا باید وجود داشته باشد؟ چرا ما وقتی در یک جمع قرار می‌گیریم، تمایلی به کمک کردن نشان نداده و تنها به تماشای واقعه می‌نشینیم؟

علل بروز اثر تماشاگر

گفته می‌شد دو عامل اصلی در بروز اثر تماشاگر نقش دارد.

فرضیه‌ی اول

نخست آن که حضور سایر افراد در صحنه‌ی حادثه موجب تقلیل پیدا کردن حس مسئولیت‌پذیری در هر یک از حاضرین می‌شود. به طوری که انگار هر کسی تا یک درصد معین در کمک کردن به قربانی سهم دارد. برای مثال، اگر صد نفر شاهد در محل حادثه حضور داشته باشد، می‌توان گفت که هر نفر تنها یک درصد سهم در کمک ‌کردن دارد. البته این استدلال صحیح نیست، ولی اکثر ما این گونه فکر می‌کنیم.

فرضیه‌ی دوم

دوم آن که مردم اغلب دوست دارند آن طور که مورد پسند جامعه است رفتار کنند. زمانی که سایر افراد حاضر در صحنه هیچ واکنشی نسبت به حادثه نشان نمی‌دهند، بقیه نیز فکر می‌کنند که رفتار درست همین است. یعنی وقتی اکثر افراد تلاشی برای کمک نمی‌کنند، حتماً نیازی به کمک کردن نبوده؛ چرا که همه هرگز اشتباه نمی‌کنند.

فرضیه‌ی سوم

عده‌ای از دانشمندان معتقدند که عامل تأثیرگذار در عدم صدور پاسخ از سوی حاضرین، نامشخص بودن جزئیات حادثه است. خیلی از افرادی که بالای سر قربانی جمع می‌شوند، ایده‌ای در مورد اتفاقی که افتاده ندارند. برای مثال، در مورد حادثه‌ی قتل کاترین جنوز، ۳۸ نفر از شاهدین در اظهارات خود اشاره کرده بودند که اصلاً نمی‌دانستند آن دو واقعاً در حال نزاع‌اند؛ بلکه فکر می‌کردند مسئله یک جر و بحث ساده باشد.

ویژگی‌های مربوط به حادثه نیز ممکن است بر نوع رفتار حاضرین تأثیر داشته باشد. در جریان بحران‌های مختلف، وضعیت معمولاً برای همگی واضح نیست. افراد ممکن است در هنگام بروز رویدادهای بحرانی کاملاً سردرگم باشند. در این قبیل از وضعیت‌های پرآشوب، کاری که همه‌ی ما انجام می‌دهیم این است که به بقیه نگاه کرده، و در مورد رفتار درست تصمیم بگیریم. هرگاه پاسخی از کسی صادر نشود، شما هم واکنشی نسبت به ماجرا نشان نخواهید داد.

میلاد شیرولیلو


نمایش دیدگاه ها (0)
دیدگاهتان را بنویسید