انتشار این مقاله


مقاله ای برای هدایت مطالعات آینده درباره مخچه

مخچه علاوه بر فعالیت های حرکتی در فعالیت های شناختی و غیرحرکتی نیز درگیر میشود.

نقطه ی عطف مطالعات طولانی مدت ،سندرم عاطفی-شناختی مخچه است.

تا اواخر دهه ۱۹۹۰ ، بیشتر متخصصان مغز تصور می كردند مخچه انسان که در لغت به معنی مغز کوچک است، فقط در كاركردهای حرکتی درگیر بوده و هیچ ارتباطی با كاركردهای غیر حرکتی یا شناختی ندارد. درحالی که در دو دهه گذشته،در یکی از مهمترین جهش های علمی در باره علوم اعصاب ،صد ها مطالعه ی علمی نشان داده اند که مخچه در فعالیت های شناختی و غیرحرکتی نیز درگیر میشود. این فعالیت ها شامل پردازش زبان،شناخت بصری،احساسات و عواطف است.

در هفته ی اخیر در همکاری بین المللی میان ۱۱ رهبر مطالعات مخچه،که در پنج کشور با ده ها موسسه ی تحقیقاتی مشهور مرتبط اند،مقاله ای تحت عنوان «سندرم عاطفی-شناختی مخچه» منتشر شد.این مقاله در ۱۴ سپتامبر۲۰۱۹ به چاپ رسیده است.

از آنجایی که در حال حاضر هیچ شکی نیست که مخچه ی انسان در شناخت و احساسات نقش دارد،کارگروه CCAS به دنبال یافتن موجود بالینی ایده آل برای مطالعه و کشف نقش مخچه در شناخت، اختلالات روانی و سلامت ذهنی است.

تعریف CCAS به معنی سندرم عاطفی-شناختی مخچه است. این بیماری منجر به تأثیرات متناوب بر عملکرد اجرایی،پردازش بینایی،زبان و احساسات کلی میشود.به CCAS، سندرم اشمنز نیز میگویند.

در بررسی اخیر این کارگروه، نویسندگان مقاله هدف از مطالعه و مقاله ی خود را اینگونه بیان کرده اند که:

هدف اصلی نگارش این مقاله، تحریک بشر به منظور تحقیقات بیشتر در این زمینه است. پس از ارائه ی یک مرور کلی از مطالعات اساسی به روز شده در باره مخچه، این مقاله مفهوم سندرم عاطفی-شناختی مخچه (CCAS) را با استفاده از شواهد به دست آمده اخیر،از زوایای مختلف علمی اثبات می کند.

این بررسی سبب افزایش آگاهی از این سندرم به عنوان یکی از مشکلات بالینی و یافتن گزینه های درمانی بیشتر میشود.در این مقاله همچنین سوالات برجسته را برای تحقیقات بیشتر مشخص کرده ایم.[]

در اواخر دهه۱۹۹۰ جرمی اشمنز و همکارانش در دانشگاه هاروارد و بیمارستان ماساچوست تعدادی مقاله ی حیرت آور را چاپ کردند.این مقالات باور های اصلی آن زمان را که بیان میکرد مغز انسان فقط در عملکردهای حرکتی درگیر است ، زیر سوال برد.اشمن متخصص مغز اعصابی بود که در حوزه ی آتاکسی نام آور بود.

دیسمتریا یا عدم هماهنگی در حرکت یکی از ویژگی های بارز آتاکسی است که در اثر آسیب یا اختلالات در مخچه ایجاد میشود

در اوایل دهه ۱۹۹۰ اشمن هنگامی که متوجه شد آسیب در نقاط بسیار کوچک مخچه باعث اختلال در عدم هماهنگی حرکتی و آتاکسی نمیشود، درحالی که سبب ایجاد اختلال در عملکرد های شناختی این افراد میشود،بسیار متحیر شد.

پروفسور اشمن در سال های ۱۹۹۷و ۱۹۹۸ سه مقاله ی پیشرو و مرتبط را در باره نقش مخچه در شناخت و احساسات چاپ کرد.همچنین او در سال ۱۹۹۷ با همکاری دیپاک پاندی مقاله ای به نام “سیستم مخچه ای” منتشر کرد. این مقاله با اینکه در آن زمان جالب توجه نبود اما توانست راهگشای بسیاری از مطالعات دانشمندان علوم اعصاب،در قرن ۲۱ شود.

این دو، مقاله ی خود را که اولین بار در زمینه سیستم به هم پیوسته ی مخ-مخچه نوشته شده بود را اینگونه توصیف میکنند:

در صورت وجود سهم مخچه در عملکرد های غیرحرکتی به خصوص در قدرت شناخت وحالات عاطفی،حتما باید شواهد آناتومیکی برای پشتیبانی از این موضوع وجود داشته باشد.

مخچه و نیمکره های مغزی به شدت با یکدیگر ارتباط متقابل دارند. این رابطه از دیرباز با بررسی قشر حرکتی و حسی شناخته شده است. تحقیقات انجام شده در طول دو دهه گذشته برای اولین بار سیستم ارتباطی بین مخچه و قسمت هایی از قشر مخ را در زمینه ی رفتار های پیشرفته و سطح بالاتر علاوه بر رفتار های حرکتی،نشان میدهد.

در آوریل ۱۹۹۸ اشمن و شرمن مقاله ای تحت عنوان سندرم شناختی-عاطفی را در ژورنال مغز چاپ کردند. این مقاله تاثیر نقص مخچه ای را در عملکرد اجرایی ، شناخت دیداری ، احساسات و زبان نشان میدهد که این نشانه ها را تحت عنوان سندرم جمع بندی کردند.

وی در سال ۱۹۹۸ مقاله ی حیرت اور دیگری تحت عنوان« اختلال در اندیشه: پیامدهای بالینی اختلال عملکرد مخچه بر شناخت و احساسات » منتشر کرد.
فرضیه اصلی وی این بود که اختلال در مسیر های غیرحرکتی در مخچه میتواند باعث اختلال در عملکرد اندیشیدن فرد شوند .این فرآیند مشابه روند آسیب به مناطق حرکتی مخچه و مختل شدن هماهنگی جسمی در بیماران مبتلا به آتاکسی است.

مقاله «سندرم شناختی-عاطفی مخچه یا سندرم اشمن» به پنج بخش تقسیم شده است:

۱.توپوگرافی عملکردی مخچه در CCAS و به روز رسانی و چالش ها:

در این بخش آرگیروپولوس و ریچارد ایوری ، مروری بر توپوگرافی عملکردی و نقشه برداری مخچه داشته اند.

۲.عصب شناسی مخچه در مورد CCAS

در این بخش ، کاترین استودلی و فرانک ون اورووال ، شواهدی مبنی بر ایفای نقش مخچه در حوزه های مختلف شناختی در CCAS را ارائه میکنند.

۳.معرفی شناخت در توانبخشی مخچه: حقایق و امیدها

مایکل آداماسک ، مارچلا ماسکولیو ، مارکو مولیناری به موضوعات عملی در رابطه با “نقص چند جانبه در CCAS” می پردازند و بینش هایی در مورد چشم انداز فعلی ارائه می دهد.

۴.تکرار CCAS

در این قسمت ، اشمن و ماریا لگیزیو، به بررسی CCAS در طی ۲۰ سال گذشته بر اساس تحقیقاتی در مورد کودکان و بزرگسالان مبتلا به بیماری های ارثی مخچه یا مخرب ژنتیکی پرداخته اند.

۵.بحث: جمع بندی در مورد CCAS و مسیرهای آینده

در پایان این مقاله جورجیوس آرگیروپولوس ، کیم ون دون و ریچارد ایوری خلاصه ای از بخشهای ذکر شده را مطرح کرده و سؤالات برجسته را شناسایی می کنند که نیاز به بررسی بیشتر دارد.

در نتیجه گیری این مقاله، ۱۱ نویسنده فرضیات خود را بررسی کرده و دستورالعمل هایی را برای تحقیقات آینده در مورد سندرم CCAS / Schmahmann ارائه می دهند.

اکنون زمان بسیار مناسبی برای تحقیق در این باره است. درک ما از “مغز کوچک” مبهم بوده ولی با سرعت پیش می رود. با توجه به روندهای فعلی علوم اعصاب ، به نظر می رسد که اوایل قرن بیست و یکم در تاریخ به عنوان دوره ای باشد که عملکردهای غیر حرکتی مخچه کاهش خواهد یافت زیرا این عملکرد، در زیر پیشرفت تکنولوژی پنهان خواهد شد. به همین علت هنوز نیاز به تحقیقات طولانی مدت در باره مخچه احساس میشود.

معصومه طالبی


نمایش دیدگاه ها (0)
دیدگاهتان را بنویسید