موسیقی به عنوان هنری دلنشین و آمیخته با روان، بخشی از زندگی هر فردی را به خود اختصاص میدهد. همانطور که هر شخص سعی در تأمین نیازهای جسمانی خود با تغذیه صحیح مواد مغذی دارد، جامعهی پر هیاهوی اطرافمان نیازی اجتنابناپذیر برای غنیسازی روح و روانمان را ایجاد کرده است. بیشک موسیقی با توانایی اثرگذاری بر روان و سایر تشکیلات حیاتی، غذایی دلنشین برای روح انسان خواهد بود.
دکتر مجازی با همت تمامی اعضای خود و با بهرهگیری از منابع معتبر علمی سعی در ارائه تازههای دنیای علم به کاربران فهیم خود داشته است. در این میان با توجه به ارزش هنر در زندگی بشری تیم دکتر مجازی تصمیم به ارائه برنامهریزی شدهای از مقالات، تحت عنوان «ضربآهنگ» مرتبط با دنیای موسیقی به کاربران خود میباشد. این مجموعه گنجینهای برای بزرگداشت هنرمندان بزرگ عرصه موسیقی کلاسیک و ارائه برترین آثار آنها خواهد بود. در کنار موارد فوق به تأثیرات عمیق پزشکی و روانشناختی موسیقی بر بدن خواهیم پرداخت. امید است شما نیز ما را در این راه زیبا همراهی نمایید.
آنتونیو لوچو، زادۀ ۴ مارس ۱۶۷۸ کشیشی ونیزی و یکی از مشهورترین آهنگسازان دوران باروک و نوازه چیرهدست ویولون بود. او به «کشیش موقرمز» نیز مشهور بوده است. پدرش «جوانی باتیستا» تا قبل از آنکه به عنوان یک ویلنیست حرفهای شناخته شود، به آرایشگری میپرداخت. او ابتدا نواختن ویلن را به پسرش آموخت و سپس همراه او در سراسر ونیز به کنسرت دادن پرداخت. ویوالدی از یک بیماری که او آن را تنگی نفس مینامید رنج میبرد (نوعی آسم) هرچند که این مشکل او را از ویلون نواختن و آهنگسازی بازنداشت. در ۱۷۱۷ یا ۱۷۱۸ کار خوب دیگری به ویوالدی پیشنهاد شد که مقام مائسترو دی کاپلایی در کاخ شاهزاده فیلیپ فون هسن–دارمشتادت، فرمانروای مانتوا بود. او سه سال در آن جا ماند و اپراهای بسیاری همانند تیتو مانلیو (RV ۷۳۸) را ساخت. او در ۱۷۲۱ به میلان، جایی که درام روستایی “لا سیلیویاً (RV ۷۳۴، گم شده) را آفرید رفت و دوباره در سال پس از آن اوراتوریوی دیگری رانوشت. گام بزرگ دیگر او حرکت به رم در سال ۱۷۲۲ بود یعنی جایی که اپراهای او در سبکی نو مطرح شد و همان جایی که پاپ تازه بندیک سیزدهم ویوالدی را جهت نواختن موسیقی برای او فراخواند.
در همین زمانها بود که او کنسرتوهای آشنای چهار فصل را نوشت. بنمایه الهام آنها شاید ییلاق پیرامون مانتوا بوده باشد. این کنسرتوها جنبش نویی در ادراک موسیقی به وجود آوردند: در آنها او نهرهای روان، آواز پرندگان، پارس سگها، وزوز حشرهها، چوپانهای جار زننده، تندبادها، رقاصهای مست، شبهای خاموش، چشماندازهای یخ زده، اسکی بازی کودکان بر روی یخ، و آتش روشن کردن را به نمایش گذاشتهاست.
چهار فصل بیشتر به نوع اجرا، طرز نواختن نوازندگان ، درکشان از موسیقی با روک و روح موسیقی ویوالدی ، شعور و آگاهی و تسلط رهبر بر قطعه ، اجرای صحیح نوانس ها و تمپوهای مختلف و ظرافتی عمیق تکیه دارد. اجراهای نفیس کمتر امکان ظهور می یابند.
به جرأت می توان گفت که درتاریخ موسیقی هیچ اثری همچون چهارفصل این چنین آمیخته به ظرافتی پنهان نیست. گاهی نقش ویلن سلو پررنگ می شود و گاهی ارکستر بسیار پرحجم می نوازند.
در پایان، شما را به شنیدین مجموعۀ کامل اثر چهار فصل ویوالدی دعوت میکنیم.
وای خدا عالییییه
وای خدا عالییییه////