انتشار این مقاله


هیپنوتیزم، ناظر پنهان

هیپنوتیزم یکی از مسائل جذاب در روان شناسی است و در نگاه اول شاید خارق العاده به نظر بیاید ولی به هیچ وجه چنین نیست و چیز های عجیبی که راجع به آن شنیده ایم گذشته از این که شاید بزرگ نمایی باشند، خیلی کم پیش می آید. هیپنوتیزم تاریخچه طویلی دارد و هندو ها […]

هیپنوتیزم یکی از مسائل جذاب در روان شناسی است و در نگاه اول شاید خارق العاده به نظر بیاید ولی به هیچ وجه چنین نیست و چیز های عجیبی که راجع به آن شنیده ایم گذشته از این که شاید بزرگ نمایی باشند، خیلی کم پیش می آید.

هیپنوتیزم تاریخچه طویلی دارد و هندو ها ادعا دارند که یکی دیگر از کارهای عجیب و غریب آن هاست ولی هیپنوتیزم معاصر با کارهای جیمز برید(James Braid)، روان شناس بریتانیایی در ۱۸۴۲ آغاز شد. این کلمه مربوط به خواب است و اکنون به فرآیندی اطلاق می شود که در آن یک شخص، که آماده و علاقه مند به این کار است (این مسئله خیلی مهم است)، بخشی از کنترول رفتار خود را به هیپنوتیزم کننده می سپارد و تحریف در واقعیت را قبول می کند.

روش های قدم به قدمی را برای این کار ذکر کرده اند که یک نمونه در زیر آورده شده است:

  1. ابتدا هیپنوتیزم شونده باید در حالت آرمیده و ترجیحا درازکش ریلکس کند
  2. شخص باید به یک چیز مشخص خیره شده و متمرکز شود. این جسم میتواند یک پونز روی دیوار یا یک ساعت جیبی در حرکت باشد مثل آن چیزی که اکثرا در فیلم ها میبینیم!

    hypnosis

  3. نباید پلک بزند و یا به جای دیگر نگاه کند
  4. حال نوبت تلقین کردن است. باید به او بگویید که چشمانش سنگین شده و وقت خواب است!
  5. در طی تلقین کردن می تواند چشمانش را باز و بسته کند و به جسم نگاه کند. این کار نتیجه مثبتی می دهد
  6. در این جا به شخص گفته می شود که دیگر چشم هایش را باز نکند. به جای دستور دادن می توان این کار را با توصیفات انجام داد
  7. مراحل ریلکس کردن و گرم شدن بدنش با توصیفات دقیق باید به او گفته شود. در این مرحله هیپنوتیزم شونده که چشمهایش را بسته، آنها را حرکت می دهد
  8. در این مرحله شخص باید کاملا بی تحرک باشد؛ مثلا می توانید به او بگویید که می خواهید دستش را بلند کنید ولی دست او ثابت خواهد ماند!
  9. الآن زمان آن است که انواع تخیلات را به شخص تلقین کنید و یا سوال هایی از او بپرسید
  10. برای بیدار کردن میتوانید از همان روش معمول استفاده کنید؛ می توانید بشمارید و برای هر شمارش قدمی تعریف کنید؛ مثلا بگویید من تا پنچ میشمارم و تو با هر شمارش من به ترتیب به اتاق برمیگردی، هشیارتر می شوی، انگشتانت را حرکت می دهی، یک نفس عمیق می کشی و بالاخره با شماره پنج بیدار می شوی!

هیپنوتیزم هم مثل خواب نوعی آرمیدگی تلقی میشد که در آن فرد تماس با برخی الزامات محیطی را از دست میداد اما این تلقی کامل نبود؛ چون هم تصاویر امواج مغز در خواب و هیپنوتیزم با هم فرق داشت و هم هیپنوتیزم را می توان در موارد هشیاری و افزایش نیرو انجام داد؛ مثلا در آزمونی افرادی در حال رکاب زدن با دوچرخه ثابت هیپنوتیزم شدند! این مورد حالت های خاصی را که در رقص ها و آداب شرقی و صوفیانه است به یاد می آورد.

پاسخ دهی افراد نیز به هیپنوتیزم متفاوت است. پژوهشگران پس از آن که ۱۲ خواسته تلقینی را از ۵۳۳ هیپنوتیزم شونده خواستند و به آن ها نمره هایی از ۰ تا ۱۲ دادند، نمودار توزیع نمره ها، توزیع نرمال را نشان می داد؛ افراد کمی نمره های بالا یا پایین آورده بودند

اغلب پس از هیپنوتیزم شخص وقایع آن را به یاد نمی آورد ولی اگر هیپنوتیزم کننده طی هیپنوتیزم به شخص یادآور شود که با انجام عمل خاصی همه چیز را به یاد خواهد آورد، این کار امکان پذیر است. جالب است که گاهی افراد پس از هیپنوتیزم کار هایی را انجام می دهند که هیپنوتیزم کننده علامت انجام دادن آن ها را به افراد داده؛ مثلا در موردی پس از این که هیپنوتیزم کننده عینک خود را برداشته(علامت)، فرد پنجره را بسته بود. این دقیقا همان کاری بوده که هیپنوتیزم کننده از او خواسته بود!

اما هیپنوتیزم کاربرد های درمانی هم دارد؛ به طور مثال می توان به شخصی که درد زیادی دارد تلقین کرد که درد ندارد. این کار ثابت شده است و اگر هم نتواند درد را کاملا رفع کند می تواند آن را تحمل پذیر بکند.

اما جالبترین مسئله در این موضوع ناظر پنهان است. این اصطلاح را اولین بار هیلگارد مطرح کرد. اجازه دهید در این باره نقل قولی از هیلگارد داشته باشیم:

هیلگارد در شرایطی بسیار شگفت‌انگیز موفق به کشف دو فرآیند موازی تفکر در هیپنوتیسم شد. او در کلاس برای نمایش عملی هیپنوتیسم، آزمودنی مجرب و تصادفاً نابینائی، انتخاب کرده بود. هیلگارد در آزمودنی ناشنوائی ایجاد کرد و به او گفت زمانی قادر به شنیدن خواهد شد که دستی بر شانه‌اش گذاشته شود. آزمودنی که تماس خود را با جهان خارج از دست داده بود، حوصله‌اش سر رفت و شروع کرد به فکر کردن دربارهٔ چیزهای دیگر. هیلگارد به شاگردانش نشان داد که این آزمودنی از پاسخ‌دهی در برابر صدا و صحبت به‌کلی ناتوان است، اما بعد این سؤال پیش آمد که آیا آزمودنی واقعاً تا آن اندازه فاقد پاسخ‌دهی است که ما گمان می‌کنیم؟ هیلگارد با صدای آرام از آزمودنی پرسید: ‘با اینکه تو در حالت هیپنوتیسم ناشنوائی هستی، ممکن است چیزی در وجود تو هنوز قادر به شنیدن باشد؟ اگر چنین است، لطفاً انگشت‌سبابه‌ات را بلند کن.’ در برابر حیرت حاضران و حتی خود آزمودنی هیپنوتیسم‌شده، انگشت او بلند شد.

در این موقع آزمودنی اظهار داشت می‌خواهد بداند قضیه چیست؟ هیلگارد دستی روی شانهٔ آزمودنی گذاشت تا بتواند بشنود و به‌ وی قول داد که بعداً ماجرا را توضیح خواهد داد. در عین حال از آزمودنی پرسید که چیزی به‌خاطر می‌آورد یا نه. آزمودنی توضیح داد تنها چیزی که به‌ خاطر دارد این است که همه‌جا را سکوت فرا گرفت، بعد حوصله‌ اش سر رفت و شروع کرد به فکر کردن دربارهٔ مسئلهٔ در آمار، و آنگاه احساس کرد که انگشت سبابه‌اش بلند می‌شود و بنابراین، خواست علت آن را بداند.

هیلگارد به آزمودنی گفت: ‘می‌خواهم از آن قسمت از وجود تو که قبلاً به‌‌من گوش داد و موجب شد انگشت تو حرکت کند، گزارشی بشنوم،’ و اضافه کرد که خودآزمودنی قادر به شنیدن گفته‌های خودش نخواهد بود. معلوم شد که این بخش دوم از آگاهی آزمودنی تمام آنچه را که اتفاق افتاده بود شنیده و می‌تواند آن را گزارش کند. هیلگارد برای توصیف این شاهد مستقل، استعارهٔ مناسبی یافت: ناظر پنهان (هب – Hebb در ۱۹۸۲، صفحهٔ ۵۳)

ملاحظه می شود که ناظر پنهان در ناخودآگاه بر تمام رویدادهای ذهنی نظارت دارد. هیلگارد برای اثبات یافته اش درمورد همان تسکین درد آزمایشی انجام داد. او از بیماری که دردش به واسطه هیپنوتیزم تسکین یافته بود شرح درد را پرسید و او با این که درد را احساس نمی کرد به توصیف آن پرداخت!

دکتر هیلگارد در حال آزمون ناظر پنهان، زن در حالیکه درد را متوجه نمی شود کلیدی را بعنوان احساس درد فشاررمی دهد
دکتر هیلگارد در حال آزمون ناظر پنهان، زن در حالیکه درد را متوجه نمی شود کلیدی را بعنوان احساس درد فشار می دهد
  • منابع:
  • wikihow
  • dctmapp04.bfwpub
علی تقی‌زاده


نمایش دیدگاه ها (0)
دیدگاهتان را بنویسید