مطالعات نشان داده است افرادی که زبان دوم یاد میگیرند با احتمال بیشتری پدیدۀ حسآمیزی را بروز میدهند.
توانایی حسآمیزی (Synesthesia) عبارت است از ارتباط دادن چندین حس به یکدیگر مانند “مزه کردن کلمات” یا “شنیدن رنگها”. مثال ملموستر آن توانایی ارتباط دادن اعداد و با رنگها است به گونهای که هر عدد یادآور یک رنگ به خصوص در ذهن باشد (توجه کنید که این ارتباط یک فرآیند درکی خودبخودی است نه یک کدگذاری اختیاری که عمدتاً برای حفظ کردن مطالب انجام میشود). نتایج مطالعات جدید حاکی از آن است که افرادی که زبان دوم یاد میگیرند – به شرطی که در ابتدای دورۀ کودکی با ذبان مذکور مواجه نشوند یا به عبارت دیگر پس از آموختن زبان مادری، زبان دوم را یاد بگیرند – با احتمال بیشتری دارای این توانایی خواهند بود.
نتایج مطالعات در قالب یک نظریه ارائه شده است بدین مضمون که:
پدیدۀ حسآمیزی – که یک تجربۀ حسی یا شناختی خاص را به صورت غیرارادی به تجربۀ حسی دیگری ارتباط میدهد – با یادگیری مطالب پیچیده و قانونمند مانند مانند تئوری موسیقی میتواند تقویت شود.
تلفیق حواس
افراد دارای توانایی حسآمیزی، حواس درهمآمیختهای را میتوانند تجربه کنند: برای مثال این افراد هنگام گوش دادن به موسیقی یک سری رنگ را نیز به صورت ذهنی مشاهده میکنند، یا حروف را در قالب رنگهای مختلف میبینند (برای مثال حرف A را همیشه قرمز میبینند). مطالعات قبلی ثابت کرده بودند که ۱ تا ۵ درصد از مردم در جوامع مختلف دارای این توانایی هستند و فاکتورهای ژنتیکی نیز میتواند بروز آن را محتملتر نماید. با این حال هر کسی که پیشزمینۀ ژنتیکی لازم را دارد لزوما این پدیده را بروز نمیدهد، چرا؟
بر اساس یکی از تئوریها، حسآمیزی به عنوان یک دستیار یادگیری ایجاد و تقویت میشود. برای مثال وقتی بچهها در مهد کودک شروع به یادگیری حروف الفبا میکنند، ارتباط دادن حروف با رنگهای مختلف میتواند در تمییز حروف با شکل نوشتاری مشابه – مثل P و R – بسیار مؤثر باشد. دیدن ذهنی رنگ هنگام گوش دادن به موسیقی نیز میتواند به تفکیک لحنهای موسیقی (Musical Tone) کمک کند.
پیشزمینههای زبانی
با پذیرش فرضیۀ بالا، اگر حسآمیزی یک دستیار یادگیری باشد در آن صورت افراد با پیشزمینههای مختلف زبانی درجاتی از این توانایی را داشته باشند. این یعنی این که کودکانی که از سنین کم شروع به یادگیری زبان دوم میکنند باید درجات بالاتری از این پدیده را بروز دهند. محققان بر آن شدند که این فرضیه را آزمایش نمایند.
از همین رو از ۱۱ هزار دانشجو در دو دانشگاه – یکی در پراگ (Prague) جمهوری چک و دیگری در بریتیش کلمبیا (British Columbia، ایالتی در غرب کانادا) – یک نظرسنجی به عمل آوردند. از داوطلبان در رابطه با داشتن حداقل یک نوع از انواع ششگانۀ حسآمیزی، سابقۀ یادگیری زبان دوم، مشکلات خوانداری و نوشتاری و حتی راست/چپ دست بودنشان سوالهایی پرسیده شده بود.
در مجموع ۴/۴ درصد از دانشجویان چک و ۲/۷ درصد از دانشجویان کانادایی به داشتن توانایی حسآمیزی پاسخ مثبت دادند. در تست دومی هم که انجام شد محققان متوجه شدند تعدادی از افرادی که پاسخ منفی داده بودند در حقیقت دارای این توانایی هستند.