انتشار این مقاله


بررسی نحوه‌ی تفکر: اصول اساسی فکر کردن

یکی از سوالات بسیار اساسی در علوم اعصاب این است که انسان‌ها چگونه فکر می‌کنند؟ اخیرا محققان توانسته‌اند با استفاده از شواهد موجود به ارائه‌ی تئوری تفکر انسان بپردازند.

انسان‌ها چگونه فکر می‌کنند؟

انسان‌ها به کمک سیستم ناوبری مغز (یک سیستم جهت یابی) فکر می‌کنند. محققان از شواهد موجود برای ایجاد تئوری تفکر انسان استفاده می‌کنند.

این یکی از سوالات بسیار اساسی در علوم اعصاب است: انسان‌ها چگونه فکر می‌کنند؟ یافتن پاسخ برای این سوال تا کنون غیر ممکن به نظر می‌رسید. دانشمندانی از موسسه ماکس پلانک در مورد علوم شناختی و عصبی (MPI CBS) در لایپزیگ آلمان و در موسسه‌ی Kavil علوم اعصاب در تروندهایم آلمان،  پروپوزال جدیدی در این مورد در ژورنال Science منتشر کردند. این مطلب نشان می‌دهد که انسا‌ن‌ها به کمک سیستم ناوبری مغز (نویگیشن) به تفکر می‌پردازند.

وقتی به جهت یابی محیط اطرافمان می‌پردازیم، دو نوع سلول مهم در مغز‌مان فعال هستند. سلول‌های مکانی (Place cells) در هیپوکمپ و سلول‌های Grid در نزدیکی قشر انتورینال. این سلول‌ها حلقه‌ای را تشکیل می‌دهند که به جهت یابی کمک می‌کند. دانشمندان بیان می‌کنند سیستم داخلی ناوبری مغز وظایف بسیاری را بر عهده دارد. همچنین آن‌ها معتقدند این سیستم نقش اساسی را در تفکر ایفا می‌کند و این باعث می‌شود اطلاعات ما به شکل فضایی سازمان یافته باشد.

 Christian Doeller محقق برتر این مقاله و مسئول جدید MPI CBS می‌گوید:

مغز اطلاعات مربوط به محیط اطرافمان را در بخش‌های شناختی ذخیره می‌کند. این یافته نه تنها اطلاعات مکانی؛ بلکه اطلاعاتی در مورد ارتباط بین اشیا و تجربه را فراهم می‌کند.

اصطلاح مکان شناختی، به نقشه‌ها‌ی مغزی که تجربیاتمان را در آن  ذخیره می‌کنیم، اشاره دارد. هر چیزی که با آن مواجه می‌شویم، چه یک فرد و چه یک شی، دارای ویژگی‌های فیزیکی بخصوص است؛ در نتیجه می‌تواند به شکل جداگانه سازمان دهی شود. Doeller می‌گوید:

 برای مثال زمانی که فرد به یک ماشین فکر می‌کند، می‌تواند آن را براساس قدرت موتور و وزن، تنظیم کند. در ذهن‌مان ماشین‌های مسابقه‌ای با قدرت موتور بالا و وزن کم، همچنین ماشین‌هایی با موتور‌های ضعیف و وزن بالا وجود دارد. در بین این‌ها هم ماشین‌هایی متوسط قرار گرفته اند. ما می‌توانیم در مورد خانواده و دوستانمان نیز به شکل مشابه فکر کنیم. برای مثال براساس قد، میزان شوخ طبعی، درآمد، آن‌ها را به افراد قد بلند یا کوتاه، شوخ طبع یا کمتر شوخ طبع، ثروتمند‌ یا با وضعیت مالی پایین‌تر طبقه بندی کنیم. براساس علاقه‌های شخصی افراد می‌توانند در گروه‌های نزدیک یا دور‌تر قرار گیرند.

تئوری تفکر انسان

در این پروپوزال، Doeller و تیمش برای ارائه‌ی تئوری تفکر، از شواهد موجود استفاده کردند. این تئوری با کشف سلول‌های Place و Grid در مغز موش، که منجر به دریافت جایزه‌ی نوبل شد، آغاز شد. بعدا وجود این سلول‌ها در مغز انسان نیز به اثبات رسید. هر دو این سلول‌ها فعالیت‌هایی دارند که موقعیت جانور در فضا را نشان می‌دهند. فعالیت همزمان سلول‌های مکانی و سلول‎‌های Grid، به شکل گیری نقشه‌ی ذهنی از محیط اطراف کمک می‌کند. این نقشه ذخیره شده و می‌تواند با قرار گرفتن مجدد در این موقعیت، دوباره فعال شود.

الگوی منظم فعال شدن سلول‌های Grid در انسان نیز می‌تواند دیده شود. نکته‌ی مهم این است که این فعال شدن فقط در موقعیت‌های فضایی مختلف اتفاق نمی‌افتد. طبق مطالعه‌ی انجام شده در سال ۲۰۱۶ ، سلول‌های Grid می‌توانند هنگام یادگیری مفاهیم جدید نیز فعال شوند. در آن مطالعه شرکت کنندگان تصاویر پرنده ‌هایی که فقط در طول گردن و پاهایشان باهم تفاوت داشتند را با نشانه‌های خاصی مانند درخت یا زنگ مرتبط می‌دانستند. مثلا، پرنده‌ای که گردن بلند و پاهای کوتاهی دارد با درخت مرتبط است، در حالی که پرنده با گردن کوتاه و پاهای دراز با زنگ در ارتباط است. در نتیجه ترکیب خاصی از ویژگی‌های بدنی با یک نشانه‌ی خاص در نظر گرفته شد.

در مطالعات دیگر حافظه که در اسکنر مغزی انجام شد، شرکت کنندگان نشان دادند که آیا پرنده‌های مختلف با این نشانه‌ها در ارتباط هستند یا نه.

قشر انتورینال مشابه زمانی که برای جهت یابی عمل می‌کند، فعال می‌شود. بنابراین سیستم هماهنگی برای تفکر به کمک سیستم ناوبری مغز ایجاد می‌شود.

نویسنده‌ی اول مقاله  Jacob Bellund در این مورد می‌گوید:

با ارتباط دادن این یافته‌های جدید، به این نتیجه رسیدیم که بدون توجه به این که فرد به یک چیز مشخص یا محلی بین آن‌ها فکر می‌کند، یک نقشه‌ی ذهنی در مغز خود ذخیره می‌کند. قطار افکار مانند مسیری در میان فضا‌های افکاری‌مان قرار گرفته است.

ترسیم تجربه‌های جدید

این عصب شناس در ادامه بیان می‌کند، این فرآیند‌ها در سیستم ناوبری مغز برای استنتاج اشیا و موقعیت‌های جدید مفید است، حتی اگر قبلا آن را تجربه نکرده باشیم. به کمک این نقشه‌ی شناختی، افراد می‌توانند با مقایسه‌ی موارد جدید با مواردی که از قبل در این نقشه موجود است، آن‌ها را پیش‌بینی کنند. اگر ما از قبل ببر، شیر یا پلنگ را شناخته باشیم؛ ولی لئوپارد (نوعی گربه‌ی وحشی) را ندیده باشیم، آن را نیز در مکان مشابه سایر گربه‌های وحشی در فضای شناختی خود قرار می‌دهیم. براساس دانشی که ما از قبل در مورد گربه‌های بزرگ در نقشه‌ی ذهنی خود داریم، می‌توانیم واکنش مناسبی هنگام مواجهه با لئوپارد نیز داشته باشیم. می‌توانیم این مطلب را به همه‌ی موقعیت‌های جدیدی که با آن مواجه می‌شویم، تعمیم دهیم و به نتیجه‌ی مناسبی در مورد رفتارمان نسبت به آن پی ببریم.


حتما بخوانید: مطالعه‌ی خاطرات در حال ساخت


 

نمایش دیدگاه ها (0)
دیدگاهتان را بنویسید