وقتی نور بر چشم میتابد بر روی رتینا متمرکز میشود؛ یک غشای نازک از بافت عصبی که پشت کرهی چشم را پوشانده است. در موش، این لایه ضخیمتر از ۰.۵ میلیمتر نیست؛ تقریباً به ضخامت سه برگهی کاغذ!
مشاهدهی رتینای موش به وسیلهی میکروسکوپ، یک ساختار شبیه یک کیک سه لایه را نشان میدهد. هر لایه، از سلولهای عصبی متفاوتی ساخته شده است که به ترتیب اطلاعات را دریافت، پردازش و تقویت میکنند. اما آرایش لایهها برعکس چیزی است که یک فرد احتمالاً انتظار دارد.
فتورسپتورها، سلولهایی که نور را تشخیص میدهند، در لایهای در عقب چشم هستند (که در این تصویر بالاترین لایه است) بنابران نور ورودی از دو لایهی دیگر عبور میکند تا به این سلولها برسد. فتورسپتورهای قرمز رنگ در این تصویر، سلولهای استوانهای هستند که نور کم را تشخیص میدهند. سلولهای مخروطیکه نور روشن رنگی را تشخیص میدهند، نوع دیگری از فتورسپتورها هستند (در تصویر نشان داده نشدهاند). همانند یک ایستگاه رله، سلولهای بیننورونی دوقطبی دراز (سبز رنگ هستند) در لایهی میانی پل میزنند؛ سیگنالها را از فتورسپتورها دریافت کرده و آنها را به سلولهای گانگلیونی (آبی) در جلوی لایهی رتینال مخابره میکنند (پایین تصویر).
دو نوعِ سلولی دیگر در لایهی میانی (سلولهای بین نورونی عرضی و سلولهای آماکرین که هر دو آبی هستند) نیز در پردازش و تقویت اطلاعات بینایی مشارکت میکنند. سیگنالها سپس از سلولهای گانگلیونی از طریق عصب اپتیک به نواحی بینایی مغز میروند. چشم همهی مهرهداران، از موش تا انسان، در این ساختار سه لایه رتینا اشتراک دارند که به آنها اجازه میدهد دنیای اطرافشان را ببینند.
این مقاله در BioInteractive به چاپ رسیده است.