انتشار این مقاله


نقد و بررسی فیلم «شوالیه تاریکی» اثر کریستوفر نولان

بتمن دیگر تنها یک داستان مصور سرگرم‌کننده محسوب نمی‌شود.

بتمن دیگر تنها یک داستان مصور سرگرم‌کننده نیست. شوالیه تاریکی پرمخاطب کریستوفر نولان (Christopher Nolan) گامی فراتر از داستان اقتباسی و نسخه‌های پیشین نهاده و به تراژدی مسحور کننده‌ای بدل گشته است. فیلم شخصیت‌هایی خلق کرده است که بیننده با آن‌ها به خوبی همزادپنداری می‌کند و این را مدیون بازیگری، کارگردانی، فیلمنامه و کیفیت فنی بالای کل فرآیند تولید است. درواقع شوالیه تاریکی و Iron Man (البته در سطحی پایین‌تر) توانسته‌اند استانداردهای تازه‌ای را برای اقتباس از داستان‌های مصور تعریف کنند.

شوالیه تاریکی تنها داستانی ساده در مورد تقابل خیر و شر نیست. بله، بتمن نقش مثبت و جوکر نقش منفی فیلم هستند. ولی بتمن شخصیت پیچیده‌تری از یک ابر قهرمان را به تصویر می‌کشد که شهروندان گاتهام از یک سو برای این که در مقابل ظلم مقامات شهری و گروه‌های تبهکاری ایستاده است، یک صدا او را قهرمان می‌نامند و از سویی دیگر به قتل یک پلیس متهم‌اش می‌کنند. جوکر نیز به همین صورت تنها یک “آدم بده”‌ی ساده نیست. بلکه شخصیتی شیطانیست که با رفتارهای فریب‌دهنده و مظلوم‌نمایی، دشمنان خود را بر سر دوراهی قضاوت قرار داده و گمراه می‌کند.

کلیدی‌ترین نقش فیلم یعنی جوکر را هث لجر (Heath Ledger) بازی می‌کند که جایزۀ بهترین بازیگر مرد نقش مکمل را نیز پس از مرگ برایش به ارمغان آورد. او در به تصویر کشیدن شخصیت جوکر به خوبی از کلاسیک صامت “The Man Who Laughs” (مردی که می‌خندد – ۱۹۲۸) الهام گرفته است. شخصیتی که خنده‌هایش آزاردهنده است، ادعا می‌کند به دنبال انتقام هولناکی از جامعه به خاطر تنبیه وحشتناک پدرش در کودکی است و گریم دلقک‌گونه‌اش شلخته‌تر از نمونه فیلم‌های پیش است که نوع شخصیت‌اش را بهتر بروز می‌دهد. نقشه‌های او بسیار مبتکرانه و شیطانیست. به طور مثال، در یکی از سکانس‌های آخر فیلم موقعیتی برای دو گروه از مسافرین ایجاد می‌کند که هر کدام باید کشتی گروه مقابل را قبل از دیگری منفجر کند. در واقع در جای جای فیلم بتمن (با بازی Christian Bale)، بازرس گوردن (با بازی Gary Oldman) و دادستان شهر هاروی دنت (با بازی Aaron Eckhart) را در موقیت‌هایی قرار می‌دهد که مجبورند تصمیمات اخلاقی غیرممکنی بگیرند. به طوری که در پایان فیلم تمامی اصول اخلاقی بتمن به چالش کشیده می‌شود.

به دلیل بازی قدرتمند بازیگران و این که کارگردان اجازه نمی‌دهد تا جلوه‌های ویژه شخصیت‌ها را تحت الشعاع قرار دهد، جنبۀ درام داستان به خوبی بر بیننده اثر می گذارد.

جلوه‌های ویژۀ فیلم فوق‌العاده است. به تعداد و نحوۀ اجرای انفجارها توجه شده و چند سکانس تعقیب‌وگریز پرهیجان و حرفه‌ای نیز وجود دارد. با این که لوکیشن‌های فیلم‌برداری در شیکاگو است، ولی نمادهای مشهور شهر مانند Marina City ،Wrigley Building یا Skyline نشان داده نمی‌شود. در واقع هدف Nolan ساخت یک گزارش تبلیغاتی برای شهر نبوده بلکه سعی می‌کند محیطی سیاه با آسمان‌خراش‌های بلند را به تصویر بکشد که بتمن بر فرازشان دویده و گاه با شنلش پرواز می‌کند.

خط روایی داستان چیزی جز تلاش‌های جوکر برای تحقیر شخصیت‌های مثبت، آشکار کردن هویت اصلی بتمن و تبدیل آن به یک فرد یاغی و بی‌مصرف نیست. او گوردون و هاروی دنت را نیز در لیست سیاه خود قرار می‌دهد و سعی دارد با ترفندهایی این طور جلوه دهد که راشل داوز (با بازی Maggie Gyllenhaal) دختری که روزی بتمن به او علاقه داشته، همانی است که الان هاروی عاشقش است. ترفندهایی که بی‌رحمانه‌تر از آنی هستند که او فکر می‎کند؛ زیرا از هویت اصلی بتمن خبر ندارد. دیالوگ‌های جوکر به خوبی نوشته شده است، به طوری که تنها شاهد ژشت‌ها و رفتار بیمارگونۀ معمول از جوکر نیستیم. این شخصیت در فیلم از لحاظ روانشناسی بسیار پیچیده است، به طوری که دوراهی‌هایی که بر سر راه شخصیت‌های خوب داستان قرار می‌دهد و دلایلی که برایشان می‌آورد را به درستی توجیه می‌کند. فیلمنامه کریستوفر نولان و برادرش جاناتان (که همکاری‌شان اولین بار از Memento آغاز شد) پیش از آنچه تصور می کردیم دارای عمق و مضمونی شاعرانه است.

The Dark Knight

حضور دو شخصیت مکمل دیگر با بازی مورگان فری‌من (Morgan Freeman) و مایکل کین (Michael Caine) نیز در ساختار روایی داستان دارای اهمیت است. فری‌من در نقش دانشمند نابغه‌ای به نام “لوسیوس فاکس” مسئول ادارۀ مرکز زیرزمینی بروس وین و مخالف قانون شنود مکالمات شهروندان گاتهام است؛ که به نوعی بیانگر قانونی چالش برانگیز در سیاست امروز آمریکاست. کین نیز مستخدمی وفادار است که بهتر از هر کس وین را میشناسد و تصمیمی درست در مورد نامه‌ای مهم می‌گیرد.

Nolan فیلم بسیار خوب “Batman Begins” را نیز در سال ۲۰۰۵ کارگردانی کرده بود که جزئیات بیشتری نسبت به فیلم‌های پیشین در مورد شرایط قبل از تولد بروس وین و عقایدش توضیح میدهد. اما این بار نوبت جوکر است. هر چند گذشته‌اش به جای فلاش‌بک، تنها در چند دیالوگ آشکار می‌شود. اگر چه در فیلم ارجاعی به کودکی بتمن داده نمی‌شود، ولی تماشاگر از فیلم قبلی او را می‌شناسد و متوجه می‌شود که داستان در واقع چالش میان دو فرد بالغ است که با مسائلی در کودکی شان دست به گریبانند. یکی سعی دارد خوب باشد و دیگری شر. چیزی که هردو به طور غریزی به آن آگاه هستند.

تمامی فیلم‌های اقتباس شده از داستان‌های مصور در یک نکته اساسی مشترک هستند و آن این است که کارگردان سعی می‌کند داستانی فراتر از ماجراهای نسخۀ مصور بگوید. “Spider-Man II” اهدافی فراتر از داستان مصور برای قهرمانانش تعریف می‌کند و در “Hellboy II” کارگردان دیدگاه‌های فانتری خود را پرورش می‌دهد. ولی در “مرد آهنی” و بیشتر از آن در شوالیه تاریکی، این گونۀ سینمایی مفهومی عمیق‌تر پیدا می‌کند. آن‌ها به چیزی رسیده‌اند که خوانندگان داستان‌های مصور به طور ضمنی درک کرده‌اند؛ و آن تلنگر به احساسات مهم انسان مانند ترس، آرزوها، فانتزی‌ها و زخم‌های روانی است. بتمن که خود ریشه در گونه فیلم نوار (Noir) دارد، بهرین نمونه از این نوع دید به داستان است.

نولان در دو بتمن خود شخصیت‌های اصلی را به بوم سفیدی برای بروز احساسات مختلف انسان تبدیل کرده است. بروس وین فردیست که عمیقاً در چالش و دردسر زندگی می‌کند و در این راه به پختگی رسیده است. و اگر روزی برسد که لباس بتمن را کنار بگذارد قادر به انجام هر کاری خواهد بود.

عرفان گلشن


نمایش دیدگاه ها (0)
دیدگاهتان را بنویسید