اینکه بر دیگران تاثیر خوبی بگذاریم در زندگی اجتماعی ما اهمیت بسیار زیادی دارد.
فکر کنید در یک مصاحبهی شغلی هستید یا به ملاقات کسی رفتهاید، در چنین مواقعی نحوهی برخورد شما با طرف مقابلتان، شکست یا موفقیت شما را رقم خواهد زد.
در چنین موقعیتهایی برای اینکه موفق شوید باید حس صمیمیت، قابلاعتماد بودن و کفایت را در طرفتان القا کنید. اما گاهی اوقات ما به نکتهی اصلی بیتوجهی میکنیم.
مطالعه روی مدیریت تاثیرگذاری بر دیگران بسیار اهمیت دارد و ثابت میکند که مردم در معرفی خود به دیگران، به شیوهای مثبت، معمولا خوب عمل میکنند. زمانی که چنین اتفاقی نمیافتد، عقیده بر این است که احتمالا مشکل از نبود انگیزه است! (مخصوصا زمانی که انرژی روانی لازم برای تغییر موضع در موقعیتهای اجتماعی وجود نداشته باشد.)
معرفی خود به دیگران دو گام اصلی دارد. اول اینکه فرد باید تصمیم بگیرد میخواهد چه تصویری از خود برای دیگران ایجاد کند. دوم هم اینکه باید این تصویر موردنظر را در دیگران القا کند. معمولا اعتقاد بر این است که گام دوم میتواند بر منابع روانی فشار آورده و فرد را با مشکل روبرو کند.
اینکه بتوانید بر دیگران تاثیر خوبی بگذارید، هم نیاز به خودگردانی (تنظیم کردن خود= self regulation) و هم نیاز به خودکنترلی (self control) دارد؛ که هر دوی این موارد نیاز به تلاش کردن دارند. مثلا زمانی که افراد تحتفشار باشند یا حواسشان پرت باشد، ممکن است دروغ بگویند و در بیان تواناییهایشان اغراق کنند که در این صورت، تاثیر خوبی بر دیگران نخواهند گذاشت.
آیا این درست است که برخی افراد، صرفنظر از منابع و انگیزههای روانی، فقط در معرفی خود به دیگران و تاثیرگذاری بر آنها خوب عمل نمیکنند؟
پاسخ به این سوال و تفکر قدیمی دربارهی مدیریت تاثیرگذاری بر دیگران، موضوع مطالعهی جدیدی است که توسط روانشناس Janina Steinmetz از دانشگاه Utrecht انجام شده است.
او و همکارانش طی مطالعه به این نتیجه رسیدند که برخی افراد، نه صرفا به علت نبود انگیزه و منبع روانی، بلکه به خاطر دو دلیل مهمتر (که مورد توجه قرار نگرفتهاند)، نمیتوانند خود را خوب به دیگران معرفی کنند.
دلیل اول این است که آنها نمیتوانند روشنبینی و خطور فکر (Perspective) دیگران را کسب کنند. کسب پرسپکتیو یا روشنبینی به معنای “پیشی گرفتن از فکر طرف مقابل و پیشدستی کردن بر وی” است که کار خیلی آسانی نیست! دلیل اینکه این اتفاق درست پیش نمیرود این است که فرد در پیشبینی احساسات طرف مقابلش اشتباه میکند.
فاکتور دوم که معمولا مورد اجحاف قرار میگیرد، خودشیفتگی است. انرژی ناشی از این خودشیفتگی ممکن است در ابتدا هیجانانگیز و سرگرمکننده باشد. اما با گذر زمان، تکبر و ویژگیهای منفی آن ظاهر شده و معمولا عواقب آنها، خود را نشان میدهند. چون افراد اغلب خود را از دیگران بالاتر میدانند، اغلب با دیگران مخالفت کرده و آنهارا تحقیر میکنند که این کارها روابط آنها را هم تحت تاثیر قرار میدهد.
چنین افرادی معمولا برای همدلی و جلب روشنبینی دیگران هم ارزشی قائل نیستند. بنابراین نویسندگان معتقدند عدم کسب پرسپکتیو دیگران، که با خودشیفتگی بدتر هم میشود، منجر به چهار اشتباه در برقراری رابطه با دیگران میشود:
غرور و گستاخی
نمایشهای بزرگنمایانه از خود معمولا تاثیر منفی بر دیگران میگذارد. تحقیقات نیز از این موضوع پشتیبانی میکنند.
در مطالعهای از شرکتکنندگان خواسته شد متنهایی را که در آنها فرد اصلی، جملاتی خودافزایانه یا غیرخودافزایانه در زمینههای دوستی یا تواناییهای دانشگاهی به کار برده بود را بخوانند.
در وضعیت خودافزایانه، کاراکتر اصلی، مقایسههای اجتماعی پایینگرایانه به کار برده بود مثل این جمله: من نسبت به دیگران، فرد بهتری برای دوستی هستم. اما در وضعیتهای غیرخودافزایانه، فرد معمولا جملاتی غیر مقایسهای به کار میبرد مثل: من برای دوستی با شما، فرد مناسبی هستم.
محققان سپس از شرکتکنندگان، نظرشان را دربارهی هر یک از دو کاراکتر اصلی در این دو وضعیت پرسیدند. شرکتکنندگان اغلب دربارهی کاراکتری که مقایسههای پایینگرایانه انجام میداد، حس خوبی نداشتند. چیزی که آنها را آزار میداد، این نبود که فرد دیدگاهی منفی دربارهی دیگران داشت، بلکه حس منفی بود که در خود شرکتکننده ایجاد شده بود. این حس باعث میشد شرکتکننده حس بدی پیدا کرده و در مقابل فرد حس خصومت پیدا کند.
شکستهنفسی لافزنانه
این اشتباه در روابط به معنی لاف زدنی است که با شکایت کردن یا تحقیر پوشیده شده باشد. یکی از مثالهای این اشتباه، که توسط یکی از کاربران شبکههای اجتماعی استفاده شده، در اینجا آمده است: هنوز موهامو درست نکردم. تازه از تختخواب بلند شدم و هنوز آماده نیستم. چقدر همه چیز سردرگم کنندهاست.
با شکستهنفسی کردن، فرد میتواند توجه دیگران را به ویژگیهای مثبتاش جلب کند، بدون اینکه حالت تهاجمی داشته باشد. این تکنیک معمولا نتیجهی معکوس میدهد چون توجه فرد را به خلوص و صمیمت شکستهنفسی جلب کرده و تاثیری منفی بجای میگذارد.
شکستهنفسی لافزنانه معمولا از فاکتور اصالت چشمپوشی میکند. عدم خلوص و صداقت در روابط بینفردی آنقدر اهمیت دارد که شکایت کردن و نق زدن معمولی تاثیر بهتری نسبت به شکستهنفسی فروتنانه دارد؛ چون فردی که بیپرده نق میزند صادقتر و خالصتر از بقیهی افرادند.
افرادی که شکستهنفسی لافزنانه انجام میدهند فکر میکنند میتوانند انگیزههای نهانشان را همیشه مخفی نگه دارند اما همهچیز نهایتا مشخص میشود.
ریاکاری
افراد ریاکار افرادی هستند که تصویری از خود برای دیگران ایجاد میکنند اما نمیتوانند طبق استانداردهای آن تصویر زندگی کنند. به عبارت دیگر، آنها، به خصوص در مسائل اخلاقی، درست حرف میزنند اما کار درست را انجام نمیدهند.
ریاکاری در صورتی که عمل متفاوت با حرف مخفی بماند، ممکن است به فرد کمک کند. اما زمانی که تفاوت بین تصویر ایجاد شده و عمل مغایر با آن مشخص شود، فرد ریاکار بیسار بیشتر از فردی که عملکردی مشابه فرد ریاکار دارد ولی تصویری متفاوت از خود ایجاد نکرده است، مورد تنفر قرار میگیرد.
تعریفات طعنهآمیز
تعریف طعنهآمیز توهینی است که در پوشش تعریف بیان میشود در حالی که هدف، تخریب فرد است؛ مثل این عبارت: انتظار نداشتم در امتحان به این خوبی عمل کنی! واقعا آفرین!
چنین عباراتی از تمایل دوست داشته شدن و تاثیرگذار بودن منشا میگیرند. انشانها اغلب تعریف را دوست دارند و برای کسانی که از آنها تعریف میکنند هم احترام زیادی قائلند. اما برای تعریفات طعنهآمیز واکنش عکس نشان میدهند. چنین تلاشهایی برای کسب برتری در رابطه، به شکست منجر میشوند.
چنین کارهایی نشان میدهند که فرد تا چه اندازه نگران ارزیابی دیگران در مورد خود است در حالیکه سعی میکند احترام دیگران را با نشان دادن اینکه قضاوت دیگران برایش مهم نیست، کسب کند.