آیا اگر زندگی جنسی کسی به مشکل برخورد، این به آن معناست که فرد دچار اعتیاد جنسی شده است؟ یا همه چیز، میتواند فقط انتخابهای بد باشد؟ بحث و نظرها راجع به اعتیاد جنسی به جاهای حساسی رسیده؛ چون برخی دستورالعملها به سمتی پیش میروند که شاید وسواس جنسی را یک اختلال روانی در نظر بگیرند.
معمولاً وقتی اعتیاد جنسی سرخط خبرها میشود که یک فرد معروف بدرفتاری جنسی کرده باشد؛ در این حالات برخی افراد “اختلال” فرد را مقصر معرفی میکنند. در ماههای اخیر گزارش شده که افراد مشهوری نظیر هاروی واینستین و کوین اسپیسی به دنبال درمان آن نیز میگردند!
با این حال هنوز بسیاری از متخصصان سلامت، مفهوم اعتیاد جنسی را به عنوان یک بیماری، اصلاً قبول ندارند. حتی در خود آمریکا که این ایده بسیار محبوب است، این تشخیص (اعتیاد جنسی) جایی در تکستبوک بیماریهای روانی (Diagnostic and Statistical Manual of Mental Disorders) ندارد.
با این همه، به زودی حامیان این ایده، میتوانند پشتیبانی مرجعی جایگزین را داشته باشند؛ دستورالعملهای تشخیصی سازمان بهداشت جهانی (WHO). این سازمان نسخهی بهروزشدهی طبقهبندی بینالمللی بیماریهای خود را منتشر کرده است. قرار بود این سند شامل اعتیاد جنسی نیز باشد، ولی متخصصان صلاح دانستند که آن را با عبارت رفتار جنسی وسواسی جایگزین نمایند که این گونه تعریف میشود:
الگوی دائمی عدم موفقیت در کنترل انگیزشهای جنسی شدید
با این که این عبارت تعدیل شده، ولی هنوز ضدونقیضتر از توصیف قبلی با عنوان تمایل جنسی شدید است که دربارهی علل احتمالی خنثیتر بود. منتقدان میگویند این ایده که اختلالی وسواسی یا اعتیادی پیرامون امور جنسی وجود دارد، تنها دستاویزی است برای برخیها، تا تقصیر بدرفتاریهای خود را به گردن آن بیاندازند.
مشکل دیگر این مفهوم آن است که اگر این اختلال واقعاً وجود دارد، ما در کلینیکهای اعتیاد جنسی درمانی بر پایهی شواهد برای آن نداریم. این کلینیکها معمولاً گروهدرمانی را پیشنهاد میکنند که شاید در فیلمها دیده باشید! مثل ترک اعتیاد چند نفر دور هم جمع شده و تجاربشان را برای یکدیگر بازگو میکنند. ولی نشان داده نشده است که این کار برای معتادان جنسی! هم کارگر میباشد.