قطعا تفاوت زیادی بین حس گرما با مثلا حس درد هست ولی فیبر های عصبی که حس های مختلف را به سیستم عصبی مرکزی منتقل می کنند فرق زیادی با هم ندارند و فقط مسئول هدایت جریان های عصبی هستند. ولی احساسات مختلف در ما چگونه به وجود می آیند؟
جواب در مسیر های نشاندار است! هر فیبر عصبی که مسئول انتقال حس خاصی در بدن است به نقطه مشخصی از سیستم عصبی مرکزی می رود و مغز در اثر تجربه ایمپالس های متفاوت را به حس های مختلف تفسیر می کند.
صرف نظر از حواس ویژه مثل بینایی و حواسی که در نواحی عمقی بدن و احشا قرار دارند، حواس نزدیک سطح بدن را می توان در ۳ دسته بندی مطالعه کرد:
- لمس و فشار (حواس مربوط به تغییر وضعیت)
- درد
- گرما و سرما (گیرنده های این دو حس از هم جدا هستند)
گیرنده های لمس چندین نوع هستند که هر کدام بر اساس ویژگی هاییشان، کارایی خاصی دارند. در ادامه به معرفی گیرنده های حسی مهمی از این دست می پردازیم.
مقالهی اصلی: همه چیز در مورد ساختار گیرنده های حسی پوست
- جسم پاچینی (پاسینی): از تقریبا ۳۰ لایه بافت پیوندی تشکیل شده که اطراف یک انتهای آزاد عصبی قرار می گیرند. وقتی فشاری به ناحیه ای از پوست وارد می شود لایه ها بر روی هم فشرده شده و با تغییر تونیسیته (کشش پذیری) مایع بین آن ها جریان عصبی تولید شده و منتقل می شود. وقتی لایه ها با حالت ارتجاعی خود به حالت اولیه برمی گردند به اصطلاح گیرنده تطابق حاصل میکند و حس از بین می رود؛ به همین علت اگر جسمی مدتی روی قسمتی از بدن شما بماند دیگر آن را حس نمیکنید!
- جسم مایسنر: گیرنده بسیار حساسی است که انتهای آزاد عصبی چین خورده در آن درون کپسولی قرار دارد. این گیرنده توسط فیبر عصبی میلین دار (با سرعت بالا) پیام خود را منتقل می کندو در نواحی بدون موی بدن وجود دارد؛ مثل نوک انگشت ها و لب ها. جرکت سریع را تشخیص می دهد و مسئول تجسم فضایی است.
- دیسک مرکل: گیرنده هایی که با هم در نقطه ای تجمع می یابند و همگی با هم یک فیبر عصبی را تحریک می کنند. به ساختارهای برآمده زیر پوست از این گیرنده ها یگنبد ایگو (iggo dome) می گویند. این گیرنده ها به آهستگی تطابق می یابند و شدت امپالس های خود را کم می کنند و می توانند حضور طولانی مدت جسمی را روی پوست به سیستم عصبی مرکزی اطلاع دهند.
- لمس هر تار مو روی بدن احساس می شود پس می توان نتیجه گرفت که هر ریشه مو دارای گیرنده لمسی نیز می باشد که تقریبا مثل گیرنده های مایسنر عمل می کند
- رافینی: در عمق پوست، مفاصل و ارگان ها قرار دارد و به آهستگی تطابق می یابد و فشار های وارده بر بافت ها را گزارش می کند
علاوه بر همه این گیرنده ها که تخصص یافته تر اند ، انتها های آزاد عصبی در همه جای پوست پخش اند و به گیرنده ها کمک می کنند. این انتها ها حتی در قرنیه چشم هم وجود دارند.
گیرنده های حسی معمولا پیام های خود را با فیبر های Ab منتقل می کنند که سرعت بالایی (۳۰-۷۰ متر بر ثانیه) دارند ولی فیبر های عصبی C هم وجود دارند که سرعت بسیار کمتری دارند و برای انتقال حواسی مثل قلقلک یا خارش به کار می روند. حس خارش اصولا برای لین به وجود آمده تا ما از وجود حشرات و … که روی بدن امکان دارد راه بروند آگاه شویم ولی علل زیادی دارد.
چرا با خاراندن محل خارش احساس آن ممکن است از بین برود؟
سیگنال های خارش با نورون های بدون میلین C به نخاع و مناطقی از مغز می رود و رفلکس حرکتی خاراندن حس درد را تحریک می کند. سیگنال های درد قادرند سیگنال های خارش را در نخاع مهار کنند.
- منابع:
- medical physiology Guyton & Hall
اگر به جای انتهای دندریت بگوییم سر دندریت غلطه؟
ببخشید این همه توضیح دادین ولی من یه نکته ای رو متوجه نشدم. الان دقیقا انتهای ازاد عصبی چیه؟