برای یک دههی کامل، تشریفات شستشو حاکم زندگی کاترین بود. این زن میانسال ساکن برگن، شهر ساحلی در جنوب نروژ، از میکروبها ترس داشت که به چرخهی بیپایان تمیزکاری، جارو کشیدن و شستشو انجامیده بود. او میگوید که زندگیاش به فاجعه رسیده بود، نمیتوانست به بچههایش برسد، برای آنها شام بپزد یا حتی بغلشان کند. او کاری جز تمیز کردن نداشت. تلاش کرد که این کار را ترک کند ولی تشریفات همیشه برنده بود.
سال گذشته که ۹ سالی میشد از شروع مشکل گذشته بود، یک روانشناس بیماری او را اختلال وسواس اجباری (OCD) تشخیص و او را به کلینیکی در بیمارستان دانشگاه هاوکلند در برگن ارجاع داد. در آن جا، تیمی در حال آزمایش نوعی رفتار درمانی برای این عارضه بود؛ عالی بود که این درمان فقط ۴ روز طول میکشید.
اولش فکر کردم که آنها میخواهند در ۴ روز مثلاً چه کاری انجام دهند؟ ولی هر چه بود، زندگی مرا عوض کرد.
کاترین یکی از آن ۱,۲۰۰ نفری بود که درمان ۴ روزهی برگن را برای وسواس دریافت کرده بودند. این درمان نوعی اکسپوزتراپی بود که دو روانشناس نروژی طراحی کرده بودند، Gerd Kvale و Bjarne Hansen. این پروتکل چهار روزه اخیراً توجهات بینالمللی را به دلیل کارآمدی روش، به سمت خود جلب کرده است. ماه پیش، مجله تایم اسم این دو روانشناس را جزو ۵۰ فرد تأثیرگذار در حوزهی سلامت و درمان قرار داد.
رژیمهای درمانی اختلال وسواس اجباری معمولاً چندین هفته و در هر کدام چند ساعت زمان نیاز دارند که چند ماه به درازا میانجامد، ولی بیشتر کلینیکها روی درمان متمرکز تأکید میکنند. “درمان فشرده در کل توجهات بیشتری را در قالبهای متفاوت به سوی خود جلب کرده است که میتواند سه ساعت در هفته در هر جایی باشد. ۱۰ تا ۱۲ ساعت در هفته، در برگن، همهی کارها را در چهار روز انجام میدهد”.
Kvale تمرین درمانهای فشرده را برای اختلالات مختلف از اوایل ۱۹۹۰ آغاز کرده است که شامل فوبیاها و خستگی مزمن میباشد. در طول این سالها، او متوجه فقدان درمانهای مؤثر روانشناسانه برای افرادی مبتلا به اختلال وسواس اجباری در نروژ شد که او را به سوی یک درمان متمرکز سوق داد. در سال ۲۰۱۰، او از کارفرمایان خود در بیمارستان دانشگاه هاوکلند خواست تا برای توسعهی این روش کلینیک جدیدی باز نمایند و آنها موافقت کردند. Kvale بلافاصله Hansen را پیدا کرد که سالها صرف تکنیک LET یا “LEan into The anxiety” کرده بود؛ متدی که افراد وسواسی را تشویق میکند تا مخصوصاً روی لحظات اضطرابآور تمرکز کنند. این روش هستهی اصلی درمان برگن را تشکیل میدهد. آنها طراحی پروتکل چهار-روزه را تا پائیز ۲۰۱۱ تکمیل و اولین گروه از بیماران را در ژوئن سال بعدش تست کردند. همه چیز دقیقاً مثل چیزی که انتظارش را داشتند، پیش رفت. تغییری که در طی چهار روز مشاهده شد واقعاً عظیم بود.
متد برگن در سه مرحله کار میکند: در روز اول، درمانگران اطلاعاتی را راجع به اختلال وسواس اجباری در اختیار بیماران قرار دادند و به آنها کمک کردند تا برای قرار گرفتن در معرض تحریکات در دو روز بعد آماده شوند. در طول قسمت اکسپوژر پروتکل، برای مثال افراد با ترسهایشان مواجه شدند؛ اگر کسی از آلودگی میترسید، محققان سطحی را به او دادند که آلوده بود و به او اضطراب میداد.
“ما بیماران را تشویق کردیم تا به لحظاتی فکر کنند، که در آنها احساس میکنند میل به شروع کنترل یا کاهش اضطراب یا ناراحتی به وجود آمده است و برای استفاده از اینها به عنوان نقاط عطف تغییر تلاش نمایند”.
شرکتکنندگان روز آخر را صرف برنامهریزی برای چگونگی تثبیت تغییرات رفتاری کسب شده در طول درمان پس از ترک کلینیک کردند.
دو روز وسطی در واقع یک جلسهی درمانی طولانی مدت بود، یکی از جنبههایی که متد برگن را اثرگذار میسازد. بقیهی مشخصههای کلیدی، استفاده از تکنیک- LETدر جلسات اکسپوژر و فرمت درمان است که در آن یک گروه از سه تا شش تراپییست به عنوان یک تیم با همان تعداد بیمار کار میکنند. این ساختار مهم است؛ چون هر فردی درمان مناسب خودش را دریافت میکند و در عین حال شاهد پروسهی یکسانی است که بقیهی بیماران هم آنها را میگذرانند.
اوایل سال میلادی، کوال، هنسن و همکارانشان یافتههای خود را از آنالیز طولانی مدت اثرات این درمان گزارش کردند. این مطالعه آشکار کرده است که ۵۶ نفر از ۷۷ بیمار پس از گذشت چهار سال هنوز هم درمان شده بودند و ۴۱ نفر از آن ۵۶ نفر به طول کامل درمان شدند. پیامد درمان مستقل از سابقهی درمان قبلی و مصرف داروهای مهارکننده انتخابی بازجذب سروتونین، مثل فلوکسین و سرترالین بود که معمولاً در مورد اختلال وسواس اجباری تجویز میشود. وقتی اعضای تیم یافتههای خود را با آنالیز سایر درمانهای کمتر فشرده مقایسه کردند، به این نتیجه رسیدند که تکنیک برگن به طور جدی درمان و ریکاوری بیشتری را سبب شده است.