بعضی از افراد صدای رنگها را میشنوند و بعضی صداها را میبینند، چیزی که آن را سینستزیا مینامیم.
ذهن افراد مانند جهانهای موازی هستند، که برای همیشه برای دیگران غیر قابل دسترسی میباشد. ما هیچوقت نمیتوانیم جهان را از دیدگاه فرد دیگری ببینیم، این همیشه برای ما سوال است که آیا درک دیگران از جهان همانند ما است؟ آیا چیزی که شما به رنگ سبز میبینید، من آن را به رنگ آبی نمیبینم؟ آیا زرد من، برای شما قرمز است؟
هرچند ما نمیتوانیم مستقیما به این پرسشها پاسخ دهیم، میدانیم که بعضی از افراد درک کاملا متفاوتتری از جهان را گزارش میکنند، این تفاوت تجربه آگاه، سینستزیا نامیده میشود، مثل اینکه این تجربه ادغام و ترکیب صدا با رنگها، طعمها با لغتها، رنگها و حروف یا فضا با اعداد است. از آنجایی که برای افراد تجربهی ترکیب حواس مختلف از طریق آنچه که به عنوان ادغام چند جملهای شناخته میشود، طبیعی است- فرایند مهمی برای انجام، وظایف ادراکی مانند لب خوانی لازم است- سینستزیا ترکیب پایینتر از مسیرهای حسی و شناختی است، به طوری که در فرد فعال شدن یک مسیر به طور خودکار منجر به فعال شدن مسیر دیگر میشود. سینستزیا یک توانایی مادام العمر است و اغلب به عنوان یک هدیه در نظر گرفته میشود که اجازه میدهد تا فردا جهان را از طریق یک لنز واقعا منحصر به فرد ببیند.
اگرچه گزارش سینستزیا از اوایل قرن نوزدهم و توسط دانشمندانی همچون فرانسیس گالتون، شروع شد، تحقیقات جدی بر روی موضوع سینستزیا تا اواخر قرن بیستم شروع نشده بود. تحقیقات در مورد موضوع سینستزیا بسیار مهم است زیرا امکان بررسی عمیق تکامل مغزی و طبیعت ادراک انسان را به ما میدهد.
ادراک حسی اعداد و حروف با یک رنگ خاص- پدیدهی سینستزیای رنگ و گرافیک- یکی از شایعترین فرمهای سینستزیا است. به همین دلیل بیشترین مطالعات برروی آن انجام شده است.( نویسه حرف یا عدد است.)
چگونه میتوانیم بفهمیم که افراد سینستیت واقعا این توانایی را دارند؟ آیا ممکن است سینستزیا یک دروغ بزرگ برای جلب توجه باشد؟ احتمالا نه. تواناییهای سینستیتها را میتوان با استفاده از آزمونهایی بررسی کرد. هنگامی که خواسته شد رنگ مورد نظر محرکها را انتخاب کند، افراد با اطمینان، دقیقا همان رنگ را حدود ۹۰ درصد مواقع انتخاب کردند. این نتیجه حتی زمانی که سالها بین تستهای اول و دوم فاصلهی زمانی بود، نیز دوباره تکرار شد . افراد غیر سینستیت عملکرد بدی در این مورد داشتند، آنها ۳۰ تا ۴۰ درصد مواقع رنگ یکسانی را حدس زدند.
آزمایشات عصبی تصویرسازی، شواهدی از تفاوتهای عصبی بین سینستیتها و غیر سینستیتها ارائه میدهد و حتی نوع سینستزیای که فرد تجربه میکند نیز، پیش بینی میشود. با استفاده از فناوری تصویربرداری مغز که به عنوان تصویربرداری از تانسور پخش یا DIT، شناخته میشود، دانشمندان علوم اعصاب، ارتباط و عصب دهیهای بیشتری را بین قسمت هایی از مغز که رنگ ها و حروف را پردازش میکنند، کشف کردهاند. DTI از انتشار مولکولهای آب برای ردیابی ماده سفید مغز تشکیل شده توسط دستگاههای آکسونی استفاده میکند. محققان دریافتند که قدرت عصب دهی متقاطع در قشر تمپورال زیرین، پیش بینی میکند که آیا فرد سینستیت صرفا رنگ ها را در چشم ذهن خود میبیند یا در واقع رنگها را بر روی حرف یا عددی که بر روی پروژکتور نگاه میکند. مهمتر از همه، این مطالعه شواهدی را مبنی بر این که تداخل فعال بین نواحی مغزی آناتومیکی مجاور حداقل مسئول بخشی از سینستزیا رنگی گرافیکی است، را ارائه میدهد. این امکان وجود دارد که سایر اشکال سینستزیا با سایر سازوکارها پشتیبانی شود.
در حالی که علم اعصاب به آرامی در حال کشف اسرار سینستزیا میباشد، هنوز مسائل زیادی در مورد این پدیده وجود دارد که باید درک کنیم. چه فرآیندهای تکاملی باعث میشود برخی افراد سینستزیا داشته باشند و دیگران نه؟ آیا همه کودکان زندگی خود را با سینستزیا آغاز میکنند، یا سینستزیا توانایی است که باید به دست آورد؟ چگونه اشکال نادر از سینستزیا وجود دارد، که نمیتوان آن را با فعال شدن متقابل بین مناطق مغزی آناتومیک مجاور توضیح داد، بوجود میآیند؟
خواص حسی آنها. به عنوان مثال، برای نویسههایی که ظاهراً مشابه هستند، مانند شماره ۵ و حرف S، رنگی که توسط محرک ایجاد شده است ممکن است رنگ- گرافیک آن در سینستزیا یا ایدئواستسایز وابسته به زمینه باشد. مثال دیگری از ایدئواستسایز افرادی هستند که به صورت غیرمستقیم اعداد را به شکل فضای هندسی که به نام “اشکال اعداد” شناخته میشوند، تجربه میکنند. به طور مشابه، افراد با ایدئواستسایز زمان فضا، ماهها یا سالها را به عنوان شکلهای هندسی تجربه میکنند. چنین شکل انتزاعی سینستزیا به راحتی نمیتواند با ویژگیهای حساسیتی تحریک متقاطق توجیه شود.
با این که ما انتخاب میکنیم آن را سینستزیا یا ایدئواستسایز بنامیم، علوم اعصاب نشان میدهد که تجربیات قابل توجهی که توسط سینستزیا شرح داده شده است یک اساس واقعی و عصبی دارد. آسان است تصور کنید که ادعاهای شنیدن صدای رنگها و دیدن تصاویر صداها میتوانست به سادگی در زمانهای گذشته رد شود. شاید سینستزیا یک یادآوری است که هنگامی که ما درباره تجارب باورنکردنی و فردی یک شخص، چیزی میخوانیم یا میشنویم، باید مراقب باشیم تا زمانی که علم فرصت تحقیق نداشته باشد، چنین ادعاهایی را رد نکنیم.