انتشار این مقاله


مراقبت کانگورویی: چرا نزدیک نگه داشتن نوزاد برای همه بهتر است؟

مراقبت کانگورویی کمبود انکوباتورها و الهام از کیسه‌داران، باعث شد یک دکتر کلمبیایی روشی رادیکال را برای نجات جان نوزادان نارس امتحان کند: تماس مداوم پوست با پوست با والدین. این روش ارزان‌تر از مراقبت نوزادان با فناوری‌های پیشرفته است و ممکن است بهتر باشد. لنا کورنر گزارش می‌دهد. کارملا تورس ۱۸‌ساله بود که برای […]

مراقبت کانگورویی

کمبود انکوباتورها و الهام از کیسه‌داران، باعث شد یک دکتر کلمبیایی روشی رادیکال را برای نجات جان نوزادان نارس امتحان کند: تماس مداوم پوست با پوست با والدین. این روش ارزان‌تر از مراقبت نوزادان با فناوری‌های پیشرفته است و ممکن است بهتر باشد. لنا کورنر گزارش می‌دهد.

کارملا تورس ۱۸‌ساله بود که برای اولین بار باردار شد. سال ۱۹۸۷ بود و او و همسرش، پابلو هرناندز، دو جوان کلمبیایی آرمان‌گرا بودند که در منطقه ساحلی مونتریا متولد شده‌بودند که در جستجوی آزادی و زندگی بهتر به پایتخت، بوگوتا، نقل مکان کردند. هنگامی که تورس به پدرش گفت که باردار است، پدرش از این‌که دخترش بدون ازدواج صاحب فرزند شده‌است به قدری عصبانی شد که سال‌ها با هم صحبت نمی‌کردند.

تورس بی‌پروا باقی ماند. حاملگی او بدون دردسر بود و او زندگی جدیدی در بوگوتا داشت. اما بعدازظهری در دسامبر، به طور ناگهانی، بدون هیچ مقدمه‌ای، بدنش شروع به انقباض‌های شدید کرد. بیش از دو ماه به تاریخ تعیین شده مانده‌بود. او هرناندز را صدا زد و به سرعت به Instituto Materno Infantil (بیمارستان مادر و کودک) در شرق بوگوتا رفتند. کمی بعد از رسیدن، او به‌طور طبیعی یک پسر بچه به وزن تنها ۱،۶۵۰ گرم (۳ پا ۱۰ اونس) به‌دنیا آورد.
پیش از اینکه او فرصت کند کودکش را بغل کند، او به بخش مراقبت‌های ویژه نوزادان منتقل شد. به تورس گفته شد که به‌سادگی لباس بپوشد و به خانه برود. او می‌گوید: “من حتی نتوانستم او را لمس کنم.” “آنها گفتند من می‌توانم برگردم و او را ببینم، اما زمان بازدید بسیار محدود بود – فقط چند ساعت در روز. وقتی او را ملاقات می‌کردم، فقط اجازه داشتم نگاه کنم ولی حق نداشتم به او دست بزنم. “

روز سوم، او در خانه بود و برای ملاقات بعدی آماده می‌شد که تلفن زنگ خورد. او می‌گوید “از طرف بیمارستان بود. تماس گرفته بودند تا بگویند که بچه من مرده است. آنها علت مرگ یا تشخیصی را به من نگفتند. فقط این‌که او مرده است. من حتی هنوز اسمی برای او انتخاب نکرده‌بودم. “

تورس شوکه شده بود. او شدیدا احساس انزوا می‌کرد و شروع به افتادن در مارپیچ افسردگی کرد. او می‌دانست که باید کاری کند تا خودش را برگرداند، بنابراین در یک برنامه تربیت معلم ثبت‌نام کرد و خود را در مطالعات خود غوطه‌ور کرد. او می‌گوید: “این به من موضوعی برای تمرکز کردن داد. این مرا نجات داد.”

یک دهه گذشت تا تورس مجددا بتواند برای باردارشدن آماده شود. این بار شرایط متفاوت بود. در حال حاضر او با هرناندز ازدواج کرده و به خوبی در بوگوتا سکونت دارد. حتی پدرش دوباره با او صحبت می‌کند. او به‌قدری هیجان‌زده‌ بود که دو ماه پیش از زمان مقررش، تصمیم گرفت که یک مهمانی بزرگ baby shower راه بیندازد. اما در روز جشن، همان انقباض‌های شدید آشنا شروع شد. او بدون آن‌که به کسی چیزی بگوید، لبخند می‌زد و تظاهر می‌کرد که این اتفاق نیفتاده‌است. عصر، زمانی‌که تمام مهمان‌ها رفته‌بودند، دیگر نمی‌توانست آن را پنهان کند. او به هرناندز گفت و او دوباره سریعا او را به Instituto Materno Infantil برد.

تورس می‌گوید: “وقتی‌ به آن‌جا رسیدیم، دکتر از دست من خشمگین بود که چرا زودتر نیامده‌ام. او گفت، که من آماده تولد بودم, من خشک شده‌بودم، من یک نوزاد نارس دیگر را نمی‌خواستم. من دقیقا به همان بخشی آورده شدم که نوزاد قبلی و فوت‌شده را آن جا به دنیا‌ آورده بودم. سیل خاطرات گذشته به راه افتادند. من شدیدا تحت استرس بودم. “

ساعت یک صبح روز بعد، تورس پسر دیگری را به‌دنیا آورد. او بلافاصله او را جولیان نامید. او تقریبا هم‌وزن اولین فرزندش بود و درست مثل دفعه قبل، او مستقیما و سریعا به مراقبت‌های ویژه منتقل شد. به‌نظر می‌رسید که تاریخ دارد تکرار می‌شود.


او می‌گوید:

“من شبی بسیار ترسناک را با ترس از دست دادن کودکی دیگر گذراندم، اما صبح روز بعد دکتری به دیدن من آمد. او درباره چیزی به‌نام مراقبت کانگورویی صحبت کرد – اینکه من چگونه می‌توانم به عنوان یک انکوباتور انسانی عمل کنم و کودک خود را حمل کنم و او را با خود به خانه ببرم. این پرتو نوری در انتهای تونل بود. هر چیزی به‌جز رها کردن نوزادم در آن‌جا “


در آن روز به تورس آموزش داده شد که چگونه کودکش را زیر لباس خود نگه دارد، درست بین سینه‌های خود و با بازگذاشتن راه‌های هوایی او. او آموزش دید که حتی نازک‌ترین لایه‌ای پارچه بین او و کودکش نباید باشد – باید به‌طور پیوسته و مستقیم تماس پوست با پوست وجود داشته باشد. او یاد گرفت که چگونه شیر بدهد، چگونه به پشت و به پشتوانه‌ی بالشت‌ها بخوابد، و اینکه حمام کردن او اکیدا ممنوع است، زیرا انرژی گران‌بهای او را ازبین می‌برد. بطور قابل ملاحظه‌ای بعدازظهر بعدی، تورس با کودک کوچکش که زیر یک پتو به قفسه سینه‌اش بسته شده، از بیمارستان خارج شد.

او می‌گوید: “جولیان بسیار کوچک و شکننده بود، اما من خیلی خوشحال بودم که او را با خودم به خانه می برم بجای اینکه او را آنجا ترک کنم، جایی‌که کودک دیگرم فوت کرده بود.” “شیر دادن به او آسان نبود، اما به من کمک زیادی می‌شد. ابتدا مجبور بودم هر روز برای فالوآپ برگردم و به من شماره تلفن همراهی داده شده بود که می‌توانستم هر زمان که لازم بود تماس بگیرم. ما مجبور شدیم که وقتی جولیان دچار عفونت بند ناف شد و برای فتوتراپی زمانی‌که زردی گرفت، مراجعه کنیم، اما من در کل به مدت یک ماه، ۲۴ ساعت شبانه روز با تعویض شیفت با همسرم از او نگهداری کردم، تا زمانی که او به وزن هدفش، ۲۵۰۰ گرم، رسید. هنگامی که او به این وزن رسید، ما دیگر مجبور نبودیم این کار را انجام دهیم و در نهایت او برای اولین بار حمام شد. “

مراقبت کانگورویی (KMC) حاصل ذهن ادگار رِی، پزشک متخصص اطفال کلمبیا است که در سال ۱۹۷۸ آن را به Instituto Materno Infantil معرفی کرد. این ایده از دل ناامیدی به وجود آمد. این مؤسسه در خدمت فقیرترین شهرها بود – کسانی که به صورت متراکم در خانه های سست و موقتی در  دامنه کوه‌های اطراف زندگی می‌کردند. در آن زمان این بزرگترین واحد نوزادان در کل کلمبیا بود که مسئول به دنیا‌ آوردن ۳۰،۰۰۰ نوزاد در سال بود. ازدحام به قدری زیاد بود که در یک زمان سه نوزاد باید یک انکوباتور را به اشتراک می‌گذاشتند و میزان عفونت متقابل بالا بود. میزان مرگ و میر در حال افزایش بود و همچنین میزان رها شدن کودکان در حال افزایش بود زیرا برای مادران جوان و فقیر، که هرگز حتی نوزاد خود را لمس نکردند، ساده تر بود که به راحتی بروند.

ری در جستجو برای حل این مشکلات، به مقاله‌ای درباره‌ی فیزیولوژی کانگورو برخورد کرد. در آن ذکر شده‌بود که کانگوروها هنگام تولد، بدون مو و تقریبا به اندازه یک بادام زمینی، و همانند نوزاد پرترم انسان، بسیار نابالغ هستند. هنگامی که در کیسه مادرش قرار می‌گیرد، کانگورو تنظیم حرارتی را از تماس مستقیمی با پوست به پوست دریافت می کند که به دلیل عدم وجود مو است. سپس  روی نوک پستان مادر چفت و بست می‌شود، و تا زمانی که تقریبا به یک چهارم وزن مادرش برسد، آنجا می‌ماند؛ زمانی که در نهایت آماده ظهور در جهان است.

این موضوع ری را به یاد چیزی انداخت. او به مؤسسه رفت و تصمیم گرفت آن را آزمایش کند. او به مادران نوزادان نارس آموزش داد تا آنها را دقیقا مانند کانگوروها حمل کنند. در کنار همکارش هکتور مارتینز، او اهمیت تغذیه با شیر مادر را آموزش داد و آنها را به محض اینکه نوزادان قادر بودند، مرخص کردند. نتایج قابل توجه بود. میزان مرگ و میر و عفونت بلافاصله کاهش یافت. ازدحام کاهش یافت، زیرا اقامت در بیمارستان بسیار کوتاه بود، انکوباتورها آزاد شدند، و تعداد نوزادان رهاشده کاهش یافت.

ساعت ۸صبح است و در حال حاضر واحد مراقبت کانگورویی جدید و براق در بیمارستان دانشگاه سان ایگناسیو در مرکز شهر بوگوتا، کاملا پر است. صف‌های زنان و همچنین به طرز تعجب‌آوری، تعداد قابل توجهی از مردان به هم فشرده می‌شوند – دریایی از کلاه‌های بافتنی رنگارنگ و کت های کلفت، محافظی در برابر چرخه غیر‌قابل پیش‌بینی تگرگ، باران و گرما. آنها در مرکز اتاق نشسته‌اند و سرهای کوچک که به سمت بالا سرک می‌کشند روی سینه آن‌ها قرار دارد. این‌جا گرم و راحت است و یک میلیون مایل از فضای استریل یک واحد مراقبت ویژه نوزادان فاصله‌دارد.

این واحد باز است و در دسترس والدین است تا بتوانند با نوزادانشان بنشینند، با یکدیگر ارتباط برقرار کنند و با دیدن دیگران با بچه‌های بسیار کوچک که دقیقا کار مشابه را انجام می‌دهند اطمینان یابند. شواهد نشان می‌دهد که وقتی واحدهای باز مانند این هستند، عفونت کمتری وجود دارد، زیرا والدین برای اطمینان چک می‌کنند تا متخصصان بهداشت دست خود را بشویند. “

در یک گوشه، جلسات تغذیه با شیر مادر در حال انجام است. النورا رودریگز، ۲۶ ساله از شمال بوگوتا، با موهای پرکلاغی، تازه از پیاده روی برگشته بود که کیسه‌ی‌آبش پاره شد. او دوقلوهایش را، هنری (۱۷۰۰ گرم) و جواکیم (۱،۴۵۰ گرم)، در ۳۲ هفتگی به‌دنیاآورد. شوهرش، نسبتا عصبی، پرسه می‌زند و تلاش می‌کند هر نیاز آن‌ها را پیش‌بینی کند. امروز، رودریگز آموزش‌داده‌می‌شود که چگونه ماساژ های عجیبا دشوار را در سر، پیشانی، لب بالا و چانه های نوزادانش برای تحریک حرکت مکیدن انجام دهد. خصوصا Joaquim، دائما به خواب می‌رود.

“این واقعا سخت است،” رودریگز در‌حالی‌که تلاش‌می‌کند نوزادانش را از لوله‌های اکسیژن جداکند می‌گوید. “آنها هر دو ساعت غذا می خورند. آنها باید روزانه ۱۵ گرم به ازای هر کیلوگرم وزن اضافه کنند، همان مقداری که اگر در رحم بودند اضافه می‌کردند. اگر این اتفاق بیافتد، می‌فهمیم که همه چیز خوب است. من فقط منتظرم تا آن‌ها به وزن جادویی ۲۵۰۰ گرم برسند.”

در یک اتاق مجاور، یک روانشناس بالینی با گروه کوچکی از مادران نوجوان که اغلب عصبی به نظر می‌رسد جلسه دارد. یکی، عرقگیر ورزشی خاکستری و آنچه که به نظر می رسد پیراهن فوتبال دوست پسرش است، پوشیده است و به سختی نوجوان به نظر می‌رسد. کودکش آنقدر کوچک است که ممکن است بترسید که حتی آن را لمس کنید، بااین‌حال او درحالی‌که کودکش از دستش آویزان است راه می‌رود، با بی‌اعتنایی که تنها از جوانان برمی‌آید. تمام نوزادان این‌جا در کمتر از ۳۷ هفته به‌دنیا آمده‌اند یا وزن کمتر از ۲۵۰۰ گرم دارند. دیروز یک دختر ۱۱ساله با مادرش مراجعه کردند. او خودش یک نوزاد کانگوروئی بوده است که اینجا در هفته۲۹ و در حدود ۵۰۰ گرم به‌دنیا‌ آمده‌بود.

چارپاک در سال ۱۹۸۶ پس از این‌که عاشق یک استاد دانشگاه کلمبیایی شد از فرانسه به بوگوتا نقل مکان کرد. او در Instituto Materno Infantil کار خود را در کنار ری و مارتینز آغاز کرد. چارپاک نمی‌توانست نتایجی را که شاهدش بود، باور کند. او بلافاصله فهمید نیاز به مطالعات علمی دقیق است تا به جهان اثبات کنند که آن ها کار بسیار ویژه‌ای انجام داده‌اند.

در ۱۹۸۹، او روی یک نمونه از نوزادان از دوتا از فقیرترین بیمارستان‌ها در شهر مطالعه کرد. او از نظر علمی ثابت کرد که مراقبت کانگورویی امن است – حتی کوچکترین نوزادان نارس درصورت خارج کردن از انکوباتور نمی‌مردند. در ۱۹۹۴، با پشتوانه‌ی مالی یک NGO سوئیسی، او یک کارآزمایی تصادفی بسیار بزرگ‌تر را انجام داد که ثابت کرد که نه‌تنها نوزادان کمتری می‌میرند، بلکه میزان شیردهی نیز بالا می‌رود، مدت اقامت در بیمارستان کوتاه‌تر است و عفونت کاهش می‌یابد. یافته‌های او در مجله Pediatrics در سال ۱۹۹۷ منتشر شد.

چارپاک در‌حال‌حاضر با شوهر و دو فرزندش زندگی می‌کند (سومی در سنت پترزبورگ تحصیل می‌کند) در یک آپارتمان بزرگ در بالای یک برج آجرقرمز در خیابان هفتم، یک خیابان پهن که به طور منظم از شهر رد می‌شود. بالکن‌او به سمت غروب‌های نارنجی حیرت انگیز بالای شهر در یک طرف و کوه سرسبز Monserrate در سمت دیگر مشرف است. او اکنون در ۶۰‌سالگی است و ۳۰ سال در بوگوتا زندگی کرده‌است. او هر روز پیاده‌روی کوتاهی را در پیاده‌روهای نامنظم در ترافیک خطرناک معروف انجام می‌دهد تا به یونیت خود در سن ایگناسیو برسد. پدر او، جرج چارپاک، جایزه نوبل فیزیک را در سال ۱۹۹۲، برای اختراع و توسعه آشکارسازهای ذرات جامد به‌دست آورد. برای ناتالی، مراقبت کانگورویی کار دائمی او شده است. در راس کار بالینی او، او مدیر یک NGO است که کار آن تحقیق و ترویج مراقبت کانگورویی است – بنیاد کانگورو .

ژولیت ویلگاس، جوان، باشکوه و باهوش، در کنار او در بنیاد استخدام شده‌است، که واضحا آماده شده‌است تا زمان بازنشستگی چارپاک، که به این زودی‌ها نیست، شنل KMC را بپوشد. “من جانشین ناتالی هستم”، نوشته‌ی روی معرف برنجی ویلگاس است. این زوج یک نیروی غیرقابل انکار هستند که توسط باور محکم به مراقبت کانگورویی هدایت می‌شود. سخت است که شور و شوق خود را به اشتراک نگذارند.

در حال حاضر بیش از ۱۶۰۰ مطالعه وجود دارد که نشان می‌دهد مراقبت کانگوروئی خیلی بیشتر از کمک به وزن گرفتن نوزادان انجام می‌دهد. تحقیقات نشان می‌دهد، برای مثال، یک کودک کانگوروئی بهتر از نوزادان نارس با مراقبت‌های معمولی با پدر و مادرش ارتباط می‌گیرد. قلب و ریت تنفسی او بهتر افزایش می‌یابد. قدرت خود تنظیمی آن بیشتر است و بنابراین آرام‌تر و بهتر است می‌خوابد. مادران کانگوروئی نیز که ممکن است بعد از زایمان زودرس احساس گناه کنند، بیشتر احساس هدفمندی می‌کنند و کمتر افسردگی بعد از زایمان را تجربه می‌کنند. و قابل‌توجه‌تر از همه، آزمایشات انجام‌شده روی نوزادان کانگوروئی در ۱۲ماهگی نشان می‌دهد که آن‌ها IQ بالاتری دارند و پیشرفت‌های شناختی بهتری نسبت به نوزادان با مراقبت‌های معمولی دارند.

چارپاک می‌گوید: “روشن است که مراقبت کانگورویی چیزی بیش از نجات زندگی کودک است. مراقبت کانگورویی برای اینست که کودک رشد کند و بهترین کیفیت زندگی را به او بدهد. من تمام زندگی‌ام را برای نشان دادن این‌که مراقبت کانگورویی هیچ ارتباطی با راحتی و ماساژ و یا هر چیز کرکی مانند آن ندارد صرف کردم. این کار دشوار است و هر کودک در سال اول به‌طور مرتب هر شش هفته یک‌بار فالوآپ می‌شود اما مزایای آن فوق‌العاده است. “

با تشکر فراوان از استمرار چارپاک در جلو بردن تمام تحقیقات تحت نظارت وزارت بهداشت، مراقبت کانگورویی در‌حال‌حاضر در قانون کلمبیا وارد شده‌‌است. همه زنان با کودک نارس یا کم وزن به نزدیک ترین مرکز ارسال می‌شوند. ما به سمت تانجا در Andes شرقی رانندگی می‌کنیم تا از یک مرکز در آنجا دیدن کنیم. امروز، سیلاب‌های ناگهانی جاده‌ها را به جریان رودخانه‌های گل خاکستری تبدیل کرده اند، و سگ های ولگرد، مضطرب و وحشیانه پرسه می‌زنند. اینجا بسیار فقیرتر است و ناامیدی حس می‌شود. اکثر مردم محلی کشاورز هستند که از طریق کاشت سیب‌زمینی و ذرت زندگی را می‌گذرانند. واحد مراقبت کانگورویی در بیمارستان سَن‌رافائل توسط جنی لیزارازو مدینا متخصص اطفال بومی اداره می‌شود. او به‌من می‌گوید که تقریبا ۴۰درصد زنان اینجا، نوزادان کم‌وزن دارند نه به دلیل این‌که زود به‌دنیا‌آمده‌اند، بلکه به‌این دلیل که مادرانشان زمان بارداری، گرسنه می‌ماندند.

ماریا ۲۴ساله، یکی از آن‌ها است. او دخترش ناتالیا را یک ترم کامل نگهداشت، اما نوزاد در هنگام تولد تنها ۱۷۷۰ گرم وزن داشت. ماریا برای چک‌کردن روزانه خود، با یک عرقگیر گشاد فیروزه ای، و چشمانی‌که از خستگی می‌درخشد و درحالی‌که‌ یک تانک اکسیژن فلزی حجیم را پشت سرش، همانند یک چرخ دستی خرید حمل می‌کند، مراجعه می‌کند. تونجا ۳۰۰۰ متر بالاتر از سطح دریا، یکی از مرتفع‌ترین شهرهای کلمبیا است، بنابراین بسیاری از این نوزادان به اکسیژن اضافی نیاز دارند.

دور بودن اینجا و فاصله از بیمارستان یک معضل است. ماریا موقتا به خانه عمویش که در این نزدیکی زندگی می‌کند نقل مکان کرده‌است، درحالی‌که شوهرش که در یک کارخانه بازیافت کار می‌کند، در خانه‌شان در Cómbita مانده‌است. این به این معنی است که ماریا همه‌چیز را به تنهایی انجام می‌دهد، از جمله نگهداری نوزادش و بالا کشیدن مخزن اکسیژن از شیب کوه، هر روز برای بازگشت به اتاق خود. در روزهای اول فهمیدن اینکه چگونه بمکد برای ناتالیا سخت بود بنابراین ماریا ساعت ‌ها وقت میگذاشت تا شب و روز شیرش را در یک فنجان کوچک بدوشد. او می‌گوید: ” کودک من هر روز تغییر می‌کند و در حال حاضر پیشرفت خوبی داشته است، و هر روز که به اینجا می‌آیم، چیزهای خوبی درباره‌ی او می‌گویند. این به من اعتمادبه‌نفس می‌دهد. “

ونزوئلا یکی از نخستین کشورهایی بود که روی آنجا در بوگوتا در حال انجام بود تحقیق و بررسی کرد. در ۱۹۹۴ یک تیم کوچک از بیمارستانی درست مانند Instituto Materno Infantil ، آمدند تا شخصا شاهد مراقبت کانگورویی باشند. گروه‌های دیگی نیز، عمدتا از کشورهای با درآمد پایین، آمدند. برزیل در سال ۱۹۹۵، اتیوپی در سال ۱۹۹۶، کمی بعد ماداگاسکار، هند، کامرون و بسیاری دیگر. چارپاك آن ها را در خانه خود منزل می‌داد و طی ۱۵روز به آن‌ها آموزش شديد می‌داد. امروزه آن‌ها در دفتر مرکزی بنیاد کانگورو در بوگوتا می‌مانند. سپس آنها به وطن خود می‌روند تا برنامه‌های مراقبت کانگورویی خود را اجرا کنند.
بسیاری از این‌ها بسیار موفق هستند.

در مالاوی، که بالاترین نرخ زایمان زودرس در جهان‌را دارد (۱۸۱ نوزاد از ۱۰۰۰)، در حال حاضر در هر منطقه یک مرکز مراقبت کانگورویی وجود دارد. طی ۱۰ سال گذشته تا سال ۲۰۱۵، تعداد نوزادانی که قبل از اولین تولدشان می‌میردد از ۷۲ در هر ۱۰۰۰ به ۴۳ کاهش یافته است. Indira، یک ماما در بیمارستان مرکزی زامبا در جنوب مالاوی می‌گوید: “من افت شدیدی در مرگ‌و‌میر دیده ام. همچنین این امر باعث کاهش تراکم در بخش نیز شده است زیرا از نوزادان در خانه مراقبت می‌شود. و این به کاهش هزینه‌ها کمک کرده‌است، زیرا الکتریسیته صرفه‌جویی می‌شود، زیرا مادر یک منبع حرارت بی‌نقص برای کودک است. “

در کامرون، کشوری که چارپاک چندین بار به آنجا رفته و برگشته است، مرگ‌و‌میر نوزادان نارس حدود ۳۰درصد کاهش یافته‌است. براساس یک تحلیل ۲۰۱۶ از سوی Cochrane، یک شبکه جهانی از محققان، مطالعات روی مراقبت کانگورویی نشان می‌دهد که مرگ‌ومیر نوزادان نارس را ۳۳درصد کاهش داده‌است. سازمان بهداشت جهانی برآورد کرده‌است که مراقبت کانگورویی قادر است در سال جان ۴۵۰،۰۰۰ نفر را نجات دهد.

با این حال، مخالفت‌ها از جایی می‌آید که کمترین انتظار را دارید. چارپاک می‌گوید ممکن است برای بعضی از متخصصان بهداشت، پرستاران و حتی متخصصان اطفال، دشوار باشد که بپذیرند مراقبت مادران بهتر از هر چیزی باشد که آن‌ها خودشان بتوانند ارائه دهند، به ویژه اگر آنها سخت تلاش کرده‌باشند تا چند سری انکوباتور را به بیمارستان‌شان بیاورند. همچنین این ایده بسیار رایج است که در کشورهای غرب‌زده امور بهتر است.

درحالی‌که ایده‌ی مراقبت کانگورویی ممکن است محصول ضرورت بوده باشد، چارپاک و ویلگاس درحال‌حاضر در مبارزه‌ای همیشگی برای متقاعدکردن جهان هستند که این گزینه فقط برای زنان فقیر نیست. چارپاک می‌گوید “این روش یک جایگزین ارزان نیست. این چیزی نیست که فقط در کشورهای فقیر انجام شود. این روش هزینه‌هایی دارد. این یک مراقبت مناسب برای نوزاد است که مزایای بالینی آن ثابت شده است. “

اگرچه انکار کردنی نیست، واقعا ارزان‌تر است. هزینه تخمینی مراقبت نوزادان نارس در ایالات متحده روزانه ۳۰۰۰ تا ۵۰۰۰ دلار است. در مقابل، در کشورهای کم درآمد یک برنامه مراقبت کانگورویی می‌تواند تنها ۴.۶۰ دلار در روز هزینه داشته باشد.

سوزان لودینگتون از دانشگاه Case West Reserve در کلیولند، اوهایو، یکی از بازدیدکنندگان اولیه در بوگوتا بود. او در ۱۹۸۸ پس از دیدن ویدیوی کوتاهی از مراقبت کانگوروئی که در Bogotá انجام شده‌‌بود، به دیدن چارپاک رفت.

“من تیمی از محققان را به جمع‌کردم و به Instituto Materno Infantil بردم و من تاحدودی از آنچه که دیدم، کاملا شگفت‌زده شدم،” لودینگتون می‌گوید. “بچه‌ها خیلی آرام و ساکت بودند. آن‌ها در خواب‌عمیق بودند و بعد بیدار می‌شدند و به با قدرت می‌مکیدند. نوزادان نارس ما همیشه ناراحت بودند و خوب نمی‌خوابیدند. آنها همه در انکوباتور بودند. مادرانشان به دیدار آن‌ها می‌آمدند، اما قطعا آن‌ها را در دست نگه نمی‌داشتند. واقعا تاثیرگذار بود. من سوالات بسیاری زیادی داشتم.”

لودینگتون به وطن برگشت و سعی کرد تا برای تحقیقات در مورد مراقبت کانگورویی در ایالات متحده تمایل ایجاد کند. “من به ۱۸ بیمارستان مختلف در منطقه LA رفتم. همه آن‌ها من را رد کردند. آن‌ها گفتند شما باید ابتدا بر روی میمون‌ها مطالعه کنید و چرا ما باید بخواهیم یک نوزاد نارس را روی سینه‌های عرق‌کرده و بدبوی مادر قرار دهیم؟ یا کودک سردش می‌شود و از ما شکایت خواهد شد.”

“شما باید به‌یاد داشته‌باشید در ایالات متحده همین اواخر و در حدود ۱۹۷۰ مادران حتی اجازه نداشتند تا روز ۲۱‌ام به بخش مراقبت‌های ویژه وارد شوند تا نوزاد نارس خود را ببینند. در سال ۱۹۸۸، زمانی که من پیشنهاد تماس پوست به پوست را می‌دادم، مادران مجاز به ورود هستند، اما مجاز به خارج کردن نوزادان از انکوباتور نیستند، فقط می‌توانند دست خود را روی ران کودک قرار دهند.”

در نهایت لودینگتون حمایت سرپرست نئوناتولوژی از بیمارستان Hollywood Presbyterian Hospital را دریافت کرد. او موافقت کرد تا او یک مطالعه انجام دهد – برای اولین بار در ایالات متحده. لودینگتون می‌گوید: “ما سعی داشتیم تعیین کنیم که آیا ایمن است و فهمیدیم که بله، و حتی بهتر از ایمن. ما اکنون می‌دانیم بهترین راه محافظت از عفونت [برای نوزاد] این است که توسط باکتری‌های‌مادر خود کلونیزه شود. ما همچنین می‌دانیم بهترین چیز برای توسعه مغز او تماس پوست‌به‌پوست است، بهترین راه برای حفظ سطح قند خون، به‌طوری‌که دچار هایپرگلایسمی نشود تماس پوست‌به‌پوست است. و آنچه که ما در سال ۱۹۸۸ نمی‌دانستیم این بود که مجموعه ای از اعصاب بر روی سینه کودک و قفسه‌سینه مادر وجود دارد که تنها با تماس پوست‌با‌پوست تحریک می‌شود و پیام‌های اکسی‌توکسین را به مغز کودک منتقل می‌کند. “

اوپسالا در سوئد، پیشگام شده‌است و درحال‌حاضر تماس پوست‌باپوست را در مادران نوزادان متولدشده در ۲۵هفتگی، اجرا می‌کند.

پس چرا همه‌ی ما انکوباتورها را رها‌ نکردیم و به سراغ مراقبت کانگورویی برویم؟

آنجلا Huertas، مشاور متخصص نوزادان در بیمارستان دانشگاه کالج در لندن می‌گوید: “به این سادگی نیست. در اوپسالا مادر به محض پذیرش نوزاد در بیمارستان بستری می‌شود. در آنجا، آنها دو سال مرخصی زایمان برای مادر و یکسال برای پدر دارند. بنابراین آن‌ها برای انجام این روش حمایت می‌شوند. حتی اگر ما به‌شدت می خواستیم مراقبت کانگورویی را اینجا در UCLH انجام دهیم، نمی‌توانستیم. ما زیرساخت‌های لازم برای ماندن ‌مادران و پرسنل پرستار را برای پشتیبانی نداریم. خانواده‌ها در اینجا با کلمبیا یا اسکاندیناوی متفاوت‌اند. مردم باید کار کنند و چه‌کسی از فرزندان دیگرشان مراقبت می‌کند؟ موضوع فقط خواسته‌های والدین یا نیازهای کودک نیست، شما باید اراده سیاسی برای انجام تغییرات به این بزرگی داشته‌باشید.”
همچنین، Huertas معتقد است که زمان‌هایی هست که نوزادان در انکوباتورها بهتر هستند. او می‌گوید: “نوزادان بسیار زودرس پوست بسیار نازک دارند و تقریبا شفاف هستند – شما می‌توانید رگ‌هایش را از طریق آن مشاهده کنید. این نوزادان در داخل انکوباتور به‌وضوح بهتر هستند، زیرا آنها تا زمانی‌که پوستشان ضخیم شود، نیاز به یک محیط مرطوب دارند.”

او فکر می‌کند ما باید به یک تعادل برسیم. او می‌گوید: “تعداد زیادی از واحدهای نوزادی در لندن وجود دارد که به والدین بیش از یک ساعت در روز اجازه ورود نمی‌دهند.” “آن‌ها می‌گویند که زمان آرامش است و والدین را بیرون می‌کنند تا پرستاران مراقب اطفال باشند. ما می‌توانیم کارهای بسیار زیادی در مورد آن انجام دهیم.”

در نوامبر اخیر یک گروه از جمله چارپاک، ویلگاس و لودینگتون برای ملاقات در Trieste ایتالیا گرد هم آمدند. این یک لحظه بنیادی بود که ۲۰مین سالگرد اولین نشست جهانی مراقبت کانگورویی را نشان می‌داد – در حال‌حاضر با یک گروه بسیار بزرگ‌تر و خروشان‌تر. Charpak و Villegas از جاه‌طلبانه‌ترین مطالعات روی مراقبت کانگورویی تا به اکنون پرده برداشتند. آن‌ها تصمیم گرفته‌بودند ببینند آیا می‌توانند ۷۱۶ خانواده‌ای را که در مطالعه‌ی اصلی سال ۱۹۹۴ چارپاک شرکت کرده‌بودند، پیدا کنند و اثرات مراقبت کانگورویی را طی ۲۰ سال اندازه‌گیری کنند تا ببینند آیا هیچ‌کدام از مزایای آن همچنان ادامه داشته‌است. آنها یک جستجوی عمومی را در سراسر کشور آغاز کردند، در رادیو، تلویزیون و مطبوعات برای پیدا کردن مادران کانگورو تبلیغ کردند. ۴۴۱ نفر از آن‌ها پیشقدم شدند.

یکی‌از اولین داوطلبان، کارملا تورس بود. مشخص شد که هفت سال پس از تولد جولیان، او صاحب یک نوزاد نارس سوم شده‌است. این یکی که پابلو نام دارد، در ۳۳ هفتگی متولد شده و ۱۶۰۰ گرم وزن داشت – حتی کمتر از برادرانش. تورس  Charpak را از زمان تولد جولیان به‌خوبی به‌خاطر آورد. “او جولیان را مانند خانواده‌اش درمان کرد. هنگامی‌که جولیان به خاطر عفونت بند‌ ناف مجبور شد به بیمارستان برگردد، من هرروز صبح زود تا آخر شب برای مراقبت کانگورویی به ‌آن‌جا می‌رفتم. اگر ندرتا پیش می‌‌آمد دیر کنم متوجه شدم که دکتر چارپاک جولیان را برداشته و خودش او را در موقعیت کانگورویی نگه می‌دارد. انجام مراقبت کانگورویی در بار دوم کاملا متفاوت بود. من مطمئن بودم. من می‌دانستم که دقیقا چه کاری انجام می‌دهم. پابلو خیلی سریع‌تر از جولیان وزن اضافه کرد. “

بنابراین جولیان، که اکنون ۲۲ ساله است، همراه با تمام نوزادان کنگورو اصلی دیگر، تحت یک‌سری آزمایشات دقیق شامل MRI، تصویربرداری عصبی، آزمایش خون، سنجش روانی-اجتماعی و ارزیابی‌های فیزیکی قرار گرفتند. هر کس برای عزت‌نفس، افسردگی، بیش‌فعالی، پرخاشگری و … ارزیابی شد. نوزادان بالغ از گروه اصلی کنترل، که مراقبت‌های سنتی را دریافت کرده‌بودند نیز به همین شکل ارزیابی شدند. نتایج کامل در پایان سال گذشته در مجله Pediatrics منتشر شد.


ویلیگاس می‌گوید:

“یافته‌ها ابداع بزرگی را نشان می‌دهد. ما متوجه شدیم که بچه‌های کانگورو کمتر بیش‌فعال و ضد‌اجتماعی بودند و حتی دستمزدهای بیشتری را به دست می‌‌آوردند. این به ویژه مهم است، زیرا این نوزادان ابتدا آسیب‌پذیر بودند و زمینه اقتصادی-اجتماعی پایینتری داشتند. ما همچنین کشف کردیم که در خانواده‌هایی که پدر در حمل کودک کمک کرده‌است، ۲۰ سال بعد، پیوند خانوادگی قوی‌تر و جدایی کمتر است. نتایج نشان می‌دهد که اگر شما یک مادر را صرف‌نظر از زمینه‌های اقتصادی او انتخاب کنید و به او ابزار و آموزش‌هایی که برای مراقبت از فرزندش نیاز دارد، بدهید، همان نتایجی را کسب خواهد کرد که درصورت برخورداری از وضعیت اقتصادی بالاتر کسب می‌کرد. این یک راه برای کم‌کردن شکاف بین وضعیت اجتماعی و تحصیلی است. به‌همین دلیل است که می‌گوییم، با مراقبت کانگورویی با نابرابری مبارزه می‌کنیم. ما فقط زندگی‌ها را حفظ نمی‌کنیم، ما زندگی‌ها را تغییر می‌دهیم. “


?فرایند‌های مغزی نوزادان نارس

نمایش دیدگاه ها (1)
دیدگاهتان را بنویسید