پاسخ کوتاه: سندرم استکهلم یک پاسخ روانی است، که با هدف حفظ بقا صادر میگردد. سندرم استکهلم به همان اندازه که نام باکلاسی دارد (!) از ماهیت جذابی هم برخوردار است. حال پاسخ بلند را بخوانید که کلی برای دراماتیزه کردن آن وقت صرف کردهایم.
پاسخ بلند: اگر بر حسب اتفاق، گروگان گرفته شوید، چه کار میکنید؟ با فردی که اسلحه را به سمتتان گرفته وارد درگیری میشوید، و یا سعی میکنید با وی همکاری کنید؟ همکاری کردن با گروگانگیر (یا هر شخص دیگری که قصد آسیب زدن به شما را دارد) راهبردی منطقی برای حفظ جان است. طبیعی است که ما بخواهیم ابتدا از چند و چون ماجرا آگاه شویم و پس از تسلط یافتن بر هیجان خود، در موقعیت مناسب به فرد متخاصم حمله کنیم.
گاهی وضعیت به گونهای رقم میخورد که هر نوع اختیاری را از فرد قربانی سلب میکند. و یا حداقل این قربانی است که فکر میکند هیچ اختیاری در کنترل وضعیت ندارد، و اگر کوچکترین تلاشی برای فرار کند، جان خود را از دست خواهد داد.
فرد گرفتار معمولاً در چنین حالتی که نسبت به سلامت جسمانی خود به شدت بیمناک است، پاسخی بروز میدهد که شاید خودش هم انتظار آن را نداشته باشد. او برای نجات جان خود هم که شده، شروع به همکاری با گروگانگیر خود میکند. رفتهرفته عصبانیت جای خود را به حس همدلی میدهد، و قربانی فکر میکند که گروگانگیر آنقدرها هم آدم بدی نیست. این واکنش ممکن است تا جایی پیش برود که فرد حتا به دفاع کردن از گروگانگیر خود برخاسته، و از همکاری کردن با مأمورین پلیس اجتناب کند.
سندرم استکهلم نوعی راهبرد دفاعی برای حفظ جان قربانی است. برخلاف نام آن، سندرم استکهلم یک بیماری نیست، بلکه نوعی پاسخ کاملاً واقعی است، و افراد در شرایط خاصی آن را بروز میدهند. گروگانگیریها یک نمونه از حوادثی هستند که معمولاً با سندرم استکهلم ارتباط پیدا میکنند. منظور از گروگانگیری هر نوع وضعیتی است که در آن چارهای به جز اطاعت از دستورات فرد متخاصم نداشته باشید. حال ممکن است این گروگانگیری در بانک اتفاق افتاده و تنها نیم ساعت به طول بینجامد، و یا این که به مدت چندین سال در یک مکان نامعلوم ادامه پیدا کند.
اولویت اصلی همواره حفظ جان است. بنابراین، توجیه بروز پاسخی این چنین متناقض و تکامل آن در طی زمان، کار خیلی سختی نیست. مغز ما برای حفاظت از جانمان قادر است پاسخهای مختلفی را به نمایش بگذارد. سندرم استکهلم یکی از این پاسخهای عجیب و جذاب است.
آن چه باید در مورد سندرم استکهلم بدانیم:
- افراد مبتلا به سندرم استکهلم تمایل دارند به گروگانگیر خود کمک کنند، حتا اگر این مسئله به شکست خوردن تلاشهای پلیس در رهاسازی آنها بینجامد.
- سندرم استکهلم در هیچ کتابی به عنوان یک بیماری معرفی نشده؛ بلکه نام حالتی از رفتار است که افراد آسیبدیده آن را به نمایش میگذارند.
- هرچند نام سندرم استکهلم با گروگانگیری و آدمربایی گره خورده، اما روابط سودجویانه و عضویت در فرقههای مختلف نیز میتواند به بروز چنین پاسخی منجر شود.
سندرم استکهلم نام خود را از کجا گرفته است؟
در سال ۱۹۷۳، یکی از شعبههای «Kreditbanken» در استکهلم سوئد مورد حملهی مسلحانه قرار گرفت. در جریان این حمله، چهار نفر به مدت ۶ روز گروگان گرفته شدند. این چهار تن علیرغم این که در چنگال اژدها قرار داشتند، اما به نظر میرسید نوعی رفتار حامیانه نسبت به سارقین پیش رو گرفته باشند.
افراد گروگانگرفتهشده تا حدی در سندرم استکهلم پیشروی کرده بودند، که تمایلی به همکاری برای نجات پیدا کردن نشان نمیدادند. آنها حتا در حین عملیات نجات از مأمورین خواهش میکردند که به گروگانگیرها آسیب نرسانند.
پس از این حادثه، قربانیان قادر به توجیه احساسات متناقض خود نبودند. آنها خودشان هم نمیدانستند چرا به جای لبریز بودن از خشم و نفرت، نسبت به گروگانگیرهای خود حس محبت و همدلی داشتند.
چند ماه پس از حادثهی سرقت مسلحانه از بانک سوئدی، دادگاه این چهار تن قربانی را فراخواند که علیه سارقین شهادت بدهند. اما آنها از این کار سر باز زدنند. این قربانیان نه تنها در دادگاه شهادت ندادند، بلکه در ادامه سعی کردند با جمعکردن پول، حمایت مالی لازم برای دفاع از سارقین را در دادگاه فراهم سازند. آنها حتا به ملاقات گروگانگیرهای خود در زندان رفتند!
مکانیسمی برای حفظ بقا
پاسخ قربانیان حادثهی بانک استکهلم، توجه رفتارشناسان و روزنامهنگاران را برانگیخت. آنها برای درک بهتر این رفتار، پژوهشی بر روی نمونههای قبلی از سرقتهای مسلحانه (و حوادث مشابه) ترتیب دادند تا ببینند آیا چنین رفتاری در گذشته هم سابقه داشته یا خیر.
پژوهشگران در پایان مطالعه به این نتیجه رسیدند که سندرم استکهلم پاسخی رایج در میان قربانیان حوادث تنشزا است. یکی از روانشناسهایی که در بررسی پروندهی سرقت مسلحانه از کردیتبانکن حاضر بود، اصطلاحی به نام «سندرم استکلهم» را برای توصیف این رفتار تعریف نمود. یکی دیگر از روانشناسان گزارشی از حادثهی مذکور را در اختیار FBI قرار داد تا آنها را نسبت به رفتار متضاد افراد گروگانگرفتهشده در حوادث مشابه، آگاه سازد.
علت بروز این پاسخ چیست؟
سندرم استکهلم ممکن است در موقعیتهای زیر بروز پیدا کند:
- باور به این مسئله که گروگانگیر قادر است جان فرد را بگیرد. فرد قربانی هنگامی که میبیند هنوز توسط گروگانگیر کشته نشده، شکرگزار و وامدار او میشود.
- جدایی مطلق از جامعه و ارتباط محض با گروگانگیرها
- باور به غیرممکن بودن فرار
- مشاهدهی رحم و شفقت از سوی گروگانگیر
- گذشت حداقل چند روز از اسارت
پیشنهاد نویسنده: پدیده چراغ گاز چیست و چه تأثیری بر روی افراد دارد؟
قربانیان سندرم استکهلم معمولاً از جدایی شدید از جامعه، و سوء استفادهی روحی و جسمی رنج میبرند. تجربهی این قبیل از سوء استفادهها اغلب در بین قربانیان خشونت خانگی، آدمربایی، هواپیماربایی، زندانیان جنگ و بردگان مشترک است. چنین رویدادهایی ممکن است باعث شود قربانیان برای حفاظت از جان خود به راهبردهای روانی – مانند سندرم استکهلم – روی بیاورند.