مهاجران مسلمانی که در کشورهای مقصد به شرط یکپارچه شدن با فرهنگ و جامعهی آنها پذیرفته میشوند، احساس میکنند به حاشیه رانده شده و مورد تبعیض قرار گرفتهاند. این افراد بیشتر احتمال دارد از لحاظ روانی اهمیت و معنادار بودن خود را در سایهی تهدید ببینند. بر اساس مطالعهای جدید که در یکصد و بیست و پنجمین مجمع سالیانهی انجمن روانشناسی آمریکا ارائه شد، این مسأله میتواند با افزایش حمایت از رادیکالیسم یا افراطگرایی مرتبط باشد.
Sarah Lyons-Padilla، دارای مدرک دکترا از دانشگاه استنفورد اینگونه ارائه میدهد:
ما دریافتیم مهاجرانی که نه با فرهنگ ارثی خود و نه با فرهنگ جایی که در آن زندگی میکنند، هویت نمییابند، احساس میکنند که کنار گذاشته شدهاند و مهم نیستند. تجربهی تبعیض این موقعیت را حتی بدتر هم میکند.
او در ارائهی خود در مجمع سالیانه دو مطالعه را بررسی کرد، یکی از آنها روی ۱۹۸ مسلمان (۷۸ مرد) تمرکز داشت که در پهنهی ایالات متحده زندگی میکردند. از آنها از طریق نظرسنجیها آنلاین دربارهی هویت فرهنگی و طرز فکرشان در برابر افراطگرایی سؤال شده بود. سن شرکتکنندگان بین ۱۸ تا ۳۵ سال بود و بیشتر در مریلند، ویرجینیا و کالیفرنیا زندگی میکردند. در این نمونه، ۹۲ نفر جزو اولین نسل مهاجران محسوب میشدند؛ بقیه نسل دومی و در آمریکا به دنیا آمده بودند. همچنین اکثریت (۱۰۵ شرکتکننده) پاکستان را به عنوان کشور صاحب فرهنگ موروثیشان معرفی میکردند.
محققان از آنها در رابطه با ارتباطشان با فرهنگ ارثی و ارزشهای آمریکایی سؤال کردند و این که احساس آنها دربارهی یکپارچه شدن با کشور جدید چیست. از آنها همچنین دربارهی تجربیاتشان در مورد رفتار ناعادلانه و خصومتآمیز و احساس اهمیت کردن، پرس و جو شده است.
آخر سر، برای شرکتکنندهها توصیفات گروه اصولگرای فرضی، متشکل از جوانان مسلمان در ایالات متحده به عمل آمد. این گروه فرضی موضع خود را در برابر رفتار ناشایست آمریکاییها اعلام کرده و وابستگی و وفاداری و تهعد خود را نسبت به اعضای بالقوهاش اعلام نموده بود. حرفی به صراحت از خشونت به میان نیامد ولی این گروه عملکردهای مفرط را برای حمایت توجیه میکرد. از شرکتکنندهها خواسته شد تا بگویند آی افرادی که میشناسند، به نظر آنها از این گروه خوششان خواهد آمد، چقدر احتمال دارد دوستانشان به این گروه کمک کنند و تا چه حدی آنها در این کار پیش میروند؛ مثلاً شرکت در تظاهرات غیرقانونی و خشونتآمیز یا آسیب زدن به داراییهای افراد.
تحقیق بعدی که در نشست ارائه شد شاید به توجیه چرایی بیشتر بودن افراطگرایی بومی در اروپا نسبت به آمریکا کمک نماید. این نظرسنجیها از مهاجران اخیر به آلمان (۲۰۴ شرکتکننده) و آمریکا به عمل آمده است (۱۹۸ شرکتکننده). در اواخر سال ۲۰۱۴ گزارشها حاکی از این بود که مسلمانان در کشوری مثل آلمان که در کل سفت و سختگیر است و انتظار تبعیت بیشتری دارد، نسبت به آمریکا که کشوری آزادتر محسوب میشود، اوقات دشوارتری را گذراندهاند. این میتواند به خاطر عدم مقبولیت تفاوتهای فرهنگی در کشوری مثل آلمان باشد. آنهایی که کاملاً با کشور مقصد یکپارچه نمیشوند بیشتر احتمال دارد از فعالیتهای افراطی حمایت کنند.
در این نظرسنجی، دربارهی تجربهی تغییرات فرهنگی و درک افراد در جامعهای بزرگتر پرسش به عمل آمده بود؛ برای مثال، از آنها خواسته شده بود تا میزان موافقت خود با گفتهای مثل “در این کشور، انتظارات بسیار شفافی برای عملکرد افراد در بیشتر موقعیتها وجود دارد” و “برای بیشتر آمریکایی/آلمانیها یادگیری فرهنگ دیگر ملتها جالب نیست” اعلام نمایند. همچنین نظر آنها را دربارهی میلشان برای یکپارچه شدن با فرهنگ کشور میزبان خواستار شده بودند. در نهایت برای تعیین میزان حمایت آنها از افراطگرایی از آنها پرسش شد که آیا حاضرند برای دلیلی مهم خود را قربانی یا زجر تحمل کنند. البته نتایج هنوز معلوم نیست؛ چون بازبینی مطالعه انجام نشده است.
دور باطل تعصب
- مقبولت پائین تفاوت فرهنگی
- یکپارچگی کمتر مهارجران با کشور میزبان
- افزایش افراطگرایی و رادیکالیسم
- مقبولت پائین تفاوت فرهنگی
- یکپارچگی کمتر مهارجران با کشور میزبان
- افزایش افراطگرایی و رادیکالیسم
چیزی که در حال اتفاق است را با نام دور باطل تعصب میتوان معرفی کرد؛ سطوح پائین مقبولیت تفاوت فرهنگی به سطوح پائین یکپارچگی منتج میشود و این دور همین طور ادامه مییابد. به همین ترتیب دشواری در یکپارچه شدن، به حمایت از افراطگرایی میانجامد. یافتههای جدید نشان از آن دارد که افراطگرایی و رادیکالیسم پروسهای نیست که صرفاً در یک فرد شکل بگیرد بلکه زمینهی وسیعتر پذیرش نیز نقشی حیاتی بازی میکند.