انتشار این مقاله


کمی هم از شامپانزه‌ها ناسزاگویی بیاموزیم!

آیا می‌دانستید شامپانزه‌ها هم مانند ما می‌توانند فحاشی کنند؟!

ناسزا در هر زبانی پیدا می‌شود. حتی شامپانزه‌ها هم گاهی فحاشی می‌کنند. ولی چرا اصلاً ما این کار را انجام می‌دهیم؟ آیا فوایدی هم دارد؟ اما برن (Emma Byrne)، نویسندۀ کتابی جدید در همین زمینه، به سؤالات‌مان پاسخ خواهد داد.

چرا بعضی کلمات، این چنین می‌توانند ما را شوکه کنند؟

همۀ این قضیه به تابوهای موجود در جامعه بر می‌گردد. الفاظ ناسزا اغلب به مسائلی ارتباط پیدا می‌کنند که از دیدمان مقدس، خصوصی و یا شرم‌آورند؛ نظیر: دین، روابط جنسی، اندام‌های بدن و وضعیت والدین. ولی ناسزاها از جایی به جای دیگر و از زمانی به زمان دیگر، متغیرند.

در زبان انگلیسی، لالایی‌هایی داریم که الفاظ نژادپرستانه نیز در آن به چشم می‌خورد. ما امروزه حتی تصور آموزش دادن چنین الفاضی را به کودکان‌مان نمی‌توانیم بکنیم. در مناطق فرانسوی‌زبان کانادا، واژۀ “tabarnak” دشنامی بسیار رکیک محسوب می‌شود که به دین ارتباط پیدا می‌کند. با این حال در خود فرانسه، این واژه تقریباً هیچ کاربردی ندارد. پس مشکل سر آهنگ لفظ نیست، بلکه معنا و مفهوم است که می‌تواند باعث بروز مشکل شود.

ناسزاگویی از چه نظر برای ما خوب است؟

مطرح است که ناسزاگویی می‌تواند موجب تسکین درد شود. اوایل امسال بود که دانشگاه کیل (Keele) با ترتیب دادن مطالعه‌ای این فرضیه را آزمایش نمود. در این مطالعه از دانشجویان خواسته شد دست‌های خود را داخل سطل آب یخ فرو برده و در همان حال شروع به گفتن ناسزا و یا واژگان خنثی نمایند. مشاهده شد که دانشجویانی که دشنام می‌دادند توانستند برای مدت زمان بسیار بیشتری دست‌های خود را در همان وضعیت نگه دارند.


مقالۀ مرتبط: ناسزا گفتن شما را قوی‌تر می‌کند!


مطالعات بعدی نشان داد که ناسزاگویی باعث بالا رفتن ضربان قلب و پاسخ گالوانیک پوست می‌شود. پاسخ گالوانیک همان عرقی است که هنگام استرس روی کف دست‌ها می‌نشیند. پس به نظر می‌‌رسد ناسزاگویی نوعی خدمت فیزیولوژیک به بدن می‌کند؛ بدین مفهوم که با کاهش حس درد، بدن را برای یک پاسخ ستیز و گریز آماده می‌کند.

آیا ناسزاگویی فواید دیگری هم دارد؟

ناسزاگویی نوعی سیگنال احساسی بسیار قدرتمند است و از همین رو می‌تواند یک ابزار اجتماعی به‌دردبخور محسوب شود. مطالعات روی شامپانزه‌ها نشان داده که این حیوانات در صورتی که تابویی بین‌شان به وجود آید و یا امکانات زبانی پایه را داشته باشند، شروع به ابداع دشنام و ناسزا می‌کنند.

صبر کن ببینم … شامپانزه‌ها فحش هم می‌دهند؟!

هنگامی که شامپانزه‌ها زبان اشاره می‌آموزند، نحوۀ اجابت مزاج و دفع ادرار را نیز یاد می‌گیرند. آن‌ها اغلب این یادگیری را به یک تابو برای هر چیزی که به نوعی با عمل دفع ارتباط دارد، تبدیل می‌کنند. و در نهایت، عمل دفع را موضوعی شرم‌آور تلقی می‌کنند. جالب است که شامپانزه‌ها هنگامی که خشمگین و یا ناراحت و دلسرد هستند از حرکات مربوط به اجابت مزاج جهت بیان احساسات درونی خود کمک می‌گیرند. این ترفند به شامپانزه اجازه می‌دهد بدون این که به کسی آسیبی برساند به بروز احساسات خود بپردازد.

این می‌تواند اصلی‌ترین دلیل برای شکل‌گیری ناسزاگویی در جوامع انسانی نیز به حساب آید. تصور کنید گروهی از انسان‌های اولیه برای اولین بار قصد دارند به شکار بیزون (نوعی گاومیش) بروند. اگر یکی از اعضای گروه در انجام وظایف خود کوتاهی کند و پروژۀ شکار به شکست بینجامد، ممکن است عبارتی نظیر “هوی! گند زدی به شکار امروزمون” از هم‌گروهی خود بشنود (با لحنی شدیدتر بخوانید!). امکان استفاده از چنین الفاظ و عباراتی به جای شکستن سر تقصیرکار با سنگ! موجب می‌شود گروه به راحتی این شکست را فراموش کند و از دماغ کسی هم خونی ریخته نشود. این پاسخ باعث می‌شود فرد مقصر تکانی به خود داده و از اشتباهش درس بگیرد، بدون این که آسیبی ببیند.

آیا تفاوت‌های جنسیتی در ناسزاگویی مطرح است؟

پیش از این تصور می‌شد زنان به اندازۀ مردها از ناسزاگویی بهره نمی‌گیرند. تا این که تعدادی از دانشمندان زن دست به تحقیقاتی زده و دقیقاً عکس این قضیه را دریافتند. ظاهراً هنگامی که پای ناسزاگویی به میان می‌آید، زنان در مقابل مردان معذب می‌شوند و نمی‌توانند آن طور که باید حق کلام را ادا کنند! عکس این قضیه هم صادق است. با این حال، تفاوت چندانی بین دو جنس در این زمینه وجود ندارد. زنان اغلب ترجیح می‌دهند از الفاظ ملایم‌تری استفاده کنند و هنگامی که این عمل را در مقابل مردی انجام دهند، عموماً با هدف اثبات قدرت و عدم ضعف صورت می‌گیرد. در مقابل، ناسزاگویی در جمعی مردانه عمدتاً به دلیل هم‌دردی در احساساتی نظیر شکست و خشم، انجام می‌گیرد. ولی ناسزای شوخی‌آمیز بین دو جنس یکسان است.

آیا ناسزاگویی در تمام زبان‌ها یافت می‌شود؟

بله، ولی تابوها بین زبان‌های مختلف همواره یکسان نیست. در زبان هلندی، از اسامی بعضی بیماری‌ها نظیر “حصبه” و “سرطان” به عنوان ناسزا استفاده می‌شود. این مسئله به نوعی باور موسوم به “جادوی کلام” باز می‌گردد؛ بدین معنی که گفتن هر چیز برای وقوع آن کافی است. در زبان آلمانی، اگر کسی را “سگ” و یا “خوک” بخوانید به دردسر خواهید افتاد. در صورتی که در خاور میانه، ناسزاهای سبیلی (!) رواج دارد؛ چرا که توهین به موی صورت کسی به معنی توهین به مردانگی وی است (البته این قضیه در سال‌های دورتر رواج بیشتری داشت).

خب … الان یعنی باید بیشتر فحش بدیم؟!

من اصلاً دوست ندارم ناسزاهای رایج کنونی به قدری رواج یابند که مجبور شویم الفاظ رکیک‌تری را به دامنۀ واژگان خود اضافه نماییم! آن موقع است که ناسزا کم‌کم وارد مرزهای نژادی و جنسیتی نیز خواهد شد. نکتۀ مثبتی که راجع به الفاظ “f” و “s” وجود دارد این است که تمام انسان‌ها حاصل ارتباط جنسی هستند و دوباره تمام همین انسان‌ها به دست‌شویی هم می‌روند! بنابراین این ناسزاها ریشۀ در تجربۀ جهانی دارد.

ناسزاگویی مانند پاراستامول (نوعی مسکن) و دویدن است. هر دو اثرات مثبتی برای بدن می‌توانند داشته باشند، ولی مادامی که اثرات نامطلوب بر تأثیرات مثبت غلبه پیدا نکند. به اندازۀ چاشنی غذا، می‌توان از ناسزا نیز در مکالمه بهره برد. هیچ کس دوست ندارد ناسزا را به عنوان غذای اصلی سرو کند.

میلاد شیرولیلو


نمایش دیدگاه ها (0)
دیدگاهتان را بنویسید