انتشار این مقاله


“چگونه دوست بیابیم؟” فصل اول-شما و دیگران

شما و دیگران هیچ خوبی در این نیست که نیمه گمشده کسی باشید-شما انسانی کامل هستید. اغلب انسان‌ها خیلی بیشتر از چیزی که فکر می‌کنید وحشت‌زده هستند. تاکنون فردی باعث وحشت شما شده است؟ جهت تسلی خاطرتان می‌گویم٬ بسیاری از آدم‌هایی که آرام٬ خونسرد٬ خاطرجمع و مملو از اعتماد به نفس به نظر می‌رسند٬ در […]

شما و دیگران
هیچ خوبی در این نیست که نیمه گمشده کسی باشید-شما انسانی کامل هستید.
اغلب انسان‌ها خیلی بیشتر از چیزی که فکر می‌کنید وحشت‌زده هستند. تاکنون فردی باعث وحشت شما شده است؟ جهت تسلی خاطرتان می‌گویم٬ بسیاری از آدم‌هایی که آرام٬ خونسرد٬ خاطرجمع و مملو از اعتماد به نفس به نظر می‌رسند٬ در واقع از ترس میخکوب شده‌اند.
در یک مهمانی خانمی با ظاهری دلربا که به تنهایی در گوشه‌ای نشسته است و هر از گاهی از نوشیدنی‌ خود میل می‌کند توجه شما را به خود جلب می‌کند. ناخودآگاه حسی به ذهن شما القا می‌شود: “او بسیار آرام و مطمئن به نظر می‌رسد.“ ولی اگر در خواندن ذهن او توانایی داشتید شگفت‌زده می‌شدید. “آیا بقیه از این که تنها هستم تعجب نمی‌کنند؟“ اگر جذاب هستم چرا مردی همراه من نیست؟ سینه‌هایم بسیار کوچک هستند…ای کاش همانند خواهرم باهوش بودم.
می‌خواهم به سرویس‌بهداشتی بروم ولی همه خواهند دید…اگر آن مرد بخواهد با من حرف بزند حتما می‌میرم!
به یک غول تجاری موفق نگاه کرده و با خود می‌گوییم:“او موفق و ثروتمند است.“ در همان حال وی نگاهی به ظاهر خود افکنده و از جانب شکم و بینی قرمز خود احساس ضعف می‌کند. تعجب می‌کند چرا نمی‌تواند با فرزندان خود حرف بزند و از این تصور که در حال از دست‌دادن موها٬ پول و ارتباط خود است سردرگم می شود.
آیا زندگی یک شوخی بزرگ نیست؟ به دیگران نگاه می‌کنیم٬ ترس وجودی آن‌‌ها در مقابل چشمانمان مجسم می‌شود. آن‌ها به ما نگاه می‌کنند و پی می‌برند ما خود نیز آن‌ را داریم. ما توام با ترس از انسان‌هایی زندگی می‌کنیم٬ که به نوبه خود زندگی‌شان سرشار از ترس از ماست.
برای چندین سال٬ سمینارهایی برگزار می‌کردم. شرکت‌کنندگان ملزم بودند در ابتدا خود را معرفی کنند. آن‌ها ممکن بود پزشک٬ معلم٬ مادربزرگ٬ مدل٬ فروشنده٬ نوجوان یا حتی مدیر اجرائی باشند که از سی ثانیه صحبت‌کردن در اتاق پر از جمعیت هراس داشته باشند. پشت‌پرده ترس آن‌ها این تصور نهفته است که: “شاید بقیه به این نتیجه برسند من به اندازه کافی خوب نیستم.“
باید به خاطر بسپارید هرکسی افکاری از این نوع که “من به اندازه‌ کافی خوب نیست.“ داراست. هیچ‌کسی شرایط ایده‌‌‌آل ندارد.
علاوه بر استرسی که در این مواقع پیش می‌‌آید٬ ترس زمینه‌ساز شکل‌گیری سوتفاهم‌هاست. شما ممکن است از صحبت‌کردن با همسایه‌هایتان اجتناب کنید‌٬ زیرا آنان نیز از این کار اجتناب کرده بودند. رفتار ‌آن‌ها را غیردوستانه و توام با تکبر بدانید. زمانی که از خیابان عبور می‌کنید٬ آن‌‌ها به ابرهای آسمان می‌نگرند و شما به شکاف‌های سطح زمین.
سرانجام پس از یک یا دوسال به هم دیگر معرفی شده و دوستان صمیمی یک‌دیگر می‌شوید. شما از سلام‌دادن به آن‌ها می‌ترسیدید و تصور می‌کردید ‌آن‌ها مشکلی دارند. آن‌‌ها نیز از سلام دادن به شما وحشت داشته و می‌پنداشتند مشکلی در وجود شماست.
اندک افرادی واقعا اعتماد به ‌نفسی را که در ظاهر نشان می‌دهند٬ دارند. هنگامی که روبروی آینه مسواک می‌زنید٬ ممکن است کاملا برای خودتان بی‌ضرر به نظر برسید. گول نخورید٬ درحقیقت شما وحشت‌آفرین هستید. شما آدم‌های بسیاری را عصبی می‌کنید. پس اگر شب‌هایی بسیار از ترس دیگران بی‌خواب بوده‌اید٬ به خودتان اجازه دهید تا آن‌را متوقف کنید. و زمانی که وسوسه می‌شوید برچسب مرتجع و مغرور بودن به دیگران بزنید٬ کمی جانب ‌آن‌‌ها را بگیرید٬ شاید ترسیده باشند!

به طور خلاصه
تورو ( Thoreau ) نوشت٬”اغلب مردم زندگی رقت‌انگیزی دارند.” ما ترس و نگرانی‌های زندگی خودمان را داریم. زندگی در سایه ترس از انسان‌هایی که به احتمال قوی در زندگی بیچاره‌اند٬ را نپذیرید.

شهاب الدین هاتفی


نمایش دیدگاه ها (0)
دیدگاهتان را بنویسید