تا به حال اثر بادر – ماینهوف به گوشتان خورده است؟ اگر جوابتان مثبت است، پس میدانید در مورد چه چیزی میخواهیم صحبت کنیم. اما اگر پاسختان منفی بود، نگران نباشید. طی چند روز آینده نه تنها این اصطلاح به گوشتان میخورد، بلکه هر کجا هم که بروید در مقابل چشمانتان ظاهر خواهد شد.
فکر میکنم مقدمهی بالا برای معرفی این اثر که نام قلمبهسلمبهای هم دارد، کافی باشد! اثر بادر – ماینهوف یا «توهم تکرار» نوعی سوگیری شناختی است، که در آن فرد فکر میکند چیزی که به تازگی با آن آشنا شده، در همه جا وجود دارد.
برای مثال، فرض کنید هنگام حل کردن جدول با یک لغت تازه و نسبتاً عجیبغریب روبهرو میشوید. لغتی که تا آن زمان فکر نمیکردید وجود داشته باشد، و یا اصلاً بودن یا نبودنش تفاوتی در وضعیت دنیا ایجاد کند. ولی حالا که این کلمه را یاد گرفتهاید، احساس میکنید همه در حال استفاده از این واژه هستند. سر کار که میروید، همکارانتان در مورد آن صحبت میکنند. بیرون که میروید، بیلبوردهای تبلیغاتی را میبینید که این کلمه را بر روی خود دارند. تلویزیون را که روشن میکنید، مجری از این کلمه استفاده میکند. خلاصه، این کلمه در همه جا حضور دارد، ولی شما تا چند روز قبل حتا از وجود داشتن آن هم بیخبر بودید!
مقالهی مرتبط: اختلال حافظهی تکرار پنداری (پارامنزیا)
توهم تکرار فقط در مورد واژگان روی نمیدهد. هر چیزی که اخیراً با آن آشنا شده باشید میتواند شما را در گرداب این توهم فرو بکشاند. ممکن است پیش خود تصمیم گرفته باشید که پولهایتان را برای خرید فلان گوشی جمع کنید. به کسی هم نگفتهاید که تصمیم دارید این مدل گوشی را بخرید. ولی از همان لحظه به بعد نه تنها آن را در همه جا میبینید و در مورد آن میشنوید، بلکه ممکن است متوجه شوید که دوستتان هم به تازگی همان گوشی را تهیه کرده است!
به نظر میرسد خیلی از مردم حداقل یک بار هم که شده، اثر بادر – ماینهوف را تجربه کرده باشند. زندگی بعضی از ماها چنان با این پدیده گره خورده، که وقت و بیوقت منتظر آن هستیم. اما علت اصلی توهم تکرار چیست؟ آیا معنای خاصی در پشت پرده نهان است، یا این ما هستیم که فکر میکنیم فلان چیز در حال تکرار شدن است؟
توهم تکرار و پدیده همزمانی
در نگاه اول، شباهتهایی بین توهم تکرار و پدیدهی همزمانی به چشم میخورد. پدیدهی همزمانی نوعی تصادف بهشدت معنیدار است. برای نمونه، فرض کنید در حال فکر کردن راجع به دوستتان هستید، که یکهو میبینید شمارهی شما را گرفته است.
پدیده همزمانی و اثر بادر – ماینهوف هر دو تا حدودی موجب غافلگیری فرد میشوند، به طوری که او را نسبت به اتفاقیبودن این رویدادها به شک میاندازند. آنچه که در جریان این دو پدیده تجربه میشود، به گونهای است که انگار از قبل برنامهریزی شده باشد. توهم تکرار را میتوان به ردیف کوتاه یا بلندی از دومینوها تشبیه کرد، که پشت سر هم فرو میریزند. با سقوط هر قطعه، رویداد جدیدی در زندگی ما رقم میخورد که با رویداد قبلی در ارتباط است.
هرچند علم به ما میگوید که در دنیایی با پیچیدگیهای بیحد و حصر دنیای ما، بروز رویدادهای تصادفی و مرتبط دور از انتظار نیست. اما ما اصرار داریم که این قبیل از اتفاقات کاملاً هم اتفاقی نیستند! حس ششم به ما میگوید که اثر بادر – ماینهوف از نظم خاصی پیروی کرده، و آنقدر دقیق است که نمیتوان آن را به حساب یک تصادف علمی گذاشت. ولی بهتر است بدانیم که همین حس ششم نیز ابداً دقیق نبوده، و نمیتوان در هر زمینهای به آن اعتماد کرد.
پشت پردهی اثر بادر – ماینهوف
تمایل به شناسایی الگوها
شاید علت اصلی بروز توهم تکرار به تمایل مغز برای مشاهدهی الگوها مربوط شود. مغز توانایی شگرفتی در شناسایی الگوها دارد. این توانایی موجب میشود ما بتوانیم مطالب جدید را راحتتر یاد بگیریم. با این حال، مشکل اصلی این است که مغز گاهی اوقات در تشخیص الگوها و ارتباط دادن آنها به همدیگر زیادهروی میکند.
در نظر بگیرید که هر یک از ما در هر روز کاری تا چه اندازه در معرض لغات، اسامی و ایدههای جدید قرار میگیریم. بنابراین، جای تعجبی ندارد اگر گاهی اوقات بعضی از این اطلاعات در طول روز برای ما تکرار شود. هر گاه چیزی در فواصل زمانی کوتاه تکرار گردد، مغز توجه بیشتری به آن نشان میدهد؛ چرا که از دیدگاه مغز، چنین تکراری ممکن است آغازگر یک توالی معنیدار باشد.
جالب است بدانید که مغز هنگام شناسایی الگوها با فعال کردن مرکز پاداشدهی، خود را تشویق میکند! البته، ما هم از تشویق شدن مغز بینصیب نمیمانیم، چرا که خودِ ما هم آگاهانه به دنبال شناسایی الگوها در زندگیمان هستیم. فعال شدن مرکز پاداش در نهایت موجب تقویت ارزش اطلاعات تکراری میشود.
مخلص کلام، الگوها عادتها را به وجود میآورند. آن چه که ما متوجه نمیشویم، یا بهتر است بگویم، دوست نداریم متوجه شویم؛ صدها هزار واحد از اطلاعاتی است که هرگز تکرار نمیگردند. ما متوجه اطلاعات غیرتکراری نمیشویم، چرا که این اطلاعات الگویی برای ما ایجاد نمیکنند. تمایل به نادیده گرفتن دادههای «غیرجذاب» نمونهای از «توجه انتخابی» است.
اثر توجه انتخابی در بروز توهم تکرار
در واقعیت، ما احتمال بروز رویدادهای تصادفی مرتبط را دست کم میگیریم. در لحظه اتفاقات بیشماری در محیط اطراف ما رخ میدهد، که حتا بیارتباط با یکدیگر نیستند؛ ولی ما متوجه چنین رویدادهایی نمیشویم. چون توجه ما به جای دیگری معطوف است. هر گاه رویدادی آنقدر برجسته باشد که بتواند اولویتهای توجه ما را به نفع خود تغییر دهد، در آن صورت ممکن است رویداد مذکور را دیده و آن را یک اتفاق تازه قلمداد کنیم.
اما هرگاه واژهای را که همین دیروز برای اولین بار در جایی خواندیم، بیرون از خانه نیز میشنویم، ماجرا کمی مشکوکتر از یک تصادف ساده به نظر میرسد. دلیلش این است که اثر بادر – ماینهوف تحت تأثیر پدیدهای دیگر به نام «اثر تأخر» قرار دارد. اثر تأخیر نیز نوعی سوگیری شناختی است که اهمیت محرکهای جدید را بیشتر از حد معمول جلوه میدهد. اثر تأخر موجب میشود فرد بتواند نوعی الگوی خیالی بین رویدادهای به ظاهر پیوسته را تشخیص دهد، که در نهایت به بروز توهم تکرار منجر میگردد.
با سلام
من در رابطه با اثر همزمانی از طریق سیستم های دفاعی از قبیل جسمانی سازی و همانندسازی فرافکنانه در مثلث تناقض با اضلاع احساسات پنهان/ایمپالس، اضطراب و سیستم های دفاعی دوست داشتم بیشتر در رابطه با مقالات و مسایل علمی بروز آن بدانم و اینکه آیا ایمپالس می تواند از نوعی ضمیر ناخودآگاه جمعی بر طبق نظریه یونگ حاصل شده باشد که به نوعی با استفاده از دو نوع مکانیسم دفاعی جسمانی سازی ( احساس خاصی در حین مواجه شدن با یک وضعیت و یا صحنه خاص) و همانندسازی فرافکنانه با ترکیب بازگشت یا واپسروی جهت ارتباط سازی وضعیت روبرو با گذشته، سعی در ایجاد نوعی بالا بردن انرژی روانی (Libido) فرد باشد.
آیا شواهد علمی و یا مقالاتی در این رابطه وجود دارند؟
لینک این سوال در سایت StackExchange :
https://psychology.stackexchange.com/questions/24081/synchronicity-relation-with-triangle-of-conflict
سلام دوست عزیز؛
اگر اشتباه نکنم، پرسش شما از دو بخش تشکیل شده:
۱. این که چه مطالعاتی در رابطه با نقش «همزمانی» در «مثلث تعارض» به عنوان بخشی از ضلع «مکانیسم دفاعی» صورت گرفته.
۲. این که آیا ایمپالس در مثلث تعارض میتونه با بهراهاندازی «جسمانیسازی» و «همانندسازی فرافکنانه» منجر به ازدیاد «انرژی روانی» بشه.
متأسفانه دربارهی هیچیک از این دو مورد اطمینان ندارم، چون جملات بسیار طولانی هستند. متن پرسش رو در «استکاکسچینج» هم مطالعه کردم، ولی نتونستم متوجه خواستهی سوال بشم. اگر این پرسش رو به جملات کوتاهتر تفکیک کنید، به نظرم در انجمنهای خارجی هم پاسخ بهتری دریافت میکنید.
۱. در رابطه با تحقیقات صورت گرفته بر روی ارتباط بین همزمانی و مثلث تضاد متأسفانه بنده قادر به پیدا کردن مقالهی خاصی نبودم که منحصراً در این باره صحبت کرده باشه. شاید بهتر باشه اول ارتباط «همزمانی» رو با مفاهیم خردتری مانند «مکانیسمهای دفاعی» بررسی کنید، و بعدش به بررسی نقش اون در مثلث تعارض بپردازید. در حوزهی پزشکی، مقالات علمی زیادی ایندکس نشدن که همزمان به دو مفهوم آخر در متنشون اشاره کرده باشن. با این حال، بررسی این دو مورد شاید خالی از لطف نباشه:
https://bit.ly/2lRb6fk
https://bit.ly/2mj97kj
۲. بخش دوم از سوالتون رو دقیق متوجه نشدم. با این حال، شاید مطالعهی زیر که در مورد ارتباط همزمانی و انرژی روانی نوشته شده، کمککننده باشه:
https://bit.ly/2kidZ8F
این وبسایت هم به طور جامع در مورد مثلث تعارض و هر یک از اضلاع اون صحبت کرده، که فکر میکنم مفید باشه.
https://bit.ly/2kLFSpQ
با تشکر از دیدگاه شما