ابراز عقیده کردن اغلب کار دشواری است.
ابراز عقیده از نظر بسیاری از مردم یعنی اینکه بتوانید از خودتان دفاع کنید، بتوانید علایق خود را بر زندگیتان مسلط کنید، بتوانید افکار خود را بیان کنید و یا درخواست جاه طلبانهای مطرح کنید.
داستانها در این زمینه متفاوت و متنوع میباشند، با این حال تمامی آنها یک مدل و الگوی یکسان دارند: چگونه میتوانم حرف اشتباه رئیسم را اصلاح کنم؟ یا با همکارم که همیشه برایم مزاحمت ایجاد میکند، چگونه صحبت کنم؟ آیا میتوانم به شوخیهای بیمزه دوستم اعتراض کنم؟ و چگونه میتوانم نگرانیهایم را با محبوبم درمیان بگذارم؟
همهی ما یک دامنه رفتارهای قابل قبول داریم. گاهی احساس قدرت و شجاعت میکنیم. ولی گاهی برای بیان نظراتمان ناتوانیم. ولی تنها در صورتی که در دامنهی قابل قبول، باقی بمانیم، پاداش میگیریم. و اگر از این دامنه خارج شویم، تنبیه میشویم. ممکن است اخراج، تحقیر یا حتی طرد شویم. و ارتقاء، پاداش یا قراردادی را ازدست بدهیم.
خب اولین چیزی که باید بدانیم این است که: دامنه رفتارهای من چیست؟ اما باید بدانیم محدودهی ما ثابت نیست، و درواقع بسیار پویا و متغیر است و براساس موقعیت گستردهتر یا محدودتر نیز میشود. و فقط یک عامل در میزان دامنه موثر است، این عامل میزان قدرتمندی شما است. قدرت شما، دامنهی رفتارتان را مشخص میکند.
قدرت چیست؟ قدرت شکلهای زیادی دارد. در مذاکرات به شکل یک جایگزین ظاهر میشود یعنی زمانی که حق انتخاب و جایگزینهای مناسب دارید. شکل دیگر آن جدید بودن است، مثل مهاجر بودن، یا کارمند جدید یک سازمان، یا کسب یک تجربه جدید. گاهی شکل روابط موجود، میزان قدرت را تعیین میکند، بصورتی که یکی تواناییهای بیشتری نسبت به دیگری دارد.
نکته اصلی در رابطه با قدرت این است که وقتی قدرت زیادی داریم، دامنه رفتارمان نیز گستردهتر میشود و میتوانیم رفتارهای مختلفی داشته باشیم. اما وقتی قدرت کمتری داشته باشیم، این دامنه تنگتر میشود و به طبع آن تنوع رفتاری بسیار کمتر میشود. مشکل اصلی این است که با تنگ شدن این دامنه، « کم قدرتی و گرفتاری دوسره» پیش میآید. به عبارتی درصورتی که نظر خود را بیان نکنیم نادیده گرفته میشویم، ولی اگر هم نظر خود را بیان کنیم مجازات میشویم.
اکثرا عبارت «گرفتاری دوسره» را شنیدهاید و آن را به جنسیت افراد ربط میدهید. یعنی زنان. که با عدم ابرازعقیده، به آنها بیتوجهی میشود، و با ابراز عقیده هم مورد مجازات واقع میشوند. زنان همانند مردان نیاز به اظهارعقیده دارند. اما با مشکلاتی مواجه هستند. در واقع چیزی که در ظاهر اختلاف جنسیتی دیده میشود یک گرفتاری دوطرفه جنسیتی نیست، بلکه مسئله کم قدرتی و گرفتاری دو طرفه است. و چیزی که اغلب اختلاف جنسیتی به نظر میرسد در واقع اختلاف قدرتها است. ما اغلب متوجه تفاوتهای بین یک مرد و یک زن یا مردها و زنها میشویم، و به دلایل زیستی آنها فکر میکنیم. به اینکه دوجنس تفاوتی اساسی دارند. ولی مطالعات نشان میدهد که توجیه بهتر برای تفاوت جنسیتها در واقع همان تفاوت قدرت میباشد. و این همان کم قدرتی و گرفتاری دوطرفه است. یعنی ما در کناردامنه رفتاری کم، قدرت کمی هم داریم. نتیجهی آن این است که ما محدودهی کمی داریم، و گرفتاری دوطرفه ما زیاد است.
راههای افزایش این دامنه چیست؟
۱. احساس قدرت شما از نظرخودتان شکل میگیرد. ۲.احساس قدرت شما از نظردیگران شکل میگیرد. وقتی که من احساس قدرت میکنم، به خودم مطمئنم و دلیلی برای ترسیدن ندارم و بدین شکل دامنهی رفتارم را گستردهتر میکنم و وقتی سایر مردم من را قدرتمند میبینند، این دامنه باز هم گستردهتر میشود. پس ما به ابزارهایی نیاز داریم. ابراز عقیده کردن رفتار پرخطری است، اما این ابزارها خطرات را کمتر میکنند.
اولین ابزار طی مذاکراتی درمورد یک یافته مهم کشف شد. زنان درخواست معاملات بلندپروازانه کمتر، و نتایج ضعیفتری نسبت به مردان دریافت میکنند. اما هانا ریلی و امیلی امانتولا فهمیدند که فقط با یک شرط زنان هم میتوانند مثل مردان موفق و بلندپرواز شوند. و این اتفاق زمانی ممکن است که آنها از دیگران حمایت کنند. وقتی زنان از دیگران حمایت و طرفداری میکنند، باعث کشف و گسترش دامنه رفتارشان میشود و اعتماد به نفسشان بیشتر میشود. به این پدیده «اثر خرس مادر» میگویند. مثل خرس مادر که از تولههایش حمایت میکند، با حمایت دیگران، خودمان را پیدا میکنیم.
اما گاهی لازم است خودمان از خود حمایت کنیم. چطور اینکار را انجام دهیم؟ یکی از راههای حمایت از خود «دگر اندیشی» است: یعنی دنیا را از نگاه دیگری ببینیم. و از این راه دامنه رفتارمان را گسترش دهیم. وقتی من دیدگاه شما را داشته باشم و به فکر نیازهای واقعیتان باشم، شما میتوانید من را به خواستههایم برسانید.
ولی مشکل اینجاست که دگراندیشی کار دشواریاست. ما معمولا در بحرانها دچار خودمحوری میشویم.
مردی، وارد بانکی در واتسونویل کالیفرنیا شد. و با صدای بلند گفت: «یا به من ۲٫۰۰۰ دلار میدهید یا همه بانک را با یک بمب منفجر میکنم.» اما مدیربانک بلافاصله پول مورد نظر را به او نداد. به جای این کار یک قدم به عقب برداشت و موقعیت را از دید آن مرد دید و به نتیجه مهمی رسید: این مرد مبلغ پول مشخصی را درخواست کرد، پس این سوال را از او پرسید: «۲٫۰۰۰ دلار رو برای چه کاری میخواهی؟»
مرد گفت: «اگر همین الان ۲٫۰۰۰ دلار به دوستم ندهم از کارش اخراج میشود.»
مدیر گفت: «پس شما قصد دزدی از بانک را ندارید فقط میخواهید از بانک وام بگیرید !»
تغییر دیدگاه میتواند باعث رفع موقعیت خطرناک شود. بنابراین نتیجه میگیریم که با دگراندیشی هم میتوان جاه طلب و قاطع بود، هم محبوب.
راه دیگر برای قاطعیت و محبوب بودن، انعطاف نشان دادن است. مثلا فروشنده هستید و میخواهید ماشینی را بفروشید احتمال فروش با ارائه دو انتخاب بیشتر میشود. مثلا انتخاب اول این است که یک ماشین ۲۴٫۰۰۰ دلاری با پنج سال ضمانت، یا انتخاب دوم یک ماشین ۲۳٫۰۰۰ دلاری با سه سال ضمانت را ارائه کنید. تحقیقات نشان میدهد وقتی قدرت انتخاب وجود داشته باشد حالت تدافعی هم کمتر میشود.و احتمال قبولی پیشنهاد شما بیشتر میشود.
وقتی از مردم سوال میشود که چه زمانی احساس راحتی برای ابرازعقیده دارند، جواب شماره یک همه این است: «وقتی که شنوندگان از من حمایت کنند.» پس ما نیازمند حامیانی برای خودمان هستیم. چگونه حامیانی برای خود پیدا کنیم؟ یکی از روشها «خرس مادر» بودن است. ما وقتی از دیگران دفاع میکنیم، این دامنه قدرت از نظر خودمان و دیگران بیشتر شده و هم حامیانی قدرتمند به دست میآوریم.
روش دیگر پرسیدن نظر دیگران است. با این کار در واقع به آنها ارزش میدهیم و تواضع خودمان را نشان میدهیم. و این یک راه حل برای حل مشکل گرفتاری دوسرهی خود ارتقایی است. گرفتاری دوسرهی خودارتقایی یعنی اینکه اگر ما موفقیتهایمان را نشان ندهیم، به ما توجهی نمیشود. و اگر موفقیتهایمان را نشان دهیم، محبوب نیستیم.
پرسیدن نظر دیگران درباره موفقیتهایمان، باعث میشود درنگاه آنها شایسته و محبوب باشیم.
زمانی که در کاری تخصص داشته باشیم اعتماد به نفس برای ابراز عقیده بیشتر میشود. تخصص به انسان اعتبار میدهد. برای قدرتمند بودن باید اعتبار بیشتری هم داشت. و فقط به شواهد خوب برای معتبر بودن نیاز داریم. وقتی قدرتی نداریم، پس اعتباری هم نداریم. پس نیاز به مدارک و شواهد عالی داریم.
یکی از راههای متخصص شدن این است که به علایقمان مراجعه کنیم. از دوستان خود بخواهید یکی از علایقشان را برایتان توصیف کنند، «چه چیزی درمورد شخصی که در مورد احساساتش صحبت میکرد نظرتان را جلب کرد؟» و جوابها همیشه یکسانند. «چشماشون میدرخشه و درشت میشه.» «یه لبخند شاد به لبهاشونه.» «از دستهاشون زیاد استفاده میکردن.. به حدی که به عقب میرفتم که دستهاشون بهم نخوره.» «تندتندصحبت میکنن و صداشون یکم بلند میشه.» ،«اونا به سمتم خم میشن انگار یه رازی میخوان بگن.»
و سوال بعدی واکنش شما حین گوش کردن به سخنان دوستانتان چگونه بود؟
و جوابها همیشه یکسانند، «چشمام میدرخشید، لبخند میزدم و به سمت جلو خم میشدم.»
وقتی احساسات یکدیگر را نشانه میگیریم، این شجاعت را به خودمان میدهیم که عقایدمان را ابراز کنیم، هم به دیگران اجازه میدهیم که ابرازعقیده کنند. مراجعه به علایقمان حتی مواقعی که تونایی کمی داریم همچنان موثر است.
وقتی کاری انجام میدهید، هرچه بیشتر احساس سبکی کنید، اجرایتان بهتر و موفقتر میشود. کسانی که نقششان را قبول میکنند و برای بهبودش تلاش میکنند خودشان را رشد و تغییر میدهند. همه برای نقشهای خاصی افریده شدهایم. اما نکته اصلی این است که این نقشها مدام درحال تغییر و گسترش هستند.
پس وقتی در صحنهای قراردارید یک خرس مادر نترس باشید و متواضعانه به دنبال نظرات دیگران باشید. شواهد عالی و حامیان قوی داشته باشید. و به دنبال علایقتان بروید و از دید دیگران به شرایط نگاه کنید. بدین ترتیب میتوانید دامنه رفتارتان را گسترش دهید، قدرتمندتر باشید و به چیزی که خود را شایستهی آن میدانید، برسید.