در سال ۱۸۴۰ دکتر جیمز اسدیل اهل اسکاتلند و ساکن هند، بیمارانی داشت که در اثر نیش پشه تودههای بسیار بزرگی (به وزن تقریبی ۴۵ کیلوگرم) در ناحیه اسکروتوم خود داشتند اما به دلیل اینکه عمل جراحی برداشتن این تودهها بسیار دردناک بود تن به جراحی نمیدادند و آن را به عنوان آخرین راهحل در نظر گرفته بودند.
اسدیل در مورد هیپنوتیزم (یا مسمریسم؛ آنگونه که خود به آن اشاره میکند) مطالعه داشت و تصمیم گرفت از این تکنیک به عنوان راهی برای آرامش بخشیدن به بیماران استفاده کند تا بلکه آنها به جراحی رضایت دهند.
او بسیار متعجب شد، زیرا نه تنها بیماران در طول جراحی بسیار آرامش داشتند بلکه هیچ دردی را نیز احساس نمیکردند. به بیان دیگر، هیپنوتیزم مانند یک داروی قوی بیهوشی عمل کرده بود. اسدیل گزارش کرد که در برخی موارد پس از جراحی نیز درد یا جراحت شدیدی وجود نداشت و روند بهبودی سریعتر طی میشد. او نوشت “مشکلات جراحی در مواردی که در آنها از هیپونتیزم استفاده شده بود در مقایسه با شرایط معمول کمتر بود. هیچ مرگی در این موارد که روی آنها جراحی شده بود، وجود نداشت.”
آوازهی این جراح که میتواند یک تومور را بدون هیچگونه درد یا عوارض جانبی خارج کند در سراسر هند پیچید و بیماران زیادی به بیمارستان محل کار او که نزدیک کلکته قرار داشت، سرازیر شدند. اسدیل از هیپنوتیزم در دیگر جراحیها نیز استفاده کرد مثل جراحی چشم، در آوردن لوزهها، برداشتن تومور پستان و زایمان. او مطمئن بود که بیماران تنها وانمود نمیکردند که هیچ دردی احساس نمیکنند، علاوه بر نبودن هیچ نوع فریاد یا نالهای علائم فیزیولوژیک درد مثل تغییر ضربان قلب و اندازهی مردمکها نیز وجود نداشت.
زمانی که اسدیل از این تکنیک در جراحیها استفاده میکرد، آمار مرگ ومیر طی جراحی بسیار بالا بود: نیمی از بیماران در طول جراحی یا در اثر عوارض جانبی متعاقب آن، جان خود را از دست میدادند. اما در ۱۶۱ مورد جراحی اسدیل این آمار تنها ۵ درصد بود. دلیل این اتفاق واضح نیست. اسدیل خود بر این باور بود که “جریان حیاتی مسمریسم” که از سمت او به سوی بیماران روان بود، روند بهبودی را سرعت میبخشد. با این حال این اتفاق احتمالا با کاهش خونریزی مرتبط بوده است و شاید فعال شدن واکنشهای مرتبط با تواناییهای خودبهبودبخشی دارونمایی نیز تأثیرگذار بوده است.
آیا هیپنوتیزم واقعی است؟ علم چه می گوید؟
وضعیت هیپنوتیزمی
وضعیت هیپنوتیزمی همچنان رازآلود است-هنوز هیچ توضیح واضحی از اینکه طی هیپنوتیزم چه اتفاقی میفتد وجود ندارد و هنوز مشخص نیست که این وضعیت چرا با وضعیت معمول هوشیاری متفاوت است. اما جنبهی مهم آن این است که طی هیپنوتیزم، خودآگاهی فرد از میان میرود. فعالیت طبیعی هوشیاری مثل اراده و کنترل توسط هیپنوتیست از فرد گرفته میشود. و با نبود من خوآگاه، هیپنوتیست دسترسی مستقیمی به ناخودآگاه فرد خواهد داشت.
مشخصا، یکی از جنبههای مهم هیپنوتیزم تأثیر پر قدرت مغز بر فعالیت بدن است. اسدیل تنها پزشکی نیست که از هیپنوتیزم استفاده کرده است، اما از اواسط قرن نوزدهم با افزایش استفاده از داروهای بیهوشی جایگزین تکنیک هیپنوتیزم شد. اما همچنان در برخی از حوزههای علوم پزشکی از این روش استقاده میشد مثل دندانپزشکی. در قرن بیستم، هیپنوتیزم اصلیترین روش دندانپزشکان برای کنترل درد بود و در طی جنگ جهانی اول و دوم که داروهای بیهوشی کمیاب شد و جراحات صورت بسیار بود، در میان تمامی دندانپزشکان فراگیر گشت. حتی الان هم برخی دندانپزشکان به خصوص در بیمارانی که با توجه به سوابق پزشکی آنها حق استفاده از داروهای بیهوشی در آنها را ندارند، از این روش استفاده میکنند.
مطالعات جدید بر روی بیمارانی که دندان آنها تحت هینوتیزم کشیده شده بود نشان داد، که روش “ضد درد متمرکز بر هیپنوتیزم” آستانهی درد را تا ۲۲۰ درصد افزایش میدهد. این مطالعه همچنین نشان داد که درد و خونریزی پس از جراحی در ۹۳ درصد از آنها کمتر بود. (این یافته با نتایج کاهش مرگ و میر طی استفاده از هیپنوتیزم زمان اسدیل نیز مرتبط بود. هیپنوتیزم خونریزی و از دست دادن خون را کاهش میدهد.)
علاوه بر تأثیرات ضد دردی این روش، شواهد بسیاری وجود دارد که نشان میدهد، هیپنوتیزم اثر قدرتمندی بر درمان نیز دارد. در سالهای ابتدایی اواسط قرن نوزدهم، این روش توسط پزشکان به عنوان درمان استفاده کردند که در موارد تشنج، نورالژی و روماتیسم مؤثر بود. با این حال، هیپنوتیزم در بیماریهای پوستی نیز کاملا اثرگذار ظاهر شده است. در افراد بسیاری، از هیپنوتیزم برای درمان سریع زخمها، سوختگیها، از میان بردن زگیل و تاول و کنترل خونریزی مرتبط با هموفیلی استفاده شد. در مقابل در تعداد زیادی از افراد هم زمانی که در طول هیپنوتیزم به آنها گفته میشد که پوستشان سوخته است یا چشمانشان پوشانده شده و سپس هیپنوتیست به آنها میگفت که دارد آنها را با جسمی داغ لمس میکند، پوستشان اثرات سوختگی نمایان میکرد.
توضیح اثر درمانی هیپنوتیزم
با وجود اینکه چگونگی اثرات هیپنوتیزم، مشخص نیست. احتمالا اثرات درمانی و ضد دردی هیپنوتیزم مشابه وضعیتی است که طی اثر دارونما به وجود میآید. مطالعات ثابت کرده است که اثر دارنمایی تنها مربوط به باور بیماران به بهبود بیماریشان نیست. تغییرات فیزیولوژیک و نورولوژیک به وجود میآید و فرد واقعا درمان میشود. مطالعهی جدید (علیالخصوص انجام شده توسط دکتر تد کپتچاک از دانشگاه هاروارد) نشان داده است که دارونماها حتی در شرایطی که بیمار میداند از دارونما استفاده میکند اثرات متعددی دارد.
هم اثر دارونمایی و هیپنوتیزم نشان دادهاند که هر دو بیشتر از آنچه انتظار داریم بر عملکرد فیزیولوژیک ما مؤثر هستند. اعتقادات و نیتهای ما میتوانند قدرتهای ذاتی خودتنظیمی و خود درمانی را فعال کنند. هیپنوتیست شرایطی را فراهم میکند که این نیروها میتوانند فعال شوند.
یکی از جنبههای رازآلود این قضیه آن است که چرا ما در حالت خودآگاه معمول خود به قدرتهای خودتنظیمی دسترسی نداریم؟ ما نمیتوانیم به راحتی بگوییم “خیلی خب الان میخواهم درد خود را تسکین بدهم.” یا “از قدرت ذهن خود بر بدن استفاده میکنم تا علائم روماتیسمی و کمردرد خود را بهبود ببخشم.”. ما تنها در حالت ناخودآگاه به کمک پزشک و هیپنوتیست میتوانیم از این قدرتها استفاده کنیم.
شاید یکی از مهمترین مفاهیم اثرات تنظیمی و درمانی هیپنوتیزم (و همچنین اثرات دارونمایی) رابطهی میان ذهن و بدن است. در علوم نوین مادیگرایانه، ذهن مانند سایهی مغز است. فعالیتهای روانی نتیجه و همتراز با فعالیت مغزی است.
با این حال اگر ذهن پیپدیده مغز باشد، اثرات قدرتمند فیزیولوژیکی هیپنوتیزم و دارونما هیچ معنایی نخواهد داشت. چگونه ممکن است که پیپدیده این چنین تغییرات قدرتمندی را در همان خاستگاه خود ایجاد کند؟ چگونه ممکن است سایهی شیئی خود همان شیهء را تغییر دهد؟ یا مثال دیگر این است که چگونه ممکن است تصویر روی صفحهی رایانه، خود برنامه را تغییر دهد؟
به بیان دیگر، هیپنوتیزم و اثرات دارونمایی (و پدیدههای مشابه مثل بیماریهای سایکوسوماتیک و سایکوژنسیس، زمانی که وضعیت روانی مبع بیماری باشد.) نشان میدهد که ذهن پیپدیده مغز نیست. در واقع مفاهیم ذهنی این چنین تغییرات قدرتمندی در بدن ایجاد میکند، به نظر میرسد ذهن فراتر از جسم مادی بدن ماست.