چندین مورد کودک وحشی تاکنون وجود داشته که در انزوای اجتماعی و بدون هیچ ارتباط بشری بزرگ شدهاند. در این میان، برخی از جمله دختربچهای به نام جنی ویلی ، توجه عموم و علم را به خود جلب کرده است. او تقریباً تمام کودکی خود را در اتاق خوابی که درش قفل بود، گذراند؛ تنها و در حالی که بیش از یک دهه مورد سوءاستفاده قرار گرفت. پروندهی جنی اولین موردی بود که تئوری دورهی بحرانی را مورد ارزیابی قرار داد. آیا کودکی میتواند در محرومیت از زبان و انزوای کامل پرورش یابد؟ آیا محیطی مستعد پرورش مناسب می تواند گذشتهی ترسناک کودکی را پاک کند؟
سرگذشت جنی ویلی
داستان جنی در ۴ نوامبر ۱۹۷۰ در لسآنجلس، کالیفرنیا، مورد توجه قرار گرفت. یک مددکار اجتماعی دختری ۱۳ ساله را پیدا کرد که مادرش به دنبال خدمات بود. این مددکار اجتماعی پس از چندی متوجه شد دخترک به اتاق کوچکی محدود شده و در پی تحقیقات مقامات مشخص گردید این کودک بخش اعظم زندگی خود را در یک اتاق و اغلب بسته به یک صندلی کوچک گذرانده است.
در پروندهها نام جنی به این دختر داده شد تا از هویت و حریم خصوصیاش محافظت شود. سوزان کورتیس در مستند نووا در سال ۱۹۹۷ در برنامهای با عنوان رازهای کودک وحشی بیان کرد:
نام دخترک جنی است. جنی نام واقعی شخص مذکور نیست؛ اما وقتی ما در مورد ماهیت جنی فکر میکنیم، جنی موجودی است که از یک بطری سرش را بیرون آورده؛ اما نمود کودکی بشر در گذشته است. ما گمان میکنیم جنی موجودی نیست که سرگذشت کودکی بشر فعلی را گذرانده باشد.
هر دو والد متهم به سوءاستفاده شدند؛ اما پدر جنی روز قبل از دادگاه اقدام به خودکشی نمود. یادداشتی نیز با این مضمون به جا گذاشته بود: “جهان هرگز درک نخواهد کرد.”
زندگی جنی قبل از کشف شدنش، یکی از انواع محرومیتهای کامل بود. او بیشتر روزهای خود را به صورت لخت به صندلی کوچکش بسته شده بود و فقط میتوانست دستها و پاهایش را حرکت دهد. زمانی که صدایی میداد، پدرش او را میزد. پدر، مادر و برادر بزرگترش به ندرت با او حرف میزدند. اندک مواردی هم که پدرش با او حرف میزد، به صورت داد و هوار بود. داستان این دختر به سرعت پخش شد و هم توجه عموم و هم توجه جامعهی علمی را به خود معطوف ساخت. به گفتهی روانشناس و نویسندهی مطالعه، هارلان لی:
این پرونده مهم بود. اصول اخلاقی ما اجازه نمیدهد آزمایشهای محرومیت انسانها را اجرا کنیم. این افراد بیچاره تنها موارد موجود برای عملی ساختن این نوع آزمایشها هستند.
در کنار علاقهی فراوانی که نسبت به این پرونده وجود داشت، این سؤال مطرح شد که حال با او چکار باید کرد. تیمی از روانشناسان و متخصصان زبان فرآیند بازتوانی جنی را آغاز نمودند.
آموزش دادن جنی ویلی
مؤسسهی ملی سلامت روان (NIMH) بودجهای برای تحقیقات علمی بر روی پروندهی جنی اختصاص داد. دیوید ریگلر، روانشناسی از اعضای تیم جنی، اذعان داشت:
من فکر میکنم هر کسی که با او در تماس بوده، مجذوب این دختر گردیده است. او تا حدودی دارای قابلیت برقراری ارتباط با مردم است. با این که این قابلیت روز به روز رشد یافته است؛ اما از روز اول وجود داشت. او بدون اینکه چیزی بگوید، راهی برای دستیابی به آن داشت؛ اما فقط به نوعی با نگاهش. افراد می خواستند کاری برای او انجام دهند.
تیم بازتوانی او همچنین شامل سوزان کورتیس و روانشناسی به نام جیمز کنت بود. ضمن ورود دخترک به UCLA، تیم تحقیقات با دختری مواجه شد که تنها ۵۹ پوند (تقریباً ۲۸ کیلوگرم) وزن داشته و با حرکات خرگوش مانند حرکت میکرد. او اغلب تف انداخته و نمیتوانست پاها و بازوهایش را راست نگه دارد. ساکت، بیاختیار و قادر به جویدن بود. اوایل به نظر میرسید تنها میتواند اسم خود و کلمهی “ببخشید” را تشخیص دهد. کنت پس از ارزیابی تواناییهای عاطفی و شناختی جنی، او را چنین توصیف کرد:
آسیبدیدهترین کودکی است که تاکنون دیدهام. زندگی جنی یک زمین بایر است.
سکوت او و عدم توانایی استفاده از زبان، ارزیابی قابلیتهای ذهنیاش را دشوار میساخت؛ اما در آزمایشها، امتیازی معادل کودک یک ساله کسب کرد.
او به سرعت شروع به پیشرفت سریع در موارد مختلف کرد؛ از جمله این که چگونه از دستشویی استفاده کند یا چگونه لباس بپوشد. طی چند ماه بعدی نیز شروع به تجربهی پیشرفت تکاملی زیادی کرد؛ اما در برخی زمینهها اعم از زبان ناتوان ماند. دخترک از خارج شدن از بیمارستان و کاوش در محیط جدیدش لذت میبرد؛ به حدی که پرستاران و غریبهها او را شگفتزده میکردند. به اعتقاد کورتیسف جنی توایایی فوقالعادهای در برقراری ارتباط غیرکلامی داشت که اغلب به صورت دریافت هدیه از غریبهها بود؛ غریبههایی که به نظر میرسید نیاز شدید دخترک به کاوش در محیط اطرافش را میفهمیدند.
دورهی بحرانی و کسب مهارت زبانی
بخشی از علت مورد توجه عمیق قرار گرفتن پروندهی جنی ویلی در نگاه روانشناسان و زبانشناسان، به این برمیگردد که پروندهی مذکور فرصتی منحصر به فرد برای مطالعهی موضوعی داغ در مورد تکامل زبان فراهم کرد. طبیعتگرایان معتقدند ظرفیت افراد برای زبان ذاتی است؛ حال آن که به باور تجربهگرایان، متغیرهای محیطی نقش کلیدی در این زمینه دارند. در اصل، مسئله به همان بحث قدیمی طبیعت در برابر محیط برمیگردد. آیا ژنتیک در تکامل زبان نقش مهمتری دارد یا محیط؟
طبیعتگرایی به نام نوم چامسکی معتقد است با “یادگرفتن” به تنهایی نمیتوان به طور کامل کسب مهارت زبانی را توضیح داد. در عوض، نظر او این بود که کودکان با یک وسیلهی کسب مهارت زبانی (LAD) یا در واقع، قابلیت ذاتی فهم اصول زبان متولد میشوند. حال ضمن مواجهه با زبان، LAD به کودکان امکان میدهد زبان را با سرعتی قابل توجه یاد بگیرند.
اریک لِنِبرگ، زبان شناس، باور دارد قابلیت کسب مهارت زبانی نیز مانند بسیاری دیگر از رفتارهای انسانی تحت تأثیر دورههای بحرانی است. دورهی بحرانی، مدت زمانی محدود است که طی آن، ارگانیسم نسبت به محرکهای خارجی حساس بوده و قادر به کسب مهارتهای خاصی میباشد. طبق نظر لنبرگ، دورهی بحرانی برای کسب مهارت زبانی تا حدود ۱۲ سالگی ادامه مییابد. او معتقد است پس از شروع بلوغ، سازماندهی مغز تنظیم شده و دیگر قادر به یادگیری و استفاده از زبان به روش کاملاً کاربردی نیست.
پروندهی جنی ویلی، فرصتی منحصر به فرد برای محققان ارائه کرد. اگر محیطی مستعد یادگیری برای وی فراهم گردد، آیا او میتواند بر محرومیتهای کودکی غلبه کرده و با وجود گذر از دورهی بحرانی، زبان یاد بگیرد یا خیر؟ اگر میتوانست، در واقع مشخص میشد نظریهی دورهی بحرانی برای یادگیری زبان اشتباه است و اگر نمیتوانست، تئوری لنبرگ تأیید میشد.
روند پیشرفت جنی در یادگیری زبان
علیرغم داشتن سطحی معادل کودک یک ساله در ارزیابی اولیه، جنی به سرعت شروع به اضافه نمودن کلمات جدید به دایرهی لغاتش کرد. او با یادگیری کلمات جدا اغاز کرد و در نهایت شروع به کنار هم قرار دادن دو کلمه در کنار هم نمود؛ همان کاری که کودکان خردسال انجام میدهند. در این هنگام، کورتیس احساس کرد جنی میتواند به طور کامل زبان را یاد بگیرد.
پس از یک سال درمان، او شروع کرد به این که گاهاً سه کلمه را کنار هم قرار دهد. در کودکانی که روند طبیعی یادگیری زبان را پشت سر میگذارند، متعاقب این مرحله، “انفجاز زبان” رخ میدهد. کودکان به سرغت کلمات جدید یاد گرفته و شروع به کنار هم قرار دادن انها به شیوههای جدید میکنند. اما متأسفانه، این اتفاق هرگز برای جنی نیفتاد. توانایی یادگیری زبان او در این مرحله متوقف شد و نتوانست اصول و قواعد زبان را فرا گرفته و از زبان به صورت معنیدار استفاده کند. در این نقطه، روند پیشرفت اودر یادگیری زبان جدید متوقف گردید.
با این که جنی توانست پس از بلوغ کمی از زبان یاد بگیرد، ناتوانیاش در استفاده از قواعد زبان (که به اعتقاد چامسکی همان چیزی است که زبان بشری را از ارتباط حیوانات متمایز میکند)، شاهدی برای نظریهی دورهی بحرانی است.
اگرچه، مورد جنی چندان ساده نبود. او نه تنها دورهی بحرانی یادگیری زبان را از دست داده بود، به طرز وحشنتاکی مورد سوءاستفاده قرار گرفته بود. تغذیهی مناسبی نداشت و اغلب اوقات کودکیاش، محروم از هر نوع محرک شناختی بود.
محققان همچنین هرگز نتوانستند کاملاً تعیین کنند که جنی از محرومیتهای شناختی ناشی از گذشتهاش رنج برده است یا خیر. یک متخصص کودکان تشخیص داد که جنی در دوران نوزادی نوعی عقب ماندگی ذهنی داشته است. با این حساب، محققان در پی آن بودند که آیا جنی به علت سالها مورد سؤاستفاده قرار گرفتن، نقایص شناختی داشته یا این که با درجاتی از عقبماندگی ذهنی متولد شده است.
بحثها در مورد مراقبت از جنی ویلی
شروع پایان ماجرا
NIMH به علت عدم ارائه شدن یافتههای علمی، بودجه را در سال ۱۹۷۴ پس گرفت. زبانشناس سوزان کورتیس متوجه شده بود که علیرغم استفادهی جنی از کلمات، نمیتوانست قواعد زبان را به کار ببرد. او نمیتوانست کلمات را به شیوهای معنادار مرتب کند. این اتفاق از نظریهی دورهی بحرانی در کسب مهارتهای زبانی حمایت کرد. مطالعهی ریگلر بینظم و عمدتاً به شیوهی روایتی بود. سپس به علت عدم تأمین بودجه برای ادامهی تحقیقات و مراقبت از جنی، مراقبت ریگلر از وی به پایان رسید.
در سال ۱۹۷۵، جنی برای ادامهی زندگی پیش مادرش بازگردانده شد. اما زمانی که مادرش مراقبت از او را دشوار یافت، به آسایشگاههای مختلف منتقل شد. در این آسایشگاهها او اغلب مورد سؤاستفاده و بیتوجهی قرار میگرفت. سپس مادر جنی از بیمارستان کودکان لسانجلس و تیم تحقیقات به اتهام اجرای آزمایشهای بیش از حد روی جنی، شکایت نمود. با این که این پرونده سرانجام حل و فصل شد، سؤالات مهمی در مورد درمان و مراقبت از جنی پیش آمد. آیا تحقیقات با برنامهی دمرانی دخترک تداخل داشت؟
شرایط جنی باز هم بدتر شد. او پس از گذراندن مدت زمانی قابل توجه در آسایشگاهها، به بیمارستان کودکان بازگشت. اما متأسفانه پیشرفت حاصل از اقامت قبلی او در بیمارستان، به دنبال درمانهای صورت گرفته در آسایشگاهها زایل گشته بود. جنی میترسید دهانش را باز کند و دوباره به سکوت برگشته بود.
امروز جنی کجاست؟
امروز جنی در یک آسایشگاه در کالیفرنیای جنوبی زندگی میکند. در مورد شرایط فعلی وی اطلاعات کمی در دست است. اگرچه فردی ناشناس در سال ۲۰۰۰ برای پیگیری او یک محقق خصوصی استخدام کرد که او را خوشحال توصیف نمود. این با توصیف روانپزشک جی شورلی که جنی را در تولد ۲۷ سالگی و تولد ۲۹ سالگیاش ملاقات کرد، مغایرت دارد. او در این تولدها جنی را به شدت ساکت و افسرده و به طور مزمن بستری در بیمارستان یافت.
هارلان لی در مستند نووا پرسید:
ببینید! در این نوع مطالعات یک دوراهی اخلاقی وجود دارد. اگر بخواهید سختگیرانه علم را دنبال کنید، علایق جنی در اولویت دوم قرار میگیرد و اگر تنها به کمک کردن به جنی اهمیت دهید، قادر به انجام تحقیقات زیادی نخواهید بود. پس چکار خواهید کرد؟ بنابراین در این پرونده، دو نقش دانشمند و درمانگر در یک فرد ترکیب شد. با این حسابف من فکر میکنم نسلهای آینده سرگذشت جنی را نه تنها برای آنچه در مورد تکامل بشر به ما میآموزد، بلکه برای آنچه در مورد مزایا و خطرات انجام آزمایشهای ممنوع به ما یاد میدهد، مطالعه خواهند کرد.