انتشار این مقاله


اثر کرسپی چیست و چه ارتباطی با تضاد رفتاری دارد؟

آیا عملکرد خود را بر اساس پاداش کار تنظیم می‌کنید؟

می‌گن که مهم نیست، ولی چرا عزیز من، جایزه همیشه مهمه! یا واسه انجام کاری جایزه تعیین نکنین، یا اگه می‌کنین، خوبش رو انتخاب بکنین. همه‌ی ما واسه جایزه داریم زندگی می‌کنیم دیگه یه جورایی. جایزه و پاداش در این مفهوم، هر دو به یک معنی‌ان. حالا چون جایزه هست، لزوماً به معنی این نیست که پول یا اکس‌باکسه. می‌تونه یه پاداش خیلی خوب باشه، مثل حق شرکت رایگان در یک مراسم خیلی خفن! این جایزه‌ای که می‌گیم باعث بروز پدیده‌ای به اسم «اثر کرسپی» یا «Crespi effect» می‌شه، که نهایتاً بر روی عملکرد ما تأثیر مستقیم می‌ذاره. کرسپی اسم دانشمندی بود که این پدیده رو برای اولین بار روی موش‌ها مشاهده کرد. اثر کرسپی نمونه‌ای از یک تضاد رفتاری هست.

اثر کرسپی از کجا آمده است؟

لئو پ. کرسپی نام یک روان‌شناس آمریکایی بود، که در رشته‌ی «روان‌شناسی تطبیقی» فعالیت می‌کرد. وی در طول ۶۰ سال فعالیت علمی خود، دست به کارهای مهمی زد. کرسپی از پیشگامان نظرسنجی گسترده برای آژانس اطلاعات ایالات متحده به شمار می‌آید. او هنگامی که یک دانشجوی تحصیلات تکمیلی بود، موفق به کشف پدیده‌ی جذابی شد، که ما امروز در مورد آن به صحبت خواهیم نشست.

اثر کرسپی دقیقاً چیست؟

اثر کرسپی نوعی پدیده‌ی روانی است، که در پی تغییر ناگهانی پاداش انجام یک کار، در عملکرد افراد مشاهده می‌گردد. برای مثال، فرض کنید یک ورزش‌کار هر سال در یک مسابقه‌ی بزرگ شرکت می‌کند، که جایزه‌ی ثابتی دارد (اصولاً نباید ثابت باشد، اما این یک مثال است!). باز هم فرض کنید که او در هر دوره جایگاه سوم را کسب می‌کند. اگر مسئولین تصمیم بگیرند که ارزش جایزه‌ی مسابقه‌ی بعدی را چند برابر افزایش دهند، احتمال زیادی وجود دارد که ورزش‌کار ما بتواند به جایگاه بهتری دست پیدا کند. اگر بخواهیم ساده‌تر بگوییم، تغییر ناگهانی در پاداش بسته به مثبت و یا منفی بودن تغییر، عملکرد افراد را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

لئو پ. کرسپی در سال ۱۹۴۲ مطالعه‌ی به ظاهر ساده‌ای بر روی تعدادی موش انجام داد. او ابتدا این موش‌ها را یکی‌یکی وارد یک هزارتوی آزمایشگاهی کرد، که پاداش حل آن، دست‌یابی به یک وعده غذا بود. موش‌ها پس از این که با سبک‌وسیاق مسیریابی در هزارتو آشنا شدند، به چند گروه مجزا تقسیم گشتند.

کرسپی تصمیم گرفت پاداش حل این معما را برای دسته‌ای از موش‌ها افزایش بدهد. او به این منظور، مقدار بیش‌تری غذا در سبد موجود در انتهای مسیر قرار داد. در پی این تغییر ناگهانی در بزرگی پاداش، موش‌ها بلافاصله متوجه شدند که در نوبت بعدی آزمایش، باید با سرعت بیش‌تری به سمت غذا حرکت کنند. چرا که این بار مقدار غذا بیش‌تر شده بود، و این موش‌ها را ترغیب می‌کرد که نسبت به گروه شاهد (با پاداش ثابت) با سرعت بیش‌تری در هزارتو به این سو و آن سو حرکت کنند.

شوربختانه، گروه دیگری از موش‌ها قربانی اکتشاف علمی کرسپی شدند. او برای این که بتواند به یک نتیجه‌ی قطعی در مورد تأثیر بزرگی پاداش بر عملکرد آزمودنی‌ها دست پیدا کند، غذای این گروه از موش‌ها را کم‌تر کرد. موش‌ها پس از مشاهده‌ی این تغییر دلسرد شدند، و دیگر با همان سرعت قبلی در داخل هزارتو حرکت نمی‌کردند. چرا باید برای رسیدن به یک جایزه‌ی بی‌مقدار خودمان را به دردسر بیندازیم؟ اگر آهسته هم حرکت کنیم، باز هم به آن خواهیم رسید.

مشاهدات فوق در نهایت تحت عنوان اثر کرسپی تعریف شده، و در اختیار مجامع علمی قرار گرفت.

اثر کرسپی نوع خاصی از تضاد رفتاری یا «behavioral contrast» به حساب می‌آید، که در ادامه در مورد آن‌ها صحبت خواهیم کرد.

تضاد رفتاری به چه معنا است؟

تضاد رفتاری که با عناوینی هم‌چون «اثر تضاد منفی» و «اثر تضاد مثبت» شناخته می‌شود، نوعی تغییر در میزان پاسخ فرد به یک محرک، به دنبال ایجاد تغییر در یکی از اجزای سازنده‌ی «تقویت» در جریان شرطی شدن فعال است. منظور از تقویت عاملی است که احتمال بروز پاسخ مورد انتظار را در فرد افزایش دهد. در مثال ما، تقویت همان غذایی است که موش در ازای حل معما به دست می‌آورد.

پیشنهاد نویسنده: روایت مغز: شرطی شدن فعال

تضاد رفتاری به هر گونه تغییر در شدت بروز پاسخ گفته می‌شود، که به دنبال ایجاد تغییر در بزرگی پاداش مربوط به پاسخ دوم، و یا پاسخ اول تحت شرایط متفاوت، مشاهده می‌گردد. این جمله را در ادامه برای‌تان توضیح خواهم داد.

این پدیده معمولاً در فعالیت‌های دو انتخابی بروز می‌یابد. بدین ترتیب که پاسخ افزایش‌یافته نسبت به یک محرک (محرک اول) با پاسخ کاهش‌یافته به یک محرک دیگر (محرک دوم) همراه می‌گردد. البته همیشه قرار نیست پاسخ ما به محرک اول شدت پیدا کند. ممکن است محرک دوم در یک فرد پاسخ شدیدتری ایجاد کند. تضاد رفتاری به هر ترتیبی که باشد، پاسخ ما در جریان آن به یک محرک کاهش و به دیگری افزایش پیدا خواهد کرد. حال سؤالی که پیش می‌آید این است که چرا باید اصلاً پاسخ فرد به محرک تغییر پیدا کند؟

علت بروز تضاد رفتاری چیست؟

پاسخ آن ساده است. تقویت. ما در فرآیند شرطی‌سازی فعال برای گرفتن پاسخ مورد انتظار خود، یکی از محرک‌ها را با «تقویت» و یا «تنبیه» جفت می‌کنیم. اگر بخواهیم خیلی ساده بگوییم، تضاد رفتاری هنگامی خود را نشان می‌دهد که «تقویت» همراه شده با محرک اول به تغییر متضاد شدت پاسخ دریافتی نسبت به محرک دوم منجر گردد. خیلی ساده‌تر. محرک اول با تقویت یا پاداش همراه می‌شود. شدت پاسخ به آن بالاتر می‌رود. هم‌زمان با این پدیده، شدت پاسخ به محرک دوم کاهش پیدا می‌کند. چون تغییر در پاسخ‌ها در دو جهت مخالف صورت می‌گیرد، نام این پدیده را تضاد رفتاری گذاشته‌اند. حال با یک مثال توضیح می‌دهم که منظور از محرک اول و دوم چیست.

شرح تضاد رفتاری و اثر کرسپی با یک مثال

خب، فرض کنید یک کبوتر در داخل قفس مخصوصی نگه داشته می‌شود. او یاد گرفته است که با نوک زدن به یک کلید، می‌تواند به غذا دسترسی پیدا کند. این کلید گاهی اوقات قرمز، و گاهی هم سبزرنگ است. اما صرف نظر از رنگ متفاوت کلید در زمان‌های گوناگون، غذا همیشه با نوک زدن به کلید در اختیار کبوتر قرار می‌گیرد.

ولی داستان تا ابد به همین منوال پیش نمی‌رود. در پی بروز یک تغییر ناگهانی، کبوتر متوجه می‌شود که نوک زدن به کلید سبز دیگر مثل قبل‌ها کارساز نیست. گاهی اوقات غذا می‌رسد، و گاهی نیز نوک زدنش بی‌جواب باقی می‌ماند. این مسئله باعث می‌شود کبوتر تمایل بیش‌تری به کلید قرمز پیدا کند، با این که فراوانی پاداش مربوط به کلید قرمز هیچ تغییری نسبت به قبل نکرده است. این پدیده تضاد مثبت نام دارد. در واقع، در این مثال، کاهش پاداش مربوط به یک محرک (تقویت منفی) باعث ضعیف‌تر شدن پاسخ به محرک اول (کلید سبز) و تقویت آن نسبت به محرک دوم (کلید قرمز) شده است. حال آن که محرک دوم و پاداش مربوط به آن هیچ تغییری نسبت به گذشته نداشته است.

به همین ترتیب، می‌توان ادعا کرد که تقویت پاداش مربوط به کلید سبز، باعث کاهش تمایل کبوتر نسبت به کلید قرمز خواهد شد. و این در حالی است که کلید قرمز چیزی کم‌تر از گذشته ندارد، فقط جایزه‌ی نوک زدن به رنگ سبز بیش‌تر شده است. این پدیده نیز تضاد منفی نام می‌گیرد.

تضاد رفتاری اغلب در پی اعمال تغییر ناگهانی در فراوانی، مقدار و یا ماهیت پاداش مربوط به یک محرک، بروز می‌یابد. این اثر در آزمایش‌های گوناگون با طرح‌های متفاوت گزارش شده است.

تاریخچه‌ی تضاد رفتاری

تضاد رفتاری یا به طور کلی «آثار متضاد» برای اولین بار توسط جی. اس. رینولدز توضیح داده شد. او مطالعات گسترده‌ای در حوزه‌ی شرطی شدن فعال انجام داده بود.

در سال ۱۹۴۲، کرسپی با انجام یک آزمایش هوشمندانه، سرعت حرکت موش‌ها را در داخل یک هزارتو اندازه‌گیری کرد. این موش‌ها پس از رسیدن به مقصد، مقداری غذا به عنوان پاداش دریافت می‌کردند. کرسپی متوجه شد که بزرگی پاداش تأثیر مستقیمی بر عملکرد موش‌ها دارد، به طوری که غذای بیش‌تر موجب می‌شود موش‌ها با سرعت بیش‌تری به انتهای مسیر حرکت کنند.

کرسپی در جریان همین مطالعه، تعدادی از موش‌ها را از گروه اصلی جدا کرد، و غذای کم‌تری برای آن‌ها در نظر گرفت. او متوجه شد که موش‌ها رفته‌رفته از سرعت حرکت خود می‌کاهند. پس از چند بار آزمون و خطا، این موش‌ها دیگر حتا از اعضای گروه شاهد نیز آرام‌تر حرکت می‌کردند. موش‌های گروه شاهد از ابتدا عادت کرده بودند که در ازای حل معمای هزارتو، مقدار کمی غذا به عنوان جایزه دریافت کنند.

رفتار موش‌ها در آزمایش بالا نمونه‌ای عالی از «تضاد منفی» به شمار می‌رود. کرسپی شکل مثبت تضاد رفتاری را نیز با افزایش میزان غذای این موش‌ها مشاهده کرد. موش‌هایی که قبلاً غذای کمی دریافت می‌کردند، پس از درک تغییر به وجود آمده در حجم غذای‌شان، مصمم شدند که با سرعت بیش‌تری به سوی پاداش خود حرکت کنند.

اثر کرسپی و تضاد رفتاری در گذر زمان

  • لئو کرسپی در همان سال ۱۹۴۲، پس از مشاهده‌ی دو شکل منفی و مثبت تضاد رفتاری، نام آن‌ها را به ترتیب «تنزل» و «ترفیع» گذاشت. (مطالعه‌ی مقاله)
  • در سال ۱۹۴۹، دانشمندی به نام «دیوید زیمان» پیشنهاد کرد که دو اصطلاح انتخاب شده از سوی کرسپی به «تضاد منفی» و «تضاد مثبت» تغییر نام پیدا کند. (مطالعه‌ی مقاله)
  • گوردون اچ باور، روان‌شناس آمریکایی، در سال ۱۹۸۱ اعلام کرد که سیر صعودی تضاد مثبت می‌تواند در نهایت به یک کفه برسد. از همین رو، اندازه‌ی پاداش باید جهت جلوگیری از ورود پاسخ به مرحله‌ی کفه، با دقت تنظیم گردد.
  • «چارلز اف. فلاهرتی» از جمله روان‌شناس‌هایی است که بر روی تضاد رفتاری مطالعه داشته است. وی در سال ۱۹۹۶ عنوان کرد که تضاد منفی با «دلسردی» ارتباط دارد. او معتقد بود که کاهش اندازه‌ی پاداش باعث ایجاد دلسردی در انسان (و یا حیوان) می‌شود، و از همین رو فرد دیگر نمی‌تواند عملکرد خود را در سطح مطلوب حفظ کند. (مطالعه‌ی مقاله)

جایگاه تضاد منفی در شرطی شدن فعال

تضاد منفی به وضوح در فرآیند شرطی‌سازی فعال قابل مشاهده است. کیفیت رفتاری که با ارائه‌ی پاداش در جانور ایجاد می‌شود، مستقیماً به ماهیت و بزرگی جایزه ارتباط دارد. جالب است بدانید که اگر جانور تاکنون هیچ‌گونه پاداشی برای انجام یک کار به خصوص دریافت نکرده باشد، باز هم احتمال اندکی وجود دارد که آن را بروز دهد. این در حالی است که کاهش یا حذف پاداش حتا می‌تواند به از بین رفتن این رفتار منجر شود.

عقیده بر این است که جانور (و یا حتا انسان) این فعالیت را نوعی کار می‌پندارد که در ازای انجام آن پاداش دریافت می‌کند. نکته‌ی اصلی این است که فعالیت مورد نظر از روی علاقه‌مندی انجام نمی‌شود؛ بلکه فقط جهت دریافت پاداش اجرا می‌گردد. چنین اثری را می‌توان در تربیت کودکان و حتا بزرگ‌سالان نیز مشاهده کرد. جایزه دادن به کودکان جهت تشویق کردن آن‌ها به مطالعه، ممکن است در کوتاه‌مدت ترفند خوبی به نظر برسد. اما همین ایده‌ی زیرکانه در درازمدت باعث خواهد شد فرزند ما کتاب‌خوانی را به عنوان یک شغل همراه با حقوق برای خود تعریف کند. به محض قطع شدن پاداش یا حقوق، او دیگر تمایل چندانی به مطالعه نشان نخواهد داد.

سخن نویسنده: این همون موضوعی بود که تو مقاله‌ی «اثر توجیه اضافی» راجع بهش صحبت کردیم. برای مطالعه‌ی بیش‌تر در مورد این موضوع، می‌تونین به همین مطلب مراجعه کنین. فکر می‌کنم تا همین حد برای اثر کرسپی کافی باشه. 🙂

میلاد شیرولیلو


نمایش دیدگاه ها (0)
دیدگاهتان را بنویسید