انتشار این مقاله


علوم عصبی و استنطاق؛ چرا شکنجه کارایی ندارد؟

استنطاق پیشرفته شاید کسی را به حرف بیاورد ولی دلیلی بر واقعی بودن اعترافات وجود ندارد. کتابی جدید به بررسی متقابل نتایج واقعی شکنجه پرداخته است. اگر شکنجه به مدت طولانی ادامه یابد، فرد به هر چیزی اقرار خواهد کرد. با این که مسأله‌ی مذکور برای دانشمندان مشکل می‌باشد، ولی چیزی که شکنجه‌شوندگان تحمل می‌کنند […]

استنطاق پیشرفته شاید کسی را به حرف بیاورد ولی دلیلی بر واقعی بودن اعترافات وجود ندارد. کتابی جدید به بررسی متقابل نتایج واقعی شکنجه پرداخته است.

اگر شکنجه به مدت طولانی ادامه یابد، فرد به هر چیزی اقرار خواهد کرد. با این که مسأله‌ی مذکور برای دانشمندان مشکل می‌باشد، ولی چیزی که شکنجه‌شوندگان تحمل می‌کنند بسیار بدتر است. حال اگر این افراد واقعاً بخواهند اعتراف کنند، چگونه می‌توان فهمید چه زمانی حقیقت را می‌گویند؟

این که چرا شکنجه جواب نمی‌دهد منشأ خاص خود را داراست. این را نویسنده‌ی کتاب، Shane O’Mara، پروفسور تحقیقات تجربی روی مغز در کالج Trinity دوبلین، بیان می‌کند. در سال ۲۰۰۹، او مقاله‌ای درباره‌ی آزاد شدن خاطرات شکنجه خواند؛ اسناد قانونی مسئولین فدرال در استفاده از غرق مصنوعی، محرومیت از خواب، قرار دادن در موقعیت‌های استرسی و دیگر تکنیک‌های استنطاق پیشرفته.

mg22830471.200-2_800
گذشته از جنبه‌ی اخلاقی قضیه، O’Mara تصمیم گرفت تا بداند آیا دانشی قابل اعتبار پشت این موضوع هست که بتواند کارایی شکنجه را نشان دهد. پاسخی که او بدان دست یافت منفی بود. واقعیت این است که وقتی هوش توسط شکنجه به بند کشیده شود چیزی جز مزخرف تحویل نمی‌دهد. نسبت سیگنال به نویز (نسبتی که در علم و مهندسی برای مقایسه‌ی سطح سیگنال مطلوب به نویز زمینه استفاده می‌شود) به قدری پائین است که محلی برای دفاع طرفداران شکنجه باقی نمی‌گذارد. وکلا از شکنجه با ترکیبی از امثال، داستان‌های دستچین و سناریوهای کاملاً خلاف دفاع می‌کنند!

مطالعات کنترل‌شده روی اثربخشی شکنجه از لحاظ اخلاقی منزجرکننده خواهد بود ولی اطلاعات زیادی درباره‌ی اثرات روانی و فیزیولوژیک درد شدید، ترس، سرمای بی‌نهایت، محرومیت از خواب، تحدید و غرق مصنوعی وجود دارد. برخی از تحقیقات، مثل مواردی که روی اثرات محرومیت حسی کار کرده‌اند، از داوطلبان سالم استفاده نموده‌اند. بقیه در طی تمرین سربازان مبارز هدایت شده‌اند. همچنین نوشتجات موجود درمورد اثرات شدید و طولانی‌مدت شکنجه روی آن‌هایی که از آن نجات یافته‌اند کم است و در عوض کار روی اثربخشی تکنیک‌های استنطاق پلیس که دیدگاه‌هایی را راجع به روانشانسی اعتراف غلط، به صورت نگران‌کننده‌ای به سادگی به وجود می‌آورد.

شکنجه به دلیل شدت خود توانایی فکر کردن را مختل می‌کند و به طور عمده اطلاعات قابل اتکایی بدست نمی‌دهد. درد بیش از حد، سرما، محرومیت از خواب و ترس به حافظه، خلق‌وخو و شناخت صدمه می‌زنند. شکنجه افراد را به گرفتن تصمیم‌های معقول به منظور همکاری قانع نمی‌کند ولی عوض آن وحشت، گسستگی، ناهوشیاری و آسیب عصبی طولانی‌مدت پدید می‌آورد. همچنین صحبت‌های اضافه برای جلوگیری از ادامه‌ی روند شکنجه مطلوب خواهد بود.

O’Mara نقل قولی می‌کند از فرد ۶۰ ساله‌‌ای در کلمبیا که از شکنجه جان سالم به در برده:

او گفت که آن‌ها هر آنچه را که می‌خواستند اعتراف کرد که شامل واقعیت هم می‌شد. در طول شکنجه او بودن در هر جایگاهی را اعتراف کرد؛ از دوجنسه بودن گرفته تا جاسوس سیا و اسقف کاتولیک! او در حقیقت فقط یک معلم مدرسه و تنها جرمش یکبار حرف زدن به زبان فرانسوی بود.

مستنطقان اغلب وقتی فکر می‌کنند مضنون از دادن اطلاعات دریغ می‌کند یا دروغ می‌گوید، شکنجه را تشدید می‌کنند ولی شواهدی خوبی در دست نیست که نشان دهد آن‌ها بهتر از بقیه می‌توانند دروغ را تشخیص دهند. در واقع وقتی افرادی برای این کار تربیت می‌شوند، با احتمال بیشتری فکر می‌کنند که بقیه در حال دروغ گفتن به آن‌ها هستند. این باور می‌تواند به خطاهای نگران‌کننده‌ای منجر شود؛ چون اگر شکنجه‌شونده راست هم بگوید اینبار  مستنطق نخواهد  پذیرفت! تکنولوژی‌های جدید هم برای تشخیص راست از دروغ کارایی ندارند.

“چرا شکنجه کارایی ندارد” کتابی در دسترس است. O’Mara پرونده‌ی خود را مانند یک دادستان درست کرده‌است و با استناد به مطالعات علمی دائماً در حال ضربه زدن به اسناد پوچ و متناقضی مثل “Torture Memos” می‌باشد. گذشته از این که شاید پشت شکنجه نیز پشتوانه‌هایی علمی وجود داشته باشد باید به این نکته اشاده کرد که انگیزه‌ی این کار بیشتر تنبیهی است تا استخراج اطلاعات! ولی وقتی شکنجه یکبار تحمیل شد، نتایج غیرتأثیرگذار، از لحاظ اخلاقی مخوف و نتیجتاً غیرقابل‌پیش‌بینی خواهد بود.

علی تقی‌زاده


نمایش دیدگاه ها (0)
دیدگاهتان را بنویسید