شکل فیزیکی مغز شما اطلاعات زیادی را درباره شخصیت شما آشکار میکند و ریسک ایجاد بیماریهای روانی را در شما مشخص میکند.
مطابق بر نتایج تحقیق جدید انجام گرفته در دانشگاه Cambridge، بخش قشری (Cortex) مغز افراد عصبی نسبت به افراد روشنفکر و آسوده، ضخیمتر است. این تحقیق، انجام یافته زیر نظر پژوهشگران بینالمللی، که این هفته در مجله Social Cognitive and Affective Neuroscience منتشر شد، برای اولین بار رابطه بین ویژگیهای گوناگون شخصیتی را با تفاوت شکل مغز افراد مختلف نشان داد.
برای اولین بار محققان ارتباط بین شکل مغز و ۵ ویژگی شخصیتی اصلی را بررسی کردند. این ۵ ویژگی عبارتند از: عصبیت (Neuroticism)، قابل توافق بودن (Agreeableness)، برونگرایی (Extraversion)، باوجدان بودن (conscientiousness) و تمایل به تجربه و روشنفکری (Openness to Experience). روانشناسان معتقدند این ۵ ویژگی، تعیینکننده ابعاد اصلی شخصیت انسان هستند.
برای این مطالعه از ۵۰۷ داوطلب جوان و سالم، اسکن مغزی، با تمرکز بر ناحیه قشر مغز -که خارجیترین لایه مغز است و از ماده خاکستری تشکیل شده- تهیه شد و تفاوتهای مربوط به ضخامت کورتکس، مساحت کورتکس و تعداد چینهای سطح کورتکس مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج آنالیز، وابستگی شدیدی را بین این ۳ مشخصه -ضخامت و سطح و چینخوردگی- و ویژگیهای شخصیتی مذکور، آشکار کرد.
دکتر Luca Passamonti، یکی از عصبشناسان دانشگاه Cambridge و محقق ارشد این تحقیق، میگوید: «این یک رابطه آشکار است و ضخامت در جهت عکس مساحت و چینخوردگی در ایجاد ویژگیهای شخصیتی اثر میگذارد.»
واضحترین تفاوت، بین افراد عصبی (Neurotic) و آزاداندیش (Open-Minded) دیده شد. در یک سمت طیف افراد عصبی قرار داشتند که کورتکس آنها ضخیمتر و دارای سطح و چینخوردگی کمتر بود، و در سمت مقابل طیف، افراد روشنفکر و دوستدار تجربه قرار داشتند که دارای کورتکسی نازکتر ولی با سطح و چینخوردگی بیشتری بودند.
به عقیده عصبشناسان، چینخوردگیهای مغز راهکار تکاملی طبیعت است برای گنجاندن مغز همواره در حال گسترش، در جمجمهای کوچک.
عصبی بودن مکرراً به اضظراب و افسردگی ربط داده شده در حالی که تمایل به تجربه و آزاداندیشی به وضوح با خلاقیت، کنجکاوی ذهنی و سلامت در ارتباط است.
دکتر Nicola Toschi، یکی از محققان دخیل در این آزمایش، میگوید: «تجربیات ما در زندگی و محیطی که در آن زندگی میکنیم همواره در حال شکل دادن به طرز تفکر ما هستند ولی این حقیقت، که تفاوتهایی واضح بین مغز افراد مختلف وجود دارد که موجب تفاوت در شخصیت افراد میشود، نشان میدهد به طور قطع عناصری از ژنتیک نیز در شکلگیری شخصیت افراد دخیل هستند. این ارتباط همچنین تاییدکننده این تصور است که تفاوتهای شخصیتی را میتوان در سالهای اولیه توسعه ذهن تشخیص داد، مثلاً در کودکان نو پا و نوزادان.»
این احتمال وجود دارد که این تفاوتهای ظاهری در مغز، در افراد مبتلا به بیماریهای ذهنی برجستهتر نیز باشد.
دکتر Passamonti میگوید: «درک کردن “مغز سالم” و به طور دقیقتر اینکه تفاوتهای شخصیتی تا چه حد به تفاوت در شکل ظاهری مغز مربوط هستند، میتواند به ما در طراحی یک مدل دقیق و علمی برای شناختن، و در نهایت درمان بیماریهای ذهنی کمک کند.»
نتیجهگیری بامعنی از این بحث دشوار است و نتایج این بررسی همانقدر که به بعضی سوالها پاسخ داده، منجر به ایجاد سوالهای جدیدی نیز شده. برای مثال، هنوز دقیقاً مشخص نیست که آیا این شکل مغز است که باعث تعیین نوع شخصیت میشود، یا این شخصیت است که باعث عوض شدن شکل مغز میشود. علاوه بر این، تاثیر این تفاوتها در بیماریهای ذهنی نیز به طور دقیق و قطعی مشخص نیست.
Passamonti میگوید: «ما هنوز نمیدانیم آنچه مشاهده کردهایم، تحت تاثیر ژنتیک است یا محیط و یا هر دو. ولی محتملترین فرضیه این است که ارتباط متقابل پیچیدهای بین ژنتیک و محیط وجود دارد و استعدادهای ژنتیکی و عوامل نامناسب محیطی، هر دو از فاکتورهای خطر اصلی ابتلا به بیماریهای روانی-عصبی به شمار میآیند.»