انتشار این مقاله


تحول دیرینه‌شناسی؛ کشف اجداد جدید انسان‌ها

حوادث عجیب‌ وغریبی که در آفریقای جنوبی رخ داده‌اند؛ کشف بی‌سابقه‌ی فسیل‌های هومو نالدی!

حوادث عجیب‌ وغریبی که در آفریقای جنوبی رخ داده‌اند؛ کشف بی‌سابقه‌ی فسیل‌های هومو نالدی!

در سپتامبر سال ۲۰۱۵، دانشمندان دانشگاه ویتواترزرند۱، در تیمی با سرپرستی دکتر لی برگر۲، اظهاراتی جنجال برانگیز را منتشر کردند؛ نه‌تنها گونه‌های جدیدی از هومینین‌ها۳ کشف شده‌بودند، بلکه این اکتشافات جدید شامل بیش‌از ۱۵۰۰فسیل از حداقل ۱۵ فرد می‌بودند. همه‌ی این بقایا در یک مکان یافت شده‌‌اند؛ غاری عمیق و تاریک در جنوب آفریقا. این اکتشاف، تا کنون بیش‌ترین تعداد فسیل‌یافت‌شده در یک محل، در تاریخ دیرینه‌شناسی بود.
در یک چشم‌ به هم‌زدن، هومو نالدی۴ از یکی از گونه‌های ناشناخته‌ی هومینین‌ها به یکی از توصیف‌شده‌ترین‌ها تبدیل شد.‌ با وجود این‌که در آن زمان، محققان قادر به اندازه‌گیری سن این فسیل‌ها نبودند، تخمین‌هایی برای آنان زده‌شد.

خبر بزرگ در دنیای دیرینه‌شناسی، این بود که هومو نالدی‌هایی که اخیراً کشف‌ شده‌اند، بسیار جوان‎تر از چیزی هستند که سابقاً تصور می‌شد. به‌علاوه، یک غار جدید از فسیل‌ها نیز اخیراً کشف شده‌است.
به منظور شفاف‌شدن موضوع، Livescience تماسی مستقیم با دکتر لی برگر برقرار کردند.
در طی چند ماه اخیر، دنیای دیرینه‌شناسی با شایعاتی مبنی بر کشف فسیل‌های بیشتری از هومونالدی‌ها و این‌که تخمین‌ سن‌ها امکان‌پذیر است، تکان خورده‌است. در ۹ام ماهِ می، تیم بزرگی از دانشمندان، باز هم به رهبری برگر، این شایعات را تأئید کرده و دو اظهاریه‌ی عظیم و تکان‌دهنده درباره‌ی این گونه‌ی ناشناخته منتشر ساخت.

لی راجرز برگر، دیرینه‌شناس و محقق نشنال جئوگرافی
امتیاز عکس: ucl.ac

اول، یک غار بزرگ که فسیل‌های اسکلتی بیشتری از هومونالدی‌ها را درون خود جای‌ داده‌است، کشف شده‌ و دوم، تلاش‌هایی که برای تاریخ‌گذاری بر این فسیل‌ها انجام‌ شده‌اند، نشان می‌دهند این فسیل‌ها بسیار جوان‌تر از چیزی هستند که تصور می‌شد و تنها چند صدهزار سال جزئی سن دارند. این نتایج در ژورنال eLife، توسط سازمان هوارد هوگز۵، که بستر اولیه‌ی انتشار مقالات مرتبط با هومو نالدی در سال ۲۰۱۵ بوده‌است.
این اظهارات، نتایجی گسترده و فوق‌العاده در پی خواهند داشت.

امتیاز تصویر:  eLife 2015, Public Domain

غار دوم

غار دوم، که تالار لِسِدی۶ نام دارد، تنها ۸۰ متر به شکل جانبی از غار مشهور تازه‌ کشف‌شده با نام تالار دینالِدی۷ فاصله دارد که خانه‌ی هزاران فسیل ازرشمندی بوده‌است که در سال ۲۰۱۵ کشف شده‌اند.
آن اکتشاف، هم‌چنان بزرگ‌ترین کشف هومینین‌ها در طول تاریخ بوده‌است که به تنهایی محققان را قادر به بازسازی اسکلتِ تقریباً کامل آن‌ها کرده‌است.


مکان ژئولوژیک غارهای رایزینگ استار در گهواره‌ی بشیریت، آفریقای جنوبی
امتیاز تصویر: elife

تالارهای دینالدی و لسدی، هر دو در سیستم غارهای رایزینگ استار یونسکو۸ قرار دارند که محققان این محل را گهواره‌ی بشریت می‌نامند.
تالار لسدی نسبت به تالار دینالدی، فسیل‌های کمتر را دارا بوده، با این‌حال، فسیل‌های دینالدی تماماً در یکدیگر پخش شده‌اند اما فسیل‌های لسدی، دارای اسکلت‌هایی بود که سه فرد کاملاً دور را نشان می‌دادند؛ دو بزرگسال و یک نوزاد.
فسیلی که محققان آن را نئو۹ نامیدند، تقریباً به‌اندازه‌ی فسیل لوسی۱۰ کامل است و احتمالا مشهورترین اسلکت باستانی در دنیا از گونه‌ی Australopithecus Afarensis است.
اسکلتِ درخور توجهِ نئو، اطلاعاتی جدیدی به دانش پیشین موجود از جمجمه و صورت، در ناحیه‌ی قدامی افزوده است. برای مثال، اکنون ما می‌دانیم بینی و ناحیه‌ی ماگزیلا (گونه) از هومو نالدی، صاف‌تر از چیزی بوده‌اند که سابقا تصور می‌کردند. برگر عقیده‌دارد می‌توان بلاخره بحث هومو ارکتوس۱۱ را پایان داد؛ اشاره به گروهی از دانشمندان که عقیده‌دارند نالدی چیزی بیشتر از یک هومو ارکتوس اولیه نیست!
هر دوی این غارها در یک سیستم غاری جای‌ دارند و دسترسی به آن‌ها بسیار دشوار است. همه‌ی فرضیات بر آنند که فسیل‌های یافت‌شده در این غارها معاصر هستند؛ هرچند سن دقیق فسیل‌های دوم هنوز نامعلوم است. تاریخ‌گذاری آنان وابسته به فسیل‌هایی است که در پروسه از بین رفته‌اند.
برگر اصرار دارد تمامی این فسیل‌ها ابتدا منتشر شده و در دسترس همگان، از طریق Morphosource قرار گیرند، پیش‌از آن‌که همه‌ی نمونه‌ها در تلاش برای تعیین تاریخ، از بین بروند.
همان‌گونه در Skeptic Magazine منتشر شده‌است، این تیم تحقیقاتی، تعهد بی‌حد و مرزی در شفاف‌سازی موضوع دارند و عقیده‌دارند که کشف این فسیل‌ها موضوع محرمانه‌ای نیست، متعلق به همه‌ است و باید به شکل آزاد به اشتراک گذاشته شود.


 راست نئو (H. naledi)، چپ لوسی (A. afarensis)
امتیاز تصویر: John Hawks/University of Wits

جوان و شگفت‌آور!

زمانی که نالدی‌ها نخستین‌بار نمایان شدند، بسیاری تصور می‌کردند که سن آن‌ها دو تا سه میلیون‌ سال است. ترکیب بی‌همتا و شگفت‌آور ویژگی‌های ابتدایی و پیشرفته در این موجودات، آنان را در نزدیکی پایه‌ی خانواده‌ی هومو قرار می‌داد. برای مثال، مغز کوچک و انگشتان خمیده‌ی آنان، از ویژگی‌های ابتدایی در خانواده‌ی هومینین‌ها هستند؛ اما پاشنه‌های پای مناسب برای گام‌برداشتن، استخوان فمور پروگزیمال و شانه‌ها، واضحاً از ارگان‌ها تکامل‌یافته هستند.
با توجه به آناتومی این گونه‌، بسیاری عقیده دارند که نالدی، گونه‌‌ای اولیه از جنس هومو  می‌باشد؛ پس سن جوان ۳۰۰,۰۰۰ سال اندکی تعجب‌آور است. برای توجیه این تناقض، فرضیه‌هایی مطرح شده‌است؛ برای مثال، با احتمال زیادی این هومینین از گونه‌هایی بوده‌است که مدت زمان زیادی را دوام آورده‌است.
محل تکامل آن، جایی در آفریقا تخمین زده‌ شده‌است؛ احتمالا از جد مشترکی با هومو هابیلیس۱۲ یا حتی خود هابیلیس۱۳.
برای مقایسه، هومو ارکتوس نیز گونه‌ای بوده که مدت زمانی طولانی دوام آورده‌است؛ اما از نالدی تکامل‌یافته‌تر است و پراکنش آن مربوط به آسیا می‌باشد. به‌علاوه، در طی این دوره‌ی زندگی طولانی، مغز هومو ارکتوس‌ها افزایش تدریجی، آهسته و مداومی در اندازه نشان داده‌است.
نالدی‌ها بیشتر شبیه هومو فلورِسییِنسیس۱۴ یا هابیت‌ها۱۵ هستند که به طرز شگفت‌آوری، تا زمان‌هایی نزدیک بدون تکامل باقی‌مانده است.
هابیت‌ها در یک جزیره‌ی دورافتاده در اقیانوس آرام زندگی کرده‌اند، در حالی‌ که نالدی به شکل قطعی در گهواره‌ی انسانیت، در میان رده‌های دیگر هومینین‌ها زیسته‌است.
چه نالدی‌ها مدتی طولانی زیسته‌ باشند و چه از سایر اجداد انسان‌ها، که ممکن است هنوز کشف نشده‌باشند، تکامل بیشتری یافته‌باشند؛ هم‌چنان یک رده‌ی جدید که در آفریقا، در دوره‌های پلیستوسن۱۶ و پریئوسن۱۷، جولان می‌دادند را به هومینین‌ها اضافه می‌کند.

امتیاز تصویر: Chris Stringer, eLife, 2015, Public Domain

اهمیت اسکلت‌ها

با این‌ که درس جدیدی نیست، اما یکی از مهم‌ترین اصول جمع‌آوری فسیل‌ها، این‌ است که تلاش‌ برای پی‌بردن به پیشینه‌ی استخوان‌های جدا شده، قطعات یا دندان‌ها باید با دقت یک دانه‌ی نمک بررسی شوند.
در تاریخ دیرینه‌شناسی، داستان‌های فراوانی از یک تکه‌ی کوچک استخوان فک، یک دندان و یا قطعه‌ی بسیار کوچکی از جمجمه که معانی فراوانی را درپی داشته‎است، وجود دارد.
دکتر دانلد پروترو۱۸، هنگام بحث کردن درباره‌ی یکی از کتاب‌هایش می‌گوید:

این امر به ندرت در زمینه‌‌های دیگر باستان‌شناسی بروز پیدا می‌کند؛ اما زمانی که نوبت به فسیل‌های هومینین می‌رسد، ما در حال صحبت کردن از خودمان هستیم. بنابراین قوانین اندکی در  عطش ما برای پیدا کردن منشأمان متفاوت می‌شوند.

با این دو اکتشاف بزرگ هومو نالدی و سایر اکتشافات اخیر، نظیر هومو فلوریسیینسیس در اندونزی و سایر اکتشافات در جورجیا و اسپانیا، باستان‌شناسان به ابزارهای جدیدی برای فهم منشأ تکاملی ما، که هم‌چنان بسیار جای بحث دارد، دست‌ یافته‌اند.
باید توجه داشت قدرت داشتن تعداد زیادی فسیل نالدی نباید اغراق‌آمیز درنظر گرفته‌شود.
ما اکنون یک فسیل تقریبا کامل را در اختیار داریم که موزائیکی از ویژگی‌های اولیه و مشتق ِجالب اما گیج‌کننده در بر دارد.
برگر می‌گوید:

ویژگی‌های تبارشناختی (فیلوژنی) می‌توانند با توجه به این‌که کدام آناتومی را در نظر بگیرید، متفاوت باشند.

او در یک مقاله به شکل واضح اظهار کرده است و درباره‌ی چگونگی جا شدن نالدی در تنوع گسترده‌ی هومینین‌ها در منطقه‌ی آفریقا که زیر خط استوا است، بحث می‌کند.
اگر شکل جمجمه‌ی نالدی را درنظر بگیریم، حقیقتا ابتدایی به نظر می‌آید؛ به همین خاطر است که داشتن فسیل اسکلت، غیر از جمجمه (postcranial) بسیار مهم است. به‌علاوه، با داشتن تمامی این فسیل‌ها، توانسته‌ایم به حسی از تفاوت‌های بین فردی آنان در آناتومی برسیم. تنها در اولین غار، فسیل‌هایی از نالدی به دست آمد که بیشتر از هر فسیلی بود که تا کنون از انسان جمع‌آوری شده‌بود؛ البته به حز نئاندرتال۱۹ و ارکتوس.

مفاهیمی بزرگی برای باستان‌شناسی

برگر عقیده دارد بزرگ‌ترین اثر کشف این فسیل‌ها، هرچند در کوتاه‌مدت چندان واضح نباشد. در حقیقت بیشتر‌ین زمینه‌ای که از کشف سن جوان نالدی‌ها تأثیر می‌پذیرد، باستان‌شناسی است که البته مشخص است؛ چرا که هر ابزار سنگی از عصر حجر، در هر جای آفریقا یافت می‌شد و قدمتش به اواسط یا اواخر دوره‌ی پلیستوسن باز می‌گشت، مربوط به جمعیت ساحل‌نشین هومو ساپیانس‌ها۲۰ بود. در گذر نیم‌میلیون سال اخیر، هیچ هومینینی غیر از رده‌ی ما در این منطقه وجود نداشت؛ یا این‌طور تصور می‌شد!
هنوز مشخص نشده‌است که آیا نالدی ابزاری مصنوعی همراه خود داشته است یا نه؛ زمانی که از برگر درباره‌ی کشف ابراز مصنوعی در غار پرسیده‌شد، درنگ کرد، اما با قطعیت پاسخ منفی نداد.
با توجه به مغز کوچک این گونه، احتمال می‌رود که توانایی ساختن ابراز سنگی را نداشته باشد. به یاد داشته باشید که هومو هابیلیس دو میلیون‌ساله، با ساخت ابراز سنگی ساده مرتبط بوده‌ و مغزهای آنان تنها اندکی از مغز هومو نالدی بزرگ‌تر بوده‌است.
به‌علاوه، انگشتان بلند نالدی‌ها برای انجام‌دادن کارهای دستی بسیار ایده‌آل است.
با این‌حال، اندازه و بلندای انگشتان، تنها یک مقیاس ابتدایی در مقایسه با قدرت مغز است و مغز ما تنها ۱۰% نسبت به اولین عصر یخبندان کاهش ابعاد داشته‌است. آنالیز جمجمه‌ی نالدی، شواهدی را مبنی بر داشتن سازمان‌دهی و تخصص‌یافتگی قابل توجه، چیزی در نزدیکی مغز اجداد نزدیک‌تر ما، را فراهم می‌کند. از آن‌جایی که مغز انسان بسیار تشنه‌ی انرژی است، تطابقاتی برای فراهم‌کردن امکان کارایی بیشتر و مصرف انرژی بدون نیاز به افزایش اندازه، امر بسیار مهمی بوده‌است. با در نظر گرفتن این موضوع، عاقلانه نخواهد بود اگر قدرت مغز کوچک نالدی‌ها را دست‌کم بگیریم.

امتیاز تصویر: Jochen Jahnke, WikiCommons

شواهدی بیشتر برای دفن عمدی اجساد

شاید جالب‌ترین و بحث‌برانگیزترین قسمت کشف جدید بقایای هومو نالدی‌ها، حالتی بود که بقایای اجسام آنان در غار یافت شدند. دو غار شامل بقایای هوموژنوس۲۱ از یک گونه بودند و تنها فسیل‌هایی که از سایر جانداران یافت شدند، شامل بقایای یک جغد و چند پستاندار کودک مرده‌خوار، که به نحوی راه خود را به درون غار یافته بودند، می‌شد.
این کلکسیون اختصاصی از بقایا در علم دیرینه‌شناسی تقریبا بی‌سابقه است؛ مگر هنگام بروز حادثه‌ای شگرف نظیر انفجار یک آتشفشان خاموش. در این دو غار، بقایای زیادی از افراد یک گونه‎ی مشابه یافت شده‌اند؛ بدون حضور گونه‌ای دیگر، و در یک فضای تنگ، کوچک و بی‌نهایت غیرقابل دسترسی گردآوری شده‌اند. این امر بسیار قابل توجه است و نیاز به توجیهی دقیق دارد.
از نخستین بار، اعلام کشف نالدی‌ها در غار دینالدی، سال ۲۰۱۵، احتمال وجود عمدی در فضا موج می‌زند. از طرفی، نمی‌توان احتمال تصادفی بودن ماجرا و عدم توانایی اظهار نظر قطعی، شاید برای همیشه، را نیز باید در نظر گرفت و از طرف دیگر، هیچ توضیح و توجیه علمی دیگری که بتواند این پدیده را کاور کند، در ۱۸ ماه گذشته، ارائه نشده‌است و یقینا علت آن کم‌توجهی دانشمندان و محققان نبوده‌است. برگر می‌گوید:

انکار کردن دلیل این‌که ما نمی‌توانیم عمدی بودن دورانداختن بقایای این اجساد را بپذیریم، این است که به سادگی نمی‌خواهیم، روز به روز دشوارتر می‌شود.

در حقیقت، اتئوری وحود یک هومینین ابتدایی دیگر، تا کنون به حد کافی مشکل‌آفرین و چالش‌برانگیز بوده‌است که نخواهیم اکنون با فرضیه‌ی وجود قصد و عمد در دفن بقایا دست‌ و پنجه نرم کنیم.
حتی در بین افرادی که باور دارند دفن عمدی اجساد نزدیک‌ترین فرضیه به حقیقت است نیز بحث‌هایی در رابطه با به وجود آمدن پیچیدگی‌ها و مشکلات اجتماعی، پس از قطعی شدن این موضوع وجود دارد. در صورتی که یک جمعیت، عمیقا در یک مکان ریشه‌دار شده‌ بودند، دفن و دورانداختن اجسادشان در یک محل مشخص می‌توانست یک رفتار ساده‌ در جهت تمیز نگه‌داشتن محیط زندگیشان باشد. مشکلی که این فرض دارد، این است که انتخاب یک محب مشخص و ثابت برای زندگی کردن، سبک زندگی‌ای است که در هیچ‌یک از پریمات‌ها، به جز انسانِ کاملا مدرن دیده‌ نمی‌شود.
هم‌چنین تالارها از محل ورودی غار بسیار دور هستند. حتی اگر حرکت ساده‌ی پرتاب بدن یک جسد درون یک حفره، به هوش فراوان یا پیچیدگی‌های اجتماعی زیادی نیازمند نباشد، این اتفاقی نیست که برای کلکسیون بقایای هومو نالدی‌ها افتاده است. برای دست‌یابی به هر یک از تالارها، نیاز است فرد ۶۰-۷۰ متر به شکل جانبی و سپس، مسیر فراوانی را با شیب عمودی درون زمین بپیماید، آن‌ هم در تاریکی مطلق. هر دو غار به گذرگاهی از میان مسیری بسیار دشوار و خطرناک، با پهنای تقریبا ۱۸ و ۲۵ سانتی‌متر در باریک‌ترین ناحیه، نیاز دارند.
بسیاری از انسان‌ها توانایی دست‌یابی به این بقایا را ندارند؛ به‌طوری که خود برگر در سال ۲۰۱۴ برای مدتی در آن‌جا گیر افتاد! ژئولوژیست‌ها اطمینان دارند که این غارها، سیصدهزار سالِ پیش‌ هم به اندازه‌ی امروز قابل دسترسی بوده‌اند. هرکسی که هومو نالدی‌ها را در این غارها قرار داده‌است، به اندازه‌ی دانشمندان امروز به زحمت افتاده‌است! این عمل چندان منطقی به نظر نمی‌آید در صورتی که تنها هدف، خلاص‌شدن از دست چند جسدِ در حال پوسیدن بوده‌باشد.

منبع: Wits University

و آتشی که راه را روشن می‌کند…

در حالی که بیشتر تلاش‌ها، به شکل قابل درکی بر خود عمل دفع اجساد متمرکز شده‌اند، نباید فراموش کرد که دو غار مذکور، در تاریکی مطلق قرار دارند. اگر فرض کنیم کسی اجساد را در این ناحیه قرار داده‌است، کارش را در فقدانِ کامل نور انجام داده‌است.
این امر فرض دیگری را  به شکل غیر مستقیم در ذهن می‌آورد؛

آیا هومو نالدی‌ها بر فن استفاده از آتش احاطه داشته‌اند؟
چه راه دیگری به جز استفاده از مشعل برای پیمودن مسیرهای پیچ‌ در پیچ و پر افت‌وخیز غارهای رایزینگ استار داشته‌اند؟

با در نظر گرفتن موارد بالا، برگر اعلام کرده‌است که دانشمندان در حال جستجوی غار برای نشانه‌های از آتش یا سایر دست‌سازه‌هایی است که بتوانند نشان دهند چگونه این بقایا از چنین مکانی سر درآورده‌اند؟
شاید غارهای رایزینگ استار هنوز تمام رازهای مدفون خود را آشکار نکرده‌اند!


پی‌نوشت

۱. Witwatersrand: دانشگاهی موجود در آفریقای جنوبی

۲. Lee Berger

۳. Hominin: هومینین‌ها، هومینید‌ها، انسانیان یا نخستی‌ها، خانواده‌ی آرایه‌شناختی است که شامل چهار سرده‌ی موجود شامپانزه‌ها، گوریل‌ها، انسان‌ها و اورانگوتان‌ها است.

۴. Homo naledi: گونه‌ای منقرض‌ شده از هومینین‌ها که نخستین‌بار در سال ۲۰۱۵ به شکل دقیق توصیف شد.

۵. Howard Hughes Medical Institute

۶. Lesedi chamber

۷. Dinaledi chamber

۸. Rising Star cave system in the UNESCO

۹. Neo

۱۰. Lucy

۱۱. Homo erectus: گونه‌ی انسانی منقرض شده که از ۱.۹ میلیون‌ سال پیش تا ۱۴۳هزار سال پیش دوام یافته‌است.

۱۲. Homo habilis: گونه‌ای از هومینین‌ها، در عصر گلاسین و اوایل کالابریان، بین ۲.۱ تا ۱.۵ میلیون سال پیش

۱۳. Habilis

۱۴. Homo floresiensis: نام دیگر آن، Flores man است؛ گونه‌ای از جنس انسان که قد آن نزدیک به ۱.۱ متر بوده است، بنابراین در اصطلاح به آن هابیت می‌گویند

۱۵. Hobbits: نام دیگر هومو فلوریسینسیس

۱۶. Pleistocene: عصر ژئولوژیکی مربوط به ۲.۵ میلیون سال پیش تا نزدیک به ۱۱ هزار سال پیش

۱۷. Pliocene: عصر ژئولوژیکی مربوط به حدود ۵.۳ تا ۲.۵ میلیون سال پیش

۱۸. Donald Prothero

۱۹. Neanderthal: گونه‌‌ای از جنس انسان که نزدیک به ۴۰هزار سال پیش منقرض شده‌است.

۲۰. Homo sapiens: نام علمی جنسِ انسان، تنها جنس نجات‎یافته از انسان، ساپیانس است.

۲۱.  homogeneous: هم نوع، مشابه

فاطمه طهماسبی


نمایش دیدگاه ها (0)
دیدگاهتان را بنویسید