نظریهی تکامل از طریق انتخاب طبیعی که نخستین بار توسط کتاب “منشاء انواع” داروین، در سال ۱۸۵۹ به شکل رسمی مطرح شد، پروسهای است که ارگانیسمها در طی گذر زمان در نتیجهی تغییراتی قابل توارث که در ویژگیهای فیزیکی یا رفتاری کسب میکنند، با محیط اطراف خود سازگارتر میشوند، در نتیجه شانس بقا و احتمال انتقال ژنهایشان به نسل بعد افزایش مییابد. این تئوری، یکی از بهترین تئوریهای مطرح شده در تاریخ علم است که توسط بسیاری از شواهد قابل اعتماد حمایت میشود و با شاخههای بسیاری از علم نیز ارتباط مستقیم یا غیر مستقیم دارد؛ نظیر باستانشناسی، زمینشناسی، ژنتیک و حوزههای مختلف زیستشناسی.
این تئوری دو مضمون اصلی را شامل میشود؛ همهی انواع حیات روی زمین به یکدیگر مربوط و مرتبطند و تنوع حیات به دلیل اصلاح جمعیت توسط انتخاب طبیعی است.
این تئوری برخی اوقات به عنوان “بقای مناسبترین” نیز توصیف میشود اما لفظ “مناسبترین” میتواند گمراهکننده باشد. بدین معنا که در این جا، مناسب به تواناییهای بدنی و قدرت یک جاندار اطلاق نمیشود، بلکه به معنای توانایی یک ارگانیسم برای زنده ماندن و تولیدمثل است.
منشاء والها؛ از بهترین نمونهها
در نخستین چاپ کتاب منشاء انواع، داروین نشان میدهد که چگونه احتمال دارد یک پستاندار خشکیزی در گذر زمان به یک وال تبدیل شود. برای یک مثال فرضی، داروین از خرسهای سیاه آمریکای شمالی، که برای گرفتن حشرات، با دهان باز درون آب شنا میکنند، استفاده کرده است.
در فرض او، جای تعجب نیست که خرسهایی که توانستند دهان خود را بیشتر باز کنند و با محیط آبی سازگاری بیشتری دارند، از قدرت بقای بیشتری برخوردارند و توسط انتخاب طبیعی برگزیده شدهاند. تا این که موجودی نظیر وال پدید آمده است.
مقالهی مرتبط: داروینیسم اجتماعی چیست؟
این ایده در دیدگاه عموم چندان پذیرفته نشد؛ تا جایی که داروین از شدت خجالتزدگی مجبور به حذف این بخش از کتاب شد. دانشمندان اکنون میدانند که تئوری داروین درست بوده است، هر چند دربارهی حیوانی اشتباهی اعمال شده است؛ به جای خرسها، باید به گاوها و اسبهای دریایی بنگریم. داستان منشاء والها اکنون به یکی از داستانهای بسیار جذاب در تکامل تبدیل شده است و یکی از بهترین نمونههای است که دانشمندان برای انتخاب طبیعی دارند.
کاملترین مرجع مقالات تکامل: اینجا کلیک کنید
انتخاب طبیعی دقیقاً به چه معناست؟
برای فهم منشاء والها، نخست نیاز است که فهمی پایه از چگونگی عملکرد انتخاب طبیعی داشته باشیم. انتخاب طبیعی پروسهای است که میتواند از راههای جزئی در طول زمان، گونهها را تغییر دهد به شکلی که در جمعیتها در طول چندین نسل سبب به وجود آمدن تغییراتی اساسی میشود؛ تغییر رنگ یا اندازه یکی از رایجترین راههای تغییر است که microevolution نام دارد.
اما پتانسیل این پروسه بسیار بسیار قویتر است. در بازههای زمانی بزرگتر و با جمعشدن تغییرات کافی، انتخاب طبیعی میتواند تمایز گونهای کامل جدا را سبب شود که این امر، macroevolution نام دارد. تبدیل دایناسورها به پرندگان، پستانداران دوزیست به وال و نخستیها به انسان مثالهایی از این قبیل هستند.
مثال والها را در نظر بگیرید؛ با اعمال انتخاب طبیعی و پذیرش تئوری تکامل، بیولوژیستها اکنون میدادند که تغییر والهای نخستینِ خشکیزی به والهای کنونیِ آبزی طی مراحلی قابل پیشبینی رخ داده است. به عنوان نمونه، تغییر سوراخهای تنفسی را در نظر داشته باشید:
تغییرات ژنتیکی تصادفی سبب شده است که سوراخهای بینی به ناحیهی سر منتقل شوند. حیواناتی که دچار این جهش شدهاند بهتر از سایر جانوران با محیط زندگی آبی تطابق یافتهاند چرا که برای تنفس نیازی نبوده است کاملاً در سطح خشکی قرار گیرند. چنین حیواناتی موفقیت بیشتری در زندهماندن و تولید مثل داشتهاند بنابراین تعدادشان به تدریج نسبت به سایرین افزایش یافته است به طوری که در نسلهای بعد، تعداد حیواناتی که بینیشان در قسمت سر بوده است، غالبیت یافته است.
آخرین اجداد والهای امروزی که در ساحل زندگی میکردند، گونهای با نام Sinonyx بودند؛ جانورانی مشابه کفتار که در سمت چپ و بالای تصویر مشاهده میشود. در طول ۶۰ میلیون سال، گونههای گذار مختلفی ظاهر شدهاند که از بالا، چپ به سمت پایین، راست مشاهده میکنید. در آخرین مرحله، والِ گوژپشتِ امروزی وجود دارد.
امتیاز تصویر: NOAA
سایر بخشهای بدن وال اولیه نیز به تدریج تغییر یافته است؛ پاهای جلو به باله تبدیل شدهاند، پاهای پشتی ناپدید شدهاند، بدنها برای کاهش مقاومت نسبت به جریان آب صافتر شدهاند و دم برای بهبود حرکت شکل گرفته است.
مقالهی مرتبط: همه چیز دربارهی زیستشناسی
داروین زیرشاخهای از انتخاب طبیعی با نام “انتخاب جنسی” را نیز توصیف کرده است که به توانایی جاندار در جذب جفت اطلاق میشود. پرهای زینتی طاووس و شاخِ گوزنهای نر مثالهایی از ویژگیهایی هستند که به منظور افزایش شانس جفتیابی توسط انتخاب جنسی به وجود آمدهاند.
باید در نظر داشت که داروین نخستین دانشمندی نیست که برای تکامل، به نظریهپردازی پردخته است. لامارک، بیولوژیست فرانسوی به این نکته که ارگانیسمها میتوانند ویژگیهای خود را به زادهها انتقال دهند دست یافت اما در برخی از جزئیات دچار اشتباه شد.
در همان بازهی زمانی که داروین مشغول به فعالیت بود، بیولوژیست بریتانیایی، آلفرد راسل والاس نیز به شکل مستقل تئوری تکامل بر اساس انتخاب طبیعی را مطرح کرد.
مفهوم مدرن انتخاب طبیعی
داروین چیزی از علم ژنتیک نمیدانست. او الگوهای انتخاب طبیعی را مشاهده کرد اما از علت دقیق آن اطلاعی نداشت. با گذر زمان و کشف مادهی ژنتیکی، کدهای بیولوژیک برای ویژگیهای رفتاری و چگونگی انتقال صفات از والدین به فرزندان، تئوری جدیدی بر مبنای تئوری داروین شکل گرفت که “سنتز تکاملی مدرن” نام دارد و تلفیقی از تئوری داروین و مندل است.
تغییرات فیزیکی و رفتاری که امکان انتخاب طبیعی را فراهم میکنند در سطوح DNA و ژنها رخ میدهند. این تغییرات، که “جهش” نامیده میشوند مادهی اصلی هستند که تکامل را ممکن میسازند.
جهشها ممکن است به سبب خطای تصادفی باشند که در حین همانندسازی یا تعمیر DNA ایجاد میشوند و یا به علت قرارگیری در معرض عوامل فیزیکی یا شیمیایی خاص باشند.
در اغلب موارد، این جهشها کشنده یا خنثی هستند اما در موارد نادری، ممکن است ویژگی متمایزکنندهای را در میکروارگانیسم سبب شوند که امکان بقای آنان را بهبود میبخشد. در این صورت، این تغییر با گذر زمان در جمعیت پخش میشود. بدین صورت، انتخاب طبیعی سبب حذف گونههای ناسازگار و حفظ صفات سازگار با محیط میشود. به عبارتی دیگر، جهشها ممکن است تصادفی باشند، اما حذف یا ماندگاریِ آنان تصادفی نیست.
مقالهی مرتبط: عقیدهی داروین دربارهی موجودات فضایی چیست؟
اما انتخاب طبیعی تنها مکانیسمی نیست که به وسیلهی آن ارگانیسمها تکامل مییابند. برای مثال، ژنها میتوانند از جمعیتی به جمعیت دیگر، با مهاجرت کردن، پروسهای شارش ژنها نام دارد، منتقل شوند. همچنین فراوانی ژنهای خاصی میتواند طی جهش تغییر کنند، که رانش ژن نام دارد.
اغنای شواهد برای توجیه تئوری داروین
با وجود این که دانشمندان میتوانند پیشبینی کنند وال اولیه چه شکلی بودهاند، کمبود فسیلهای قابل اعتماد در این زمینه برای حمایت از این تئوری سبب میشود مدرکی در دست نداشته باشند. خلقتگرایان از کمبود فسیلها به عنوان عاملی برای حمایت از ایدئولوژی خود استفاده میکنند و میگویند تکامل حقیقت ندارد. آنان پیشتر رفته و با به سخره گرفتن انتخاب طبیعی میگویند چگونه ممکن است روزی والی وجود داشته است که روی پا راه رفته است! با این حال، در ابتدای دههی ۹۰ میلادی، این چیزی است که دقیقاً داشنمندان یافتهاند.
مدرک حیاتی که در سال ۱۹۹۴ کشف شد، اوضاع را تغییر داد! زمانی که باستانشناسان بقایای فسیلی از Ambulocetus natans که نام علمی آن به معنای وال که شنا میکند و راه میرود است را کشف کردند. بررسیها نشان میدادند که بدن این جاندار برای شنا کردن مناسب بوده است، با این حال توانایی راه رفتن در خشکی را نیز داشته است؛ چیزی شبیه شیرهای دریایی. در هنگام شنا کردن، این موجود باستانی شبیه سمور دریایی حرکت میکرده است و با استفاده از پاهای عقبی خود، آب را به عقب هل داده است.
امتیاز تصویر: American Museum of Natural History
والهای امروزی راه خود را درون آبها با ضربات قوی دم افقی خود باز میکنند اما Ambulocetusها دارای دمی شلاقمانند بودهاند، بنابراین برای حرکت درون آب به پاهای خود وابسته بودهاند که انرژی زیادی را میطلبیده است.
در طول زمان، بسیاری از گونههای حد واسط که گونههای گذار نامیده میشوند و مفقودشده تصور میشدند، کشف شدهاند که شواهدی بیشتر برای حمایت از تئوری داروین محسوب میشوند.
جنجالبرانگیزترین تئوری تاریخ!
با وجود غنی بودن منابع ویروسی، شواهد ژنتیکی و سایر حوزههای علمی، برخی افراد هنوز این تئوری را زیر سوال میبرند. برخی از سیاستمداران و رهبران دینی این تئوری را مختوم شمردهاند و ادعا دارند که یک خالق ماوراء زمینی توجیه خلقت تمام موجودات زنده، خصوصاً انسانها، است.
مسئولان آموزش و پرورش نمیدانند که آیا تئوری انتخاب طبیعی باید همراه با سایر ایدهها، مانند وجود خالق هوشمندانه یا خلقتگرایی، در کتب آموزشی قرار گیرد یا نه.
تکامل با شواهد فراوانی حمایت میشوند و ایدهای کاملاً مبتنی بر علم برای توجیه تنوع گونههای کنونی است.
در صورتی که شخصی بتواند توجیه جدیدی برای تنوع گونههای بیاید، “داروین جدید” خواهد بود.
– Richmond
یعنی الان شما دارید کل خلقت و خالق رو زیر سوال میبرید
خیر . نوع خلقت رو زیر سوال میبریم