نابینایی در بیان علمی به طیفی وسیع از محدودیتهای بینایی اطلاق میشود. برخی نابینایان بدلیل عدم شفافیت و کیفیت دید توانایی ادامه زندگی عادی را نداشته و برای انجام فعالیتهایی نظیر مطالعه از کتابهای صوتی و خطوط بریل استفاده میکنند. از نظر قانونی در ایالات متحده افرادی با دید کمتر از ۲۰/۲۰۰ نابینا شناخته میشوند؛ این معیار در اروپا برابر با ۶/۶۰ میباشد.
دید افراد مبتلا به آب مروارید، در موارد شدید بیماری، ابرگونه و پر مانند است. آنها برای دیدن و تشخیص اشکال گوناگون با مشکلات فراوانی مواجه هستند. این در حالیست که افرادی با بیماری Macular Degeneration دید خود را در ناحیه مرکزی چشم خود از دست میدهند.
دژنراسیون ماکولا، یا دژنراسیون لکه زرد، شایعترین علت کوری در افراد مسن است. در این بیماری ماکولا یا لکه زرد تخریب میشود. ماکولا قسمت حساس به نور شبکیه و مسئول دید مستقیم و واضح است که برای کارهای دقیق مثل خواندن و رانندگی لازم است. دژنراسیون ماکولا بر دو نوع است: خشک (Dry) و تر (Wet). نوع خشک شایعتر بوده و حدود ۹۰٪ بیماران به این نوع مبتلا میشوند. نوع تر معمولا با کاهش دید شدیدتر و جدی تری همراه است.
بیماران دیابتی نیز با مشکلات بینایی شدیدی مواجه هستند. نشانههای این بیماری افزایش سایه و محو بودن میدان دید است. همچنین بیماران مبتلا به آبسیاه بدلیل افزایش شدید فشار زجاجیه دید تونلی را تجربه میکنند.
در تمامی موارد ذکر شده فرد توانایی حس نور و دید را بطور نسبی دارا میباشد. اما بر اساس یافتههای گذشته در نابینایی کامل (NLP) یا no light perception فرد توانایی درک نور را بطور کامل از دست داده است. اما پژوهشهای اخیر نشان از دریافت سیگنالهای عصبی مربوط به گیرندههای نورانی در افرادی با نابینایی کامل دارد.
با استناد بر پژوهش صورت گرفته در تاریخ ۱۹۲۳ توسط Clyde Keeler از دانشگاه هاروارد، موشهایی که به واسطه جهش هایی که موجب از دست دادن گیرندههای نوری (فتورسپتور) آنها شده بود، نشانههایی از تغییر قطر مردمک زیر نور و ریتمهای شبانهروزی تنظیمشده را نشان میدادند.
نظریههای کلاسیک درباره مکانیسم دریافت نور و بینایی، اجزای دریافت فوتونها را دو نوع از سلولهای حسی بنام Rod و Cone میدانند. سلولهای استوانهای یا Rod توانایی ایجاد سیگنالهای عصبی در هنگام تحریک با نور ضعیف را دارا میباشند. در سویی دیگر ۳ نوع از سلولهای مخروطی توانایی درک رنگهای اصلی را ایجاد میکنند.
Clyde Keeler وجود نوعی دیگر از فتورسپتور را علت وقوع این پدیده توصیف کرد. با این حال نزدیک به هشت دهه زمان برای اثبات نتایج او لازم بود.
یافتههای اخیر نشان از وجود سلولهای گیرندهای در چشمان موشها و همچنین انسانها دارد. این گیرندههای نوری برخلاف سایر سلولها در ایجاد تصویر دخالتی ندارند. برخلاف سیگنال سلولهای استوانهای و مخروطی که منتهی به ناحیه پردازش تصویر در لوب پسسری مغز میشوند؛ پیامهای ایجاد شده توسط گیرندههای ipRGC به نواحی متعددی در مغز منتهی میشوند. برخی از این ناحیهها مرتبط با خواب، ریتمهای شبانهروزی و فصلی هستند. همچنین پژوهشگران ارتباط مستقیمی میان این گیرندهها و دردهای میگرنی یافتهاند.
در پایان میتوان اشاره کرد مفهوم بینایی دیگر مانند گذشته بر اساس ارتباط ساده گیرندهها و مغز در نظر گرفته نشده و تعاملات انواع گوناگون از سلولهای گیرنده و نواحی مختلف از مغز مفهومی از بینایی را در انسان رقم میزند.
منبع: LiveScience