اطلسی شاید در ظاهر چندان تاثیرگذار نباشد، ولی وقتی پای رایحه به میان میآید؛ حرفهای زیادی به بلندای تکامل برای گفتن دارد.
گلها ذاتا دوستداشتنیاند، دلیلی هم برای نبودشان وجود ندارد. این موجودات لطیف، بیزبان، خوشرنگ، خوشبو و حامی محیطزیست حتی افسردهترین قلبها را هم به تپش وا میدارند. گروهی علیرغم عادی بودن، سخاوتمندند و هر بهاران دامنه کوهها زرد و قرمز نقاشی میکنند. گروهی نیز مانند نیلاکورونجی (Neelakurunji) دوستدارانشان را ۱۲ سال در انتظار نگاه داشته و هنگام فرارسیدن موعد نیز در نیجریه رخ مینمایند!
خب، این یک متن ادبی در مدح گلها نیست. بلکه یک جریده علمی در ستایش قابلیتهای تکاملی این هزارپایان نامتحرک است. ولی چرا ستایش؟ بگذارید از دمدستیترین ویژگی گلها شروع کنیم؛ رایحه.
بوی گیاهان به منظور برقراری ارتباط تکامل پیدا کرده است. این رایحه برای شخص گیاه از اهمیت فراوانی برخوردار است؛ چرا که با جلب حشرات گردهافشان به پراکندگی گرده و تولید مثل گیاه کمک کرده و با دفع آفات و حیوانات گیاهخوار به بقای آن میانجامد.
اما پروتئین انتقالدهندهی جدیدالکشف (که موضوع اصلی بحث ماست) میتواند آغازگر نسل بدیعی از اصلاحات ژنتیکی باشد؛ فرآیندی که میتوان به واسطهی آن شدت بوی یک گیاه را کم و زیاد کرده و انتقال گردههای آن را تسهیل نماید. به علاوه، گیاهان بدون رایحه نیز میتوانند از خوان نعمت PhABCG1 بهرهمند شده و به برکت آن عطری برای خود دستوپا نمایند.
برای مطالعهی بیشتر به منبع اصلی مراجعه کنید.