انتشار این مقاله


معرفی کتاب: گفتار در بندگی خودخواسته

چرا مردم بندگی حکومت‌های توتالیتر را قبول می‌کنند؟

اگر سرزمینی باشد که در آنجا خورشید چنان که ما می شناسیمش ننماید و چون شش ماه تابید نیمهٔ دیگر سال را رخ پوشاند و آدمیان را رها کند تا در تاریکی میان خواب و بیداری به سر برند، حال اگر کودکانی از این شب دراز به دنیا بیایند که روز را نبینند و چیزی هم از روشنایی آن نشنوند، آیا در شگفت خواهیم شد که این کودکان به تاریکی که در آن زاده شده‌اند خو بگیرند و به نور نگروند؟ کسی از نداشتن آنچه هرگز نداشته است افسوس نمی‌خورد، حسرت جز از پی لذت نمی آید، و تنها با یادآوری شادي از دست رفته است که اندوه را درمی‌یابیم. طبیعت آدمی را چنان ساخته است که آزاده باشد و آزادی را بخواهد اما بافتهٔ طبیعت به قیچی تربیت بریده می شود.

‌اتئیین دو لا بوئسی، نویسنده‌ی گفتار در بندگی خودخواسته، بیشتر به خاطر دوستی‌اش با نویسنده‌ی مشهور، میشل دو مونتنی شناخته شده‌ است، اما خود بوئسی هم تالیفات درخشانی داشته، که در عصر خودش (قرن شانزدهم میلادی) شاهکار محسوب می‌شده‌اند. رساله‌ی گفتار در بندگی خودخواسته زمانی نوشته شده که بوئسی بیست سال بیشتر سن نداشت.

گفتار در بندگی خودخواسته کتابی دغدغه‌مند است. نویسنده دائما درگیر این پرسش است که چرا نوع انسان به هر قیمتی ممکن است آزادی خود را از دست بدهد و در پی بازپس‌گیری آن هم برنیاید. نویسنده سعی می‌کند به این پرسش پاسخ دهد که چرا مردمی زیر بار یک “دیکتاتوری” سر خم می‌کنند.

در این نوبت تنها میخواهم بفهمم چه می شود که گاه این همه آدم، این همه شهر و روستا، این همه ملت یک تن جبار را تاب می‌آورند، جباری که قدرتی جز همان که ایشان به او می‌دهند ندارد، جباری که نمی‌تواند آزارشان دهد مگر از آن روی و به همان اندازه که می‌خواهند تابش آورند، جباری که نمی‌توانست کمترین آسیبی به ایشان رساند تنها اگر نمی‌خواستند به او گردن نهند و رویاروی او می‌ایستادند.


مقاله مرتبط: نفرت از اشرافیت؛ منشأ تکاملی


هر چند که کتاب در قرن شانزدهم نگارش شده و شاید امروز ارزش علمی چندانی نداشته باشد، اما خواندنش خالی از لطف نیست. پرسش‌گری نویسنده محدود به دوران خودش نیست، و با وجود گذر زمان، ما هنوز در مواجهه با حکومت‌های توتالیتر با همین دغدغه‌ها روبرو می‌شویم. ما هنوز از خودمان می‌پرسیم که چه چیز یک دیکتاتوری را، دیکتاتوری می‌کند، و هنوز هم مشکل بتوان جوابی به جز “مردم” پیدا کرد.

جباران بر سه دسته اند: نخست آن‌ها که مردم برای فرمانروایی بر مملکت برگزیده‌اند، دیگر آن‌ها که به زور تیغ آن را به چنگ آورد‌ه‌اند، و آخر آن‌ها که آن را از تبارشان به ارث برده‌اند. آن‌ها که به قانون جنگ بر مملکت چیره شده‌اند چنان رفتار می‌کنند که هر که ببیند می‌پندارد که بر بیگانگان و در سرزمین آنان فرمان می‌رانند. آن‌ها هم که شاه به دنیا آمده‌اند، بهتر از این نیستند. چون در آغوش جباریت زاده و پرورده شده‌اند خمیره‌شان به شیر آن آغشته است پس مردم را هم بندگانی می‌پندارند که به ارث برده‌باشند و با مملکت همان می‌کنند که با ثروتی که پدرشان به جا گذاشته باشد، یا به تنگ‌نظری بر آن قفل و زنجیر می‌نهند یا به ولخرجی آن را بر باد می‌دهند. به گمان من برتافتن آن‌که مردم مملکت را به او داده‌اند باید ساده‌تر باشد و بی‌گمان چنین می‌بود اگر این نبود که چون بر دیگران برتری یافت آن چه نمی‌دانم چرا بزرگواری می‌نامیمش او را خوش می‌آید و بر آن می‌شود که دیگر از جای خود تکان نخورد. چنین کسی اغلب قصد می‌کند قدرتی را که مردم به او سپرده‌اند به فرزندان خود واگذارد و شگفت اینکه فرزندانش همین که از قصد او باخبر می‌شوند همهٔ جباران دیگر را در هر رذالتی و به ویژه در سنگدلی پشت سر می‌گذارند زیرا برای کوبیدن میخ جباریت راهی ندارند جز اینکه گره بندگی را تنگ بفشرند و مردم را از آزادی که یاد آن هنوز زنده است چنان دور برانند که دیگر فراموش شود. پس باید بگویم که گرچه این سه دسته را ناهمگون می‌بینم ولی هیچ یک را بهتر از دیگری نمی‌دانم و گرچه هر یک از راه خود به حکومت می‌رسد ولی هر سه کم وبیش به یکسان حکم می‌رانند. برگزیدگان در این گمان می‌افتند که مردم گله‌های گاومیشند و می‌خواهند رامشان کنند، ستیزه‌جویان مردم را طعمهٔ خود می‌دانند و به صیدشان می‌روند، و جانشینان مردم را غلامان خانه‌زاد خود می‌پندارند.

مشخصات کتاب

نام: گفتار در بندگی خودخواسته

نویسنده: اتیین دو لا بوئسی

مترجم: لاله قدکپور

نشر گمان

شماره‌ی کتاب‌شناسی ملی: ۳۲۷۱۳۷۸

نمایش دیدگاه ها (0)
دیدگاهتان را بنویسید