واژهی ساعتساز نابینا را که در عنوان کتاب آمده از یک متخصص الهیات در قرن هجده، به نام ویلیام پالی گرفتهام. کتاب او با نام شناخت خدا از طبیعت یکی از معروفترین و اثرگذارترین منابعی است که در بحثهای اثبات وجود خداوند از طریق توجه به طبیعت استفاده میشود… پالی کتاب را با این قطعهی معروف شروع میکند: « در ضمن عبور از یک دشت، با پایم به سنگی میزنم و در جواب این سوال که این سنگ از کجا آمده، ممکن است بگویم تا آنجا که من میدانم همیشه آنجا بوده و شاید اثبات بیربط بودن چنین جوابی خیلی هم ساده نباشد. ولی فرض کنید من یک ساعت روی زمین پیدا کنم، در پاسخ به این سوال که از کجا آمده، دیگر بعید است بگویم تا آنجا که من میدانم همیشه همان جا بودهاست… پیچیدگی و ظرافت ساخت آن ما را به این نتیجه میرساند که این ساعت باید سازندهای داشتهباشد. زمانی، در جایی، سازنده یا سازندگانی وجود داشتهاند که به منظور خاصی آن را ساختهاند. از سازوکار آن آگاه بودهاند و برای استفاده از آن نقشهای در سر داشتهاند.»
ریچارد داوکینز از چهرههای مشهور علم معاصر است. سخنرانیها و تالیفات زیادی در دفاع از فرگشت دارد و بیشتر هم به خاطر نگرش خاصش نسبت به این مسئله است که شناخته میشود. داوکینز در کتاب ژن خودخواه به تفصیل شرح داده که ما به عنوان ارگانیسمهای زنده فقط وسیلهی ابقاء ژنها هستیم. ما این کدهای ژنتیکی را نسل به نسل منتقل میکنیم و از بین میرویم، اما کدها باقی میمانند.
ساعتساز نابینا اولین کتاب داوکینز است که در ایران به چاپ رسیدهاست. در سال گذشته همین انتشارات اقدام به ترجمه و چاپ کتاب ژن خودخواه هم کرده است.
مقاله مرتبط: ۱۵ جواب تکامل به اشکالات بیاساس خلقتگرایان
ساعتساز نابینا کتابی است که داوکینز با نوشتنش جایزهی انجمن سلطنتی ادبیات و جایزهی ادبی لسآنجلس تایمز را از آن خود کرده. ساعتساز نابینا بیشتر دربارهی توضیح چگونگی فرگشت و دفاع علمی از آن است. داوکینز دربارهی باورهای رایج نسبت به فرگشت صحبت میکند، نقدشان میکند و سازوکار دقیق فرگشت را توضیح میدهد. با این توضیحات سعی دارد خواننده را متقاعد کند که اگرچه ارگانیسمهای طبیعی اشکالی پیچیده هستند، و باور به پیدایش خودبهخودی چنین اشکال پیچیدهای مشکل است، اما سازوکار حاکم بر انتخاب طبیعی با موفقیت زمینهی ایجاد چنین پیچیدگیهایی را فراهم کردهاند. داوکینز روی نابینا بودن این ساعتساز تاکید دارد. این که طبیعت طی روند شکل دادن ژنها هدفی را دنبال نمیکند.
کتاب در سادهترین حالت ممکن نوشتهشده –تعجبی ندارد که داوکینز جوایزی هم برای بالا بردن سطح درک عموم از علم برده- و از بهترین تمثیلها، مدلهای آموزشی و استدلالهای علمی کمک گرفتهاست. برای خواندن این کتاب لازم نیست زیستشناس یا متخصص ژنتیک باشید، همین که به فرگشت علاقه داشته باشید کافیست.
من میتوانم جهانی را تصور کنم که در آن در یک همایش، موجوداتی تحصیل کرده و دانشمند ولی خفاش مانند و کاملا نابینا از موجودات زندهای به نام انسان صحبت میکنند. میگویند انسانها میتوانند از امواجی که به تازگی کشف شده و قابل شنیدن نیست و نور نامیده میشود برای مکانیابی استفاده کنند. این اشعه هنوز جزء اسرار نظامی است و در یافتن مسیر کاربرد دارد. این آدمها تقریبا چیزی نمیشنوند. البته گاهی میشنوند و حتی گاهی صدای غرغر مانندی هم تولید میکنند. که از آن فقط برای کار پیش پا افتادهای مانند ارتباط با یکدیگر استفاده میکنند ولی نمیتوانند از صدایشان برای یافتن جای چیزها، حتی چیزهای خیلی بزرگ استفاده کنند. در عوض عضو بسیار تخصصی شدهای به نام چشم دارند که با آن از اشعهی نور استفاده میکنند. خورشید منبع نور است، و آدمها وسیلهای دارند به نام عدسی که به نظر میرسد شکل آن با محاسبات دقیق ریاضی ساخته شده چون بسیار ماهرانه اشعههای نور را خم میکند به طوری که تصویری یک به یک و دقیق از آن چه در جهان خارج است در روی یک سطح سلولی به نام شبکیه ایجاد میکند. سلولهای این شبکیه به صورت عجیبی نورها را قابل شنیدن میکنند و آن را به مغز میفرستند. ریاضیدانان ما ثابت کردهاند که بر اساس اصول نظری با انجام محاسبات بسیار پیچیده، میتوان با استفاده از این اشعههای نور در جهان پیرامون با امنیت این طرف و آن طرف رفت. درست به همان صورت که ما به طور عادی با مافوق صوت میرویم. شاید در بعضی موارد بهتر هم باشد. ولی آیا فکرش را میکردید که این آدم ناقابل بتواند از پس چنین محاسباتی براید؟
مشخصات کتاب
نام: ساعتساز نابینا
نویسنده: ریچارد داوکینز
مترجمان: دکتر محمود بهزاد، شهلا باقری
انتشارات مازیار
شمارهی کتابشناسی ملی: ۱۶۹۰۰۸۳