یک مطالعه جدید از روند هشدار دهنده در ارتباط با تعداد روز افزون تیراندازی های مدرسه در ایالات متحده پرده برداشت. محققان گزارش دادند که از سال ۲۰۰۰ به این طرف، میزان مرگ و میرهای ناشی از تیراندازی در مدارس بیشتر از آمار کل قرن بیستم بوده است.
در ۱۸ سال گذشته در ایالات متحده آمریکا بیش از کل قرن بیستم، مردم در اثر تیراندازی های جمعی مدارس جان خود را از دست داده اند یا مجروح شدهاند. در یک مطالعه جدید منتشر شده در مجله مطالعات کودکان و خانواده اسپرینگر (Springer’s Journal of Child and Family Studies) محققان تاریخچه تیراندازی مدارس همگانی در ایالات متحده را مرور کرده و برخی از روندهای هشدار دهنده را کشف کردهاند. نویسنده اول مقاله، آنتونیوس کاتسیانیس، از دانشگاه کلمسون در ایالات متحده، همراه با همکارانش، دریافتند که کشته شدن ۱۷ نفر در دبیرستان Marjory Stoneman Douglas در فلوریدا پیش آمدی مجزا از بقیه نبوده، اما بخشی از اپیدمی مرگباری است که باید مورد توجه قرار گیرد.
تیراندازیای تحت عنوان “تیراندازی جمعی” تعریف میشود که هنگام تیراندازی چهار نفر یا بیشتر در آن کشته شوند (البته به غیر از تیرانداز). در تاریخ ایالات متحده تیراندازی مدارس به صورت پراکنده در نقاط مختلفی رخ داده است. به عنوان مثال، در سال ۱۹۴۰، در یک مدرسهی دورهی اول دبیرستان، مدیر مدرسه شش بزرگسال را از جمله مدیر بازرگانی مدارس ناحیه را به قتل رساند. هیچ تیراندازی جمعی مشابهی در دهههای ۱۹۵۰و ۱۹۶۰ رخ نداده است. با این حال، تیراندازیهای مدرسه از سال ۱۹۷۹ به طور مداوم افزایش یافته و روی هم رفته، تعداد تلفات از تیراندازی جمعی در مدارس از ۱۲ نفر در دهه ی ۱۹۸۰ به ۳۶نفر در دهه ی ۱۹۹۰ رسید.
در طی قرن بیستم، تیراندازیهای جمعی مدارس منجر به قتل ۵۵ نفر و زخمی شدن ۲۶۰ نفر دیگر در مدارس به خصوص در منطقه غربی آمریکا شد. اکثر تعداد بیست و پنج نفرهی تیراندازان شامل مردان سفید پوستی بودند که خودشان به تنهایی به تنهایی وارد عمل شده بودند و تنها ۹ نفر از آن ها تشخیص داده شد که همزمان به ارتکاب به حرم، از بیماریهای روانی رنج میبردند. شصت درصد از تیراندازان سنی بین ۱۱ تا ۱۸ سال داشتند.
از آغاز قرن بیست و یکم، ۱۳ رویداد مصیبتبار روی داده که تیراندازان به صورت انفرادی در آن دخالت داشتند؛ آنها ۶۶ نفر را کشتند و ۸۱ نفر دیگر را نیز زخمی کردند. کاتسیانیس در این باره میگوید:
در کمتر از هجده سال، ما شاهد مرگ و میر بیشتری در ارتباط با تیراندازیهای مدرسه نسبت به کل قرن بیستم بودهایم. یک روند هشدار دهنده این است که اکثریت قریب به اتفاق تیراندازان قرن بیست و یکم، نوجوان بودند، که اشاره بر این دارد که در حال حاضر دسترسی به اسلحه برای آنان آسانتر شده است و بیشتر آنها از مسائل بهداشت روان یا محدود بودن و کمبود مهارتهای حل تعارضات رنج می برند.
نویسندگان توضیح میدهند که چنین خشونتهایی میتواند از طریق اقدامات قانونی و سیاستهای معقول و منطقی کاهش یابد که میتواند شامل بررسیهای گستردهی سابقهی صاحبان بالقوهی اسلحه تا ممنوعیت سلاحهای تهاجمی باشد. مسائل بهداشت روانی در میان دانش آموزان نوجوان و بزرگسالان نیز باید بیشتر مورد توجه قرار گیرد. کارکنان مدرسه همچنین باید مدلهای گوناگون پشتیبانی و خدمات بهداشت روان در مدرسه را برای حمایت از رفاه اجتماعی، عاطفی و رفتاری دانش آموزان و جلوگیری از خشونت درمدارس اجرا کنند. کاتسیانیس اضافه میکند:
تلاش های پیشگیرانه نه تنها نیاز به اقدامات سیاسی و قانونی دارد، بلکه نیازمند افزایش و هدفمند کردن بودچههایی از سوی بخشهای فدرال، ایالتی، محلی و بخش خصوصی میباشد.