فصل نوزدهم از کتاب How life works | اثر Andrew Matthews
همهی ما به هم متصل هستیم
آیا این خودخواهی میباشد که به دنبال شادی برویم؟
آزمایشهای روانشناسی ثابت کردهاند که وقتی شما شاد هستید، احتمال اینکه پولتان را به دیگران قرض بدهید و وسایل آنها را حمل کنید بیشتر است. آزمایشهای مشابهی اثبات کردند وقتی که شما غمگین باشید احتمال اینکه کیف پول مردم را بدزید و یا به سگی لگد بزنید بیشتر است. پس شاد بودن شما برای افراد و سگهایی که در اطراف شما هستند مفید است! موضوع تنها این نیست:
کمک به افراد راه دور
در سال ۱۹۸۳ دکتر چارلز ان و دکتر آرم جانسون تحقیق بسیار خوبی در یک منطقهی جنگی انجام دادند.
آنها میخواستند بدانند که وقتی گروهی از مردم احساس صلح کردن دارند چه اتفاقی میافتد و وقتی عدهای از مردم احساس شادی و صلح آمیزی در وسط منطقهی جنگی میکنند، چه اتفاقی میافتد.
به مدت ۲ ماه از ۱ آگوست تا ۳۰ سپتامبر، گروهی از داوطلبین هر روز دو بار در هتلی گرد هم میآمدند. مسئولیت آنها خیلی ساده بود که دور هم جمع شوند و روی احساس صلح داشتن تمرکز کنند. در نهایت چه اتفاقی افتاد؟
در طی این دوماه کشتههای جنگی حملههای تروریستی، آتشسوزیها، اورژانسهای بیمارستانی و تصادفات ماشینها به میزان قابل توجهی در آن منطقهی جنگی کاهش یافت. درواقع یک رابطهی دقیقی در این بین بود.
دکتر الکساندر و دکتر جانسون تجزیه و تحلیل پیچیدهای با توجه به متغیرهایی مانند آب و هوا، روزهای هفته و تعطیلات انجام دادند. نتایج گویای این مطلب بود؛ در هنگامی که تحقیق آغاز شد خشونت سریعا دچار کاهش شد. هنگامی که افراد بیشتری همکاری کردند، خشونت بیشتر کاهش یافت و هنگامی هم که این بررسی متوقف شد، میزان خشونت به سطوح قبلی بازگشت.
مقالهی تحقیقی آنها تحت عنوان پروژهی بین المللی خاورمیانه در اینترنت موجود است.
تحقیقاتی مشابه این در پورتوریکو، فیلیپین، دهلی، هند و ۲۴ شهر آمریکا انجام شده است. تنها گروه کوچکی برای ساخت متغیرها لازم است مثلا تعداد ۱۰۰ نفر از شهری با جمعیت یک میلیون نفری.
و دیگر؟
ممکن است بپرسید اگر ما به صورت نامرئی به هم مرتبط هستیم، آیا شواهد علمی در این رابطه نباید وجود داشته باشد؟! بله وجود دارد. یک سری از آنها را در اینجا برایتان ارائه میدهیم:
در سال ۱۹۸۸ دکتر رندولف بیرد تحقیقی را در بیمارستان عمومی سانفرانسیسکو در واحد مراقبتهای قلبی انجام داد. این تحقیق نشان داد که بیماران قلبی که برای بهبود یافتنشان دعا میکردند، به میزان قابل توجهی بیشتر از بیمارانی که دعا نمیکردند بهبود یافتند.
دکتر المر گرین، متخصص بیوفیدبک، به مقایسهی انرژی الکترواستاتیکی آزاد شده از بدن مردم عادی (۱۰_۱۵ میلی ولت) با انرژی الکترواستاتیکی آزاد شده از بدن افراد داوطلب تحقیق در هنگامی که وساطت میکنند و التیام دهندگان هنگامی که التیام میدهند پرداخت. او فهمید که التیام دهندگان ولتاژی در حدود ۱۹۰ ولت و یا ۱۰۰ هزار برابر بیشتر از میزان طبیعی تولید میکنند.
در سال ۱۹۶۶ ، کلیو بِکِستر تحقیقی با عملیات دروغ سنجی بر روی یک گیاه گلدانی انجام داد. او علاقه داشت تا بداند آیا گیاه خون سیاوشان نسبت به آبدهی واکنش نشان میدهد یا خیر. وقتی که دروغ سنج پاسخ کوچکی را ثبت کرد او از نتیجه تعجب کرد. “وقتی که یک برگ را بسوزانم چه اتفاقی میافتد؟” در این هنگام قلم ثبت کننده به شدت دچار نوسان شد و نزدیک بود که از صفحه بیرون بزند! البته او هنوز برگ را نسوزانده بود. او فکر کرد. بِکِستر به طور تصادفی به چیزی رسیده بود. او سی سال زمان را صرف تحقیق در رابطه با گیاهان فرهنگهای متنوع، تخممرغها و حتی ماست کرد و در آخر به این نتیجه رسید که همه و همه نسبت به محیط پیرامونشان آگاهی دارند. او این امر را درک اولیه نام نهاد.
نیلز بور، برندهی جایزهی نوبل، کشف کرد زمانی که ذرات اتمی در تماس با یکدیگر قرار گیرند تا ابد تحت تاثیر یکدیگر قرار میگیرند. برای توضیح این قضیه بیایید دو ذره را در نظر بگیریم. ما آنها را باب و آلیس مینامیم. هر زمان که باب سرعت چرخشش را تغییر میدهد، آلیس هم همین کار را انجام میدهد. حتی اگر باب به سمت دیگری از دنیا برود وقتی سرعت چرخشش را تغییر دهد آلیس هم دقیقا در همان لحظه تغییر خواهد داد. این پدیده که ذرات برای همیشه مرتبط با یکدیگر میمانند در فیزیک کوانتوم تحت عنوان گرفتاری شناخته میشود. فیل، دوست فیزیکدان من میگوید: “برای فهم این موضوع نیازی نیست تا نابغه باشید. همانگونه که همه چیز به یکباره به وجود آمده پس همه چیز هم با یکدیگر در ارتباطاند. این قضیه شامل من و شما نیز میشود.”
این رخداد که ذراتی مانند باب و آلیس علیرغم وجود اختلاف زمانی و یا مسافتهای طولانی و سالهای دور از هم با مراحل کامل با هم هماهنگاند تحت عنوان فعل و انفعالات غیر مکانی معروف است.
چه اثباتهای دیگری لازم است تا ما بدانیم که همه چیز در جهان به هم ارتباط دارند؟
به مدت ۲۶۰۰ سال، بوداییها میگفتند که همه چیز زندگی به هم وابسته است و شما بخشی از آن هستید.
فرهنگهای بومی این را میپذیرند. به نقل از دکتر بروس لیپتون فرهنگهای بومی تمایز معمولی بین صخرهها، هوا و انسان قائل نمیشوند. همهی اینها در قالب روح و انرژی نامرئی نهفته است. این دنیای فیزیک کوانتوم میباشد که در آن ماده و انرژی کاملا با هم در ارتباطند.
این همان دنیایی است که ما در آن زندگی میکنیم. از نظر ما امواج رادیویی و فراصوتی وجود دارند مثلا در مایکروویوها! آیا این جالب نیست که شما بتوانید در یک آسانسور فلزی قرار داشته باشید و از مادرتان تماس تلفنی دریافت کنید؟ مادرتان چگونه توانسته است که از یک فلز جامد رد شود؟!
انسانها فرستنده و گیرندههای پیچیدهای هستند. ادیسون و انیشتین هیچ شکی در این زمینه نداشتند.
جز منعکسکنندهی کل
ایدهی این که هر جز کوچک متصل به کل میباشد موضوع جدیدی نمیباشد. در اینجا مثالهایی را مطرح میکنیم.
- هولوگرامها تصاویر سه بعدی هستند که ما اغلب بر روی کارتهای اعتباری و بستههای نرم افزاری میبینیم. آنها ممکن است تصویر یک عقاب داشته باشند. تمام بخش تصاویر در همه جای هولوگرام وجود دارد. اگر هولوگرام را به هزار تکه خرد کنید، شما هزار تصویر کوچک و کامل از عقاب را خواهید داشت.
- هر سلول بدن شما نقشی از DNA برای تمام بدن شما ایفا میکنند. آیا اصل انحصاری پروفسور ولفنگ را به خاطر دارید؟ عناصر تمام دنیا به طور مداوم یکدیگر را تنظیم کرده و به یکدیگر پاسخ میدهند.
این شبیه چیست؟
شبیه به عملکرد یک سلول میباشد. شبیه به این که چگونه ۵۰ تریلیون سلول در بدن شما با یکدیگر همکاری میکنند، شبیه به تاثیر گایا است؛ اینکه چگونه زمین به طور مداوم در حال حفظ حالت تعادل خود میباشد.
مکس پلانک، بنیانگذار فیزیک کوانتوم و برندهی جایزهی نوبل، صد سال پیش کشف کرد که خلا واقعا خلا نیست! فضای خالی در واقع محل تجمع و فعالیت میباشد.
اگر کائنات درواقع محل تجمع فعالیتهای پرصدا است و چیزی به عنوان فضای خالی وجود ندارد، پس همه چیز به هر چیز دیگری متصل است.
مخلص کلام
تمام دنیا چیزی زنده و هوشیار است. ما میتوانیم نام هشیاری دنیایی را بر روی آن نهیم.