انتشار این مقاله


شادی بی‌انتها؛ روابط اجتماعی

هرگز برای حفظ یک رابطه‌، ارزش‌های خود را زیر پا نگذارید…

رابطه‌ها

روابط اجتماعی گاهی فریب‌کارند! استراتژی‌هایی که به‌کار می‌بریم، موثر نیستند و کارهایی که فکر می‌کنیم باید برای ادامه‌ی رابطه انجام دهیم، ضروری نیستند.

جذب دیگران
زمانی که بخواهیم برای جذب دیگران، خود را باهوش یا پولدار نشان دهیم، بی‌ارزش و پوچ به‌نظر می‌رسیم. در واقع، وقتی که سعی نکنیم افراد را به خود جذب کنیم، این‌کار را انجام می‌دهیم! به همین دلیل، کودکان، حیوانات و افراد مسن دوست داشتنی‌تر به‌نظر می‌رسند.

به دنبال دیگران افتادن
وقتی به دنبال دوست‌پسر یا دوست‌دختر و حتی سگ‌ها می‌افتیم، فرار می‌کنند! چرا؟ چون ما تعقیب‌شان می‌کنیم! هرگاه سعی کنیم که شخص را در رابطه به تله بیندازیم، آنان سعی می‌کنند فرار کنند. اگر افراد را به حال دیگران بگذاریم، با پای خودشان به سمت شما می‌آیند.

کمک به دیگران
وقتی بخواهیم به دیگران اعم از کودکان، دوستان و همکاران کمک کرده و مشکلات‌شان را حل کنیم، به ما وابسته می‌شوند و برای انجام کارهایشان تنبلی می‌کنند. ما با زیاد کمک نکردن به دیگران، به آن‌ها کمک زیادی کرده‌ایم!

توجه دیگران را به خود جذب کردن
زمانی که می‌خواهیم صدایمان شنیده شود، فریاد می‌زنیم، و هر چه بلندتر فریاد بزنیم، حرف‌مان کمتر شنیده می‌شود. برای جلب توجه، بهتر است گوش‌دادن را یاد‌ بگیریم.

خلاصه‌ی کلام:
برای بدست‌آودرن بعضی چیزها، زیاد تلاش نکنید!

خانواده

موضوع جالبی‌ است که با دیگران خیلی بهتر از اعضای خانواده‌مان رفتار می‌کنیم! دوست داریم که دوستان‌مان به خوبی از ما یاد کنند، با دقت بیشتری به حرف‌های آشنایان گوش می‌دهیم، وقت زیادی را با آنان می‌گذرانیم، در حالی‌که با فرزندان و والدین‌مان چنین رفتار نمی‌کنیم.
پدر و مادر، فداکاری‌های زیادی در حق ما کرده‌اند، ولی کمترین ارزشی برایشان قائل نیستیم. در مقابل، اگر غریبه‌ای لطفی در حق‌مان بکند، آن لطف هرگز از ذهن‌مان پاک نمی‌شود! آیا تا‌به‌حال افراد غریبه را به شما دعوت کرده‌اید؟ احتمالا چنین اتفاقی می‌افتد…
چهار ساعت صرف خرید لوازم موردنیاز برای تهیه‌ی غذای آن شام می‌کنید. کل بعدازظهر‌تان را مشغول چیدن سفره با بهترین سرویس ظروف نقره هستید . از همسایه‌تان لیوان‌های شیک قرض می‌کنید. شمع‌های کهنه را دور می‌اندازید و سگ‌تان را حمام می‌کنید.و درنهایت، از مهمانان با بهترین غذای دریایی پذیرایی می‌کنید و دیگر هیچ‌کدام از آنان را نمی‌بینید!
هفته‌ی بعد، والدین به دیدن شما می‌آیند و غذای باقی‌مانده را می‌خورند، یعنی مرغ درون یخچال!

شاید بهتر باشد جای بعضی چیز‌ها را عوض کنیم، غذای دریایی را برای والدین نگه داریم و از مهمانان با غذای معمولی پذیرایی کنیم.

تعارف

همسرم جولی، ماه گذشته به فروشگاه غذای دریای رفته‌بود. همیشه مرد جوانی به اسم دیوید، تهیه‌ی لیست خرید را برعهده می‌گیرد. دیوید فردی مودب و ماهر است و همیشه بهترین قسمت ماهی سالمون را برایمان تهیه می‌کند. روز بعد، جولی نامه‌ای به دیوید و رئیس‌اش نوشت تا از او به خاطر سرویس‌دهی بی‌نظیرش تشکر کند.آنان از این نامه بسیار خوشحال شده بودند! چون به ندرت پیش می‌آید کسی از ماهی‌فروشان تشکر کند! دیوید به خاطر آن نامه، ترفیع رتبه گرفت.

بسیاری از مردم حس می‌کنند که کسی متوجه تلاش‌شان نیست. بعضی‌ها فکر می‌کنند که دیگران آنان را دوست ندارند، ولی اگر جملاتی تعارفی به آنان بگوییم، کل روز یا حتی کل ماه احساس بهتری نسبت به خود خواهندداشت! مثل:
کارَت عالی بود!
لباست خیلی زیباست!
تو معلم الهام‌بخشی هستی!
تو لبخند زیبایی داری!

البته بعضی افراد با شنیدن جملات تعارفی، خجالت می‌کشند، حتی ممکن است با شما مخالفت کنند! آنان به خاطر گفتن این جملات باانگیزه، از شما تشکر می‌کنند ولی هیچ‌گاه آن را به زبان نمی‌آورند. در هرصورت، از آنان تعریف کنید!

تعریف کردن فایده‌ی دیگری نیز دارد؛ شما را خوشحال می‌کند!
نکته‌ی اساسی در ستایش دیگران، این است که تعارف کردن با چاپلوسی فرق دارد. چاپلوسی، دورویی و ریاکاری است، در حالیکه ستایش و تعریف، شناخت صادقانه‌ای از عملکرد خوب افراد است. انسان‌ها به خوبی فرق این دو را متوجه می‌شوند.

آیا می‌خواهید شادتر باشید؟ هر روز از یک نفر تعریف کنید.
در زندگی به هر چه می‌خواهید، می‌رسید.
اگر دنبال چیزهای خوب هستید، آن‌ها را پیدا می‌کنید و اگر به دنبال عیب‌ها باشید، آن‌ها‌ را پیدا می‌کنید.

خلاصه‌ی کلام:
شادی شما به چیزی که از زندگی متوجه می‌شوید، بستگی دارد.

سعی در تغییر دیگران

سعی در تغییر دیگران ایده‌ی جالبی نیست! چرا؟ چون نتیجه‌ای ندارد و باعث می‌شود دیگران از شما متنفر شوند.

مثال اول: ماری و فرِد را در نظر بگیرید. آنان عاشق یکدیگر هستند. ماری معتقد است: «فرِد انسان کاملی نیست. باید او را تربیت کنم و آداب معاشرت را بیاموزم.» ماری می‌خواهد انسان دیگی از فرد بسازد، ولی فرِد این را نمی‌خواهد. درنهایت، فرِد عصبانی شده و ماری کلافه می‌شود.


مقاله‌ی مرتبط: به دنبال دلت باش؛ تغییر زندگی به دنبال تغییر درونی


مثال دوم: فرض کنیم که زندگی‌ام از هم پاشیده است و غیرقابل کنترل شده‌ام. دوستان‌ام توصیه‌هایی به من می‌دهند ولی آنها را انکار می‌کنم. در آینده‌ای نزدیک، صبرم تمام می‌شود… از کار اخراج می‌شوم، از بانک سرقت می‌کنم و دستگیر می‌شوم. زندگی‌ام فرو می‌پاشد و تازه متوجه می‌شوم که باید کاری کنم. در نتیجه تغییراتی در خود ایجاد می‌کنم.

تغییر مثبت یک پروسه‌ی طبیعی است و اغلب به شکل زیر آشکار می‌شود:

به طور باورنکردنی، به دنبال مصیبت‌ها و ناامیدی، معرفت و دانایی حاصل می‌شود.
هرگونه عجله در این موضوع، باعث اختلال در پروسه می‌گردد. شاید بگویید:«تحمل کارهای احمقانه‌ی دیگران برایم سخت است» موافقم! ولی مجبورکردن آنان به تغییر، کاری بیهوده است. (والدین و افسران پلیس گاهی لازم است که دیگران را مجبور به کاری کنند! گاهی اوقات، ما به دیگران اجازه می‌دهیم که کار اشتباهی انجام دهند.)

خلاصه‌ی کلام:
مردم به دو گروه تقسیم می‌شوند:
آن‌هایی که استراتژی زندگی‌شان را از قبل تعیین می‌کنند.
آن‌هایی که بعد از اینکه سرشان به سنگ خورد، به فکر تغییر می‌افتند. ‌

پس نیازی نیست کسی را مجبور به تغییر کنید!

بخشش دیگران

وقتی بزرگ می‌شدم از مردم مذهبی و مادرم می‌شنیدم که «بخشیدن دیگران، کار نیک و مقدسی است.» دلیل اساسی دیگر برای بخشش دیگران، این است که اگر آنان را نبخشیم، زندگی خود را خراب کرده‌ایم!
فرض کنیم، شما رئیس من هستید و مرا اخراج می‌کنید، یا شما معشوقه‌ی من هستید، ولی با بهترین دوستم به من خیانت می‌کنید. من به شما میگویم:«به خاطر این موضوع هیچ‌وقت شما را نمی‌بخشم.» چه کسی این وسط رنج می‌کشد؟ مسلماّ آن شخص شما نیستید! در حالی که شما در مهمانی هستید، من با ناراحتی معده و کمبود خواب دست و پنجه نرم می‌کنم.

چه کسی می‌گوید که اگر دیگران را نبخشید، عذاب وجدان اذیت‌شان می‌کند؟!

تحقیقات اخیری که در مرکز سلامت عمومی در کالیفرنیا انجام شد، نشان داد که خصومت و خشم باعث ضعف سیستم ایمنی شده و ریسک سکته‌ی قلبی، سرطان و دیابت را بالا می‌برد. کینه‌توزی باعث بیماری می‌شود!

برای بخشیدن دیگران لازم نیست تا با کاری که انجام داده‌اند، موافق باشید. فقط کافیست برای سلامت جسم و روح‌تان، انسان‌ها را ببخشید.

خلاصه‌ی کلام:
آیا بخشیدن آسان است؟ معمولا نه. شما برای آسودگی خود دیگران را می‌بخشید، نه آرامش آنان.

دوستان و ثروت

مردی می‌شناسم به اسم جیم که در تمام طول عمرش، سخت کار کرده و میلیون‌ها دلار ثروت دارد. او زندگی خوبی می‌گذراند، اغلب به مسافرت می‌رود، از غذاها و نوشیدنی‌های مختلف لذت می‌برد، خوش‌گذرانی با دوستانش را دوست دارد و بخشنده است. اخیراً، جیم در مورد یکی از دوستان‌اش با من صحبت کرد. تِد، که فرد بی‌پولی می‌باشد. جیم گفت:« من از تِد خوشم می‌آید. او بیشتر اوقات در خانه‌ی ما زندگی می‌کند. در تعطیلات، او را نیز همراه خودمان به مسافرت می‌بریم و در بهترین رستوران‌های دنیا غذا خورده‌ایم. اما می‌دانی چه چیزی مرا اذیت می‌کند؟ تِد تا کنون برای من یک قهوه یا همبرگر نخریده‌است!»
حتی ثروتمندان و افراد بخشنده هم از دیگران انتظار دارند! بدون چون و چرا باید قبول کنید که منظور آنان پول نیست، بلکه رعایت آداب معاشرت است.

تِد با خود می‌گوید:« جیم ثروتمند است. کسی باید پول این هزینه‌ها را بپردازد، و چه کسی بهتر از جیم می‌تواند این‌کار را بکند!» در نهایت، جیم شکایتی نمی‌کند، اما کلافه شده است. روزی می‌رسد که جیم، دوستی با تِد را پایان می‌دهد و او تعجب می‌کند که «چرا؟!»

در میان دوستان‌تان، می‌دانید که چه کسی زودتر و چه کسی دیرتر از همه کیف پولش را از جیب‌اش در می‌آورد و چه کسی کیف پول‌اش را فراموش می‌کند. شما می‌دانید که چه کسی به هنگام پرداخت صورت‌حساب، در دستشویی قایم می‌شود! و این را بدانید که دوستان‌تان این موضوع را در مورد شما می‌دانند!

خلاصه‌ی کلام:
اگر دوستان‌تان از شما ثروتمندتر هستند، تنها کاری که باید بکنید، این است که کمی پول خرج کنید!

هدیه‌ها

همسر تونی از او خواسته بود برایش یک تخته اتوی جدید بخرد. اوایل ماه فوریه، تونی آن تخته را در روز ولنتاین به همسرش هدیه داد. هرچند ایده‌ی جالبی نبود!

مردان اغلب به هنگام خرید کادو برای همسران یا معشوقه‌هایشان دچار مشکل می‌شوند. این بخش از کتاب مخصوص این مردان است! که برپایه‌ی تحقیقات من بر سر میز شام صورت گرفته است…

آقایان! وقتی کادویی مثل چکش دریافت می‌کنید، با خود می‌گویید:« این چکش خیلی به درد من می‌خورد!» پس وقتی برای خرید هدیه برای همسرتان به دنبال وسیله‌ای کاربردی هستید، سخت در اشتباهید!

قانون شماره‌ی یک

عموما مردان هدیه‌هایی را دوست دارند که کاربردی باشند. در مقابل، زنان از هدیه‌هایی خوش‌شان می‌آید که شخصی باشند. اگرچه بعضی از زنان می‌خواهند جاروبرقی یا درب بازکن هدیه بگیرند، بعضی از خانم ها از این‌گونه اشیا متنفرند!

فکر می‌کنم تا اینجا آقایان متوجه موضوع شده باشند! در فیلم‌های عاشقانه می‌بینیم که مردان معمولا با هدیه‌هایی مثل گوشواره، گل رز، مروارید و الماس، معشوقه‌شان را سورپرایز می‌کنند و هیچ‌وقت تاوه‌ی برقی هدیه نمی‌دهند!
«کادوی کاربردی» برای زنان به این معنی است که «تو مرا دوست نداری!»

قانون شماره‌ی دو

زمان‌بندی مسئله‌ای حیاتی است! برای مردان، مهم نیست که چه زمانی هدیه می‌گیرند. وقتی مردی می‌خواهد پیچ مهره داشته باشد، هرزمان که آن را دریافت کند، قبول می‌کند، چه روز تولد، بین تولد، روز سالگرد و یا هر روز دیگر! خانم‌ها نسبت به زمان هدیه، بسیار حساس‌ترند. اغلب زنان روز تولد و سالگرد‌ها را فرصتی مناسب برای مردان به‌خاطر جبران محبت هایشان می‌دانند.

خلاصه‌ی کلام:
خانم‌ها می‌خواهند احساس کنند که شما به فکرشان بوده‌اید و انتظار توجه و علاقه دارند. قیمت کادو معمولا اهمیتی ندارد.

روابط دیگران

آیا تابه حال برایتان اتفاق افتاده که…
دو نفر از دوستان‌تان تصمیم بگیرند از یکدیگر جدا شوند و از شما نظر بخواهند. شما نظرتان را با آنان در میان می‌گذارید و می‌خواهید کمک‌شان کنید. هفته‌ی بعد، دوستان‌تان آشتی می‌کنند در حالیکه هر دو از شما متنفرند!
درسی که باید بگیریم چیست؟ وقتی در مورد روابط دیگران نظر می‌دهید، مواظب باشید! اینکار مثل پیاده‌روی در زمین مین‌گذاری شده است!

خلاصه‌ی کلام:
تنها افرادی که واقعا از اساس و علت رابطه خبر دارند، همان افراد درون رابطه هستند!

«مرا خوشحال کن!»

وقتی احساس شادی می‌کنید، آیا تا به حال با خود گفته‌اید:« باید شادی‌ام را افراد غمگین تقسیم کنم.» مسلما نه! شما به دنبال افراد شادتر هستید، چون افراد شاد، یکدیگر را جذب می‌کنند و افراد غمگین، یکدیگر را!
هیچ‌کس نمی‌تواند شما را خوشحال کند. فقط در فیلم‌ها و آهنگ‌ها می‌توانید بشنوید که دیگران می‌توانند شما را خوشحال کنند. «قبل از تو، من تنها بودم… من بازنده بودم… ولی تو همه چیز را تغییر دادی…!» در زندگی واقعی اغلب اینگونه است:« قبل از تو، من آشفته بودم، تو وضعیت را بدتر کردی!»


مقاله‌ی مرتبط: ۱۳ ویژگی که شما را دوست‌داشتنی‌تر می‌کند


در دنیای حقیقی، دیگران نقشی در تغییر زندگی ما ندارند. اگر حس افسردگی و ناراحتی دارید، تنها خودتان می‌توانید بر افکار منفی غلبه کنید. قدم به قدم می‌توانید این‌کار را انجام دهید.
به محض اینکه به دنبال روشنایی بگردید، افراد مثبت و شاد را به خود جذب می‌کنید. اگر می‌خواهید دوروبرتان با افراد شاد پر شود، کافیست لبخندی بر لب‌تان بنشانید.

خلاصه‌ی کلام:
ماموریت شما در زندگی، تغییر خودتان است، نه تغییر دنیا.

«دوستت دارم!»

«جملات کوتاهی که باید می‌گفتم و کارهایی که باید انجام می‌دادم…
من فقط از فرصت‌ها استفاده نکرده‌ام،
ولی من همیشه به یادت بوده‌ام.»

موضوع اصلی اغلب داستان‌ها و آهنگ‌ها و فیلم‌ها چیست؟ عشق! عشق گمشده، عشق جدید، عشق پرخطر، عشق تحقیرآمیز و عشق‌های دیگر…

تقریبا هر کاری که انجام می‌دهیم، برای دوست داشته شدن است. لباس‌های گران‌قیمت می‌خریم، ماشین لوکس سوار می‌شویم، ترفیع رتبه می‌گیریم، رژیم غذایی سالم رعایت می‌کنیم، نقاطی از بدن‌مان را سوراخ می‌کنیم و …

ما درمی‌یابیم: «اگر جذاب به‌نظر برسم، مردم مرا دوست خواهند داشت. اگر باهوش باشم، دیگران از من خوش‌شان می‌آید. اگر چین و چروک صورت‌ام از بین برود، مردم عاشق من می‌شوند!»

هر انسانی که ملاقات کرده‌اید، با معضل «محبوبیت و مورد توجه بودن» روبه روست. بعضی از انسان‌ها حتی حاضرند برای جلب توجه، دست به کارهای احمقانه بزنند. ما در جستجوی عشق غرق می‌شویم و فراموش می‌کنیم که احساسات‌مان را بروز دهیم…

فرِد می‌گوید:«من ماه گذشته به همسرم گفتم که دوستش دارم، آیا به یاد ندارد؟» فرد! همسرت به یاد دارد، ولی می‌خواهد که هر ماه آن جمله را به او بگویی. درواقع می‌خواهد هر روز آن جمله را تکرار کنی!

وقتی جانی کوچولو به دنیا آمد، پدرش در سال‌های اول زندگی، او را در آغوش می‌گرفت و می‌گفت:« من عاشق پسرم هستم» وقتی جانی دوازده ساله شد، پدرش گفت:« او دیگر بزرگ شده است» آغوش و محبت پدر برباد می‌رود و جانی با خود می‌گوید:« چه کار اشتباهی انجام داده‌ام؟ آیا پدر دیگر مرا دوست ندارد؟»
دیگر تعداد مردان جوانی را به یاد ندارم که تنها آرزویشان این بود که پدران‌شان آنان را در آغوش کشیده و بگویند: «دوستت دارم»

ما اغلب منتظر یک تراژدی می‌مانیم تا حرف‌هایی را بزنیم که دیگران همیشه می‌خواستند بشنوند. گاهی تراژدی بدین معنیست که دیگر برای آن حرف‌ها خیلی دیر شده است…

خلاصه‌ی کلام:
گفتن«دوستت دارم» هزینه‌ای ندارد. اگر گفتن آن برایتان سخت است، با گفتن «متشکرم» شروع کنید.

ماریا معمارزاده


نمایش دیدگاه ها (0)
دیدگاهتان را بنویسید