انتشار این مقاله


دستاوردهای عظیم (۳۱): پایه‌گذاری واکسیناسیون توسط ادوارد جنر

تاریخ واکسیناسیون با داستان پرپیچ‌وخم آبله آغاز شد.

تاریخ واکسیناسیون با داستان پرپیچ‌وخم آبله آغاز شد. آبله (smallpox) یک بیماری عفونی و کشنده بود که با ایجاد ضایعات ناخوشایند بر روی پوست، تا مدت‌ها چالش بسیار بزرگی برای انسان محسوب می‌شد.


دستاورد: ایمن‌سازی افراد در برابر آبله و پایه‌گذاری واکسیناسیون مدرن

تاریخ ثبت دستاورد: ۱۷۹۶

دستاورنده: ادوارد جنر (Edward Jenner)


اولین شواهد مربوط به تظاهرات پوستی آبله بر روی چهره‌ی مومیایی‌هایی یافت شده که متعلق به ۱۸ و ۲۰امین حکومت‌های مصر باستان (۱۵۷۰ تا ۱۰۸۵ سال پیش از میلاد مسیح) بودند. با این حال، گفته می‌شود که آبله برای اولین بار در حدود ۱۰ هزار سال قبل و هم‌زمان با ‌شکل‌گیری پایه‌های کشاورزی و آغاز زندگی یک‌جا‌نشینی در شمال شرق آفریقا، ظاهر شده بوده است. آبله بین قرن‌های پنچم و ششم میلادی از آفریقا به اروپا انتقال پیدا کرد. این بیماری، بعدها توسط اسپانیایی‌ها و پرتغالی‌ها به دنیای نو (آمریکا) برده شد و به مرگ عده‌ی زیادی از جمعیت بومی آمریکا انجامید.

ابتلا به آبله در پی قرارگیری در معرض ویروس واریولا (variola) رخ می‌داد. بیماری در ابتدا سیری شبیه به سرماخوردگی داشت. بیمار اغلب علائمی نظیر تب، لتارژی (گیجی و خواب‌آلودگی)، درد عضلانی و سردرد را تجربه می‌کرد. چندین روز پس از ابتلا به عفونت، نوعی راش در پوست صورت و سایر قسمت‌های بدن ظاهر می‌شد و زخم‌هایی هم نیز بر روی غشاهای مخاطی، نظیر حفره‌ی دهان، گلو و حفره‌ی بینی شکل می‌گرفت. در ادامه، تعداد زیادی از چرکدانه‌های محتوی مایع (شبیه به تاول) روی پوست ایجاد شده و به بیشتر بخش‌های آن سرایت می‌کرد. اگر بیمار تا هفته‌ی سوم دوام می‌آورد، تاول‌ها دلمه بسته و از پوست جدا می‌شدند. این مسئله باعث باقی ماندن همیشگی جای ضایعات بر روی پوست می‌شد.

آبله در اروپای قرن هجدهم شیوع بالایی داشت، به طوری که هر سال جان ۴۰۰ هزار نفر را می‌گرفت، که از این میان، می‌توان به پنج پادشاه نیز اشاره کرد که قربانی همین بیماری شدند. محققان برآورد کرده‌اند که در حدود ۲۰ تا ۶۰ درصد از بزرگسالان مبتلا، و ۸۰ درصد از کودکان بیمار در طول تاریخ، قربانی آبله شده‌اند. بازماندگان اغلب اسکارهایی دائمی بر روی پوست خود داشته، و گاهی اوقات حتی لب‌ها، بینی و بافت مربوط به گوش خود را نیز از دست می‌دادند. آبله هم‌چنین باعث ایجاد زخم قرنیه می‌شد و مسئول بروز یک‌سوم از موارد نابینایی بود.

دانشگاهیان قدیم متوجه شده بودند که کسانی که از این بیماری نجات پیدا می‌کنند، تا آخر عمل نسبت به آن ایمن می‌گردند. در حدود ۱۰۰۰ سال پیش از میلاد، مداواگران چینی دلمه‌های تشکیل شده بر روی پوست بیماران را جدا کرده و پس از پودر نمودن این ضایعات، از افراد سالم می‌خواستند که آن را از طریق بینی استنشاق نمایند.

مایه‌کوبی (inoculation)، که نخستین شکل از واکسیناسیون محسوب می‌شود، طی قرن هجدهم به اروپا و آمریکای شمالی راه پیدا کرد. در مورد بیماری آبله، مایه‌کوبی همان مفهوم واریولاسیون (variolation، ایمن‌سازی در برابر ویروس واریولا) را می‌رساند.

واریولاسیون در آن دوران، اغلب از طریق خراش دادن پوست افراد سالم و تلقیح نمودن آن با پودر حاصل از ضایعات آبله و یا مایع موجود درون چرکدانه‌ها انجام می‌‎شد. پس از انجام مایه‌کوبی، چرکدانه‌هایی مشابه با آبله در این افراد شکل می‌گرفت که شدت کم‌تری نسبت به بیماری اصلی داشت.

با وجود تمام مزایا، واریولاسیون خطرات مخصوص به خود را داشت. گاهی اوقات فرد در پی مایه‌کوبی به آبله مبتلا می‌شد. در پاره‌ای از موارد نیز بیماری‌های دیگر، نظیر سیفیلیس، طی فرآیند واریولاسیون به فرد گیرنده انتقال داده می‌شد.

ادوارد جنردر سال ۱۷۵۷، پسری هشت‌ساله به نام ادوارد جنر نیز به همراه هزاران کودک دیگر عمل مایه‌کوبی را انجام داد. جنر در خردسالی علاقه‌ی فراوانی به طبیعت و علوم داشت و همین مسئله باعث شد در بزرگسالی به مطالعه در زمینه‌ی پزشکی، جراحی و جانورشناسی بپردازد (البته او پزشک نبود). جنر در نهایت در یکی از دهستان‌های اطراف لندن ساکن شد و به کارورزی در زمینه‌ی پزشکی پرداخت.

جنر به عنوان بخشی از کارورزی خود، روی بیمارانش واریولاسیون انجام می‌داد. او در همین دِه به این حقیقت واقف گشت که بانوانی که به کار دوشیدن شیر گاوها اشتغال داشتند، پس از ابتلا به آبله‌ی گاوی، دیگر به نوع انسانی آن مبتلا نمی‌گردند. آبله‌ی گاوی چرکدانه‌های بسیار کم‌تری ایجاد می‌کند. او هم‌چنین دریافت که انجام دادن مایه‌کوبی بر روی چنین افرادی با موفقیت همراه نمی‌باشد. ادوارد جنر پس از مشاهده‌ی این ارتباط، نتیجه گرفت که آبله‌ی گاوی نه تنها فرد مبتلا را در مقابل آبله‌ی انسانی مصون می‌سازد، بلکه می‌تواند به عنوان یک اقدام محافظتی بین افراد انتقال داده شود.

ادوارد جنر در سال ۱۷۹۶ با بانوی شیردوشی به نام سارا نلمز (Sarah Nelms) برخورد نمود که اخیراً ضایعات آبله گاوی بر روی پوستش ظاهر گشته بود. جنر با تراشیدن بخشی از ضایعات این بیمار، ماده‌ی حاصل را به جیمز فیپس (James Phipps) تلقیح کرد. او پسر باغبان عمارت جنر بود. پسرک هشت‌ساله پس از چندی به تب مبتلا شد و اشتهای خود را نیز از دست داد؛ با این حال، پس از گذشت ۱۰ روز سلامت خود را به دست آورد.

ادوارد جنر در جولای همان سال دوباره روی همین پسربچه مایه‌کوبی انجام داد، ولی این بار از ویروس آبله‌ی انسانی استفاده کرد. خوش‌بختانه تظاهراتی از بیماری در پسر حاصل نگشت و جنر نیز نتیجه گرفت که فرآیند ایمن‌سازی با موفقیت طی شده است.

ما امروزه می‌دانیم که ابتلا به آبله‌ی گاوی، با در اختیار قرار دادن آنتی‌ژن‌های سطحی ویروس عامل بیماری در اختیار دستگاه ایمنی، باعث می‌شود بدن بتواند در مواجهه با ویروس آبله به شکل کارآمدتری عمل کرده و از پیشرفت بیماری جلوگیری کند.

ادوارد جنر پس از این دستاورد بزرگ، روی بقیه‌ی کودکان حاضر نیز مایه‌کوبی انجام داد. او فرآیند ایمن‌سازی خود را “variolae vaccinae” نام نهاد، که به معنی “آبله‌ی گاو” است. این عبارت امروزه کوتاه‎تر گردیده و به واکسیناسیون (vaccination) تبدیل شده است.


میلاد شیرولیلو


نمایش دیدگاه ها (0)
دیدگاهتان را بنویسید