گرگها مثال خوبی برای موفقیت در نجات حیات وحش در اروپای مرکزی هستند. آنها از انقراض قرن بیستم نجات یافتند که هیچ، جمعیت امروزشان به هزاران گرگ هم میرسد. و در آلمان، جایی که جمعیت آنها با نرخ رشد ۳۶ درصدی در سال افزایش یافته، پایگاههای نظامی، نقشی شگفتآور و محوری در کمک به بازیابی سکونتگاههای این جانوران داشتهاند.
“نکتهی شایان توجه این است که نواحی نظامی نقش سنگ زیر پا را در این کلونسازی مجدد ایفا کردهاند. نقش این پایگاههای نظامی مهمتر از مناطق محافظتشدهی شهری در مراحل اولیه بازیابی ارزیابی میشود. این یعنی وقتی شما به طور سفت و سختی بخواهید از حیات وحش محافظت کنید، حیات وحش ناز میکند!” این نظر Guillaume Chapron، اکولوژیست دانشگاه علوم کشاورزی سوئد در آپسالاست، که در این مطالعه دخالتی نداشت.
در اکثر مناطق اروپا گرگها به خاطر حملات سنگین خود به دامها مورد آزار و اذیت قرار میگرفتند. در قرن نوزدهم در آلمان تقریباً گرگی پیدا نمیشد. با این حال، در دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰، قوانین جدید حفاظت از حیات وحش اروپا، مرحلهی آغازین بازیابی آنها را رقم زد. در اروپای شرقی و جنوبی زمینهای زراعی رها شدهی پر از گوزن، شکارگاههای خوبی برای آنها به وجود آورد. در اواخر ۱۹۹۰، گرگها دوباره از جنگلهای لهستان به آلمان سرازیر شدند. تولد اولین تولهگرگ در سال ۲۰۰۱ در آلمان (Saxony-Brandenburg) به ثبت رسید. اکنون آنها در شش تا از ۱۶ ایالت فدرال آلمان زندگی میکنند و اطلاعات پایشی نشان از افزایش جمعیت آنها دارد.
این نرخ رشد جمعیتی بسیار تأثیرگذار است. آخرین اطلاعات حضور ۴۷ گله و ۲۱ جفت گرگ را در آلمان مطرح کرده است. ۲۰ سال پیش، هیچ کس انتظار این ارقام را با در نظر گرفتن آن همه جاده و جمعیت انسانی نداشت. این نشان میدهد گرگها چقدر زندگی تطابقپذیری دارند.
چیزی که توجه محققان را به خود جلب کرد، وقوف این گرگها در پایگاههای نظامی بود. در واقع، اولین جفت گرگهایی که در هر یک از ۶ ایالت دیده شدند، در میدانهای تمرین نظامی بودند. دومین جفت، و معمولاً سومین جفت نیز در زمینهای نظامی مشاهده شدند. سپس جمعیت آنها در نواحی محافظتشده یا سایر سکونتگاهها پراکنده شد.
میدانهای تمرینی نظامی به وضوح محل باب میلی برای این پیشگامان محسوب میشد؛ ولی آخر چرا؟ محققان هیچ مزیتی در سکونتگاههای نظامی نسبت به سایر مکانها پیدا نکردند. تعداد جنگلها یا تراکم جادهها فرقی نداشت. ولی وقتی کار به محاسبهی آمار مرگ و میر این گرگها رسید، معلوم شد که نرخ مرگ و میر گرگها در مناطق محافظت شده بیشتر از میدانهای تمرینی نظامی میباشد.
به نظر آمد تفاوت در شکارهای غیرمجاز است. با این که مناطق نظامی حصارکشی نشدهاند؛ یعنی رفت و آمد گرگها و گوزنها بدون هیچ محدودیتی انجام میشود، و نزدیک مناطق مسکونی هم زندگی میکردند. جمعیت گوزنها توسط جنگلبانان فدرال مدیریت میشود؛ بنابراین با وقوع شکارهای شخصی، تنظیم آن با سختگیری انجام میشود. این یعنی فرصت اندکی برای شکار غیرمجاز گرگها باقی میماند.
در مکانهای دیگر، از جمله بسیاری از مخزنهای طبیعی، گوزنها توسط شکارچیان خصوصی مدیریت میشوند. این مناطق بسیار کوچکتر از پایگاههای نظامی هستند و شاید شکارچیان بیشتری به آنجاها بروند؛ پس شانس این که یک شکارچی در این مناطق با یک گرگ روبهرو شود، بیشتر است. حالا چرا شکارچیان گوزن به گرگها شلیک میکنند؟ بهخاطر رقابت! آنها از این ترس دارند که گرگها با شکار گوزن، آنها را ریشهکن کنند.
امروزه، شکار غیرقانونی جمعیت گرگها را به خطر نمیاندازد، چون اکنون به اندازهی کافی در بیشتر مناطق برای مقاومت در برابر آنها زیاد هستند. با این حال، شکار غیرقانونی از ورود اولین جفتها به مخازن طبیعی جلوگیری کرده است.
محققان پیشنهاد کردهاند که مناطق نظامی به عنوان مخازن طبیعی نیز در نظر گرفته شده و مقررات سختگیرانهای برای شکار در آنها وضع گردد. به خاطر انبوه جمعیت انسانی در آلمان، این مناطق، به عنوان نواحی حفاظت شده عمل میکنند.
به نظر میآید این میراث مثبت جنگ سرد باشد. سربازان بیشتر، شکارچیان غیرقانونی کمتر، برای گرگها بهتر است. قدردانی گرگها از نظامیان بسیار واضح به نظر میرسد.