از معابد تا اهرام و مجسمههای غول پیکر، تکنیکهای باستانی میتوانستند سنگهای غول پیکر را جابهجا کنند.
معبد آنگکور وات، اهرام مصر، استون هنج و مجسمههای مشهور جزیره ایستر همگی بدون دخالت تکنولوژیهای مدرن ساخته شده اند. مردم باستانی دسترسی به لیفتراک، جرثقیلهای هیدرولیکی و یا کامیون های مسطح نداشتند. پس چگونه معابد و مجسمههایی را که ما امروزه تحسین میکنیم، ساخته شدند؟
در برخی موارد، همه آنچه نیاز داشتند طناب، کمی نیروی انسانی و برخی از حکاکیهای هوشمندانه بود. پروژههای ساختمانی دیگر نیازمند مهار فصلها، افراد و حیوانات برای حمل بلوکهای سنگی با وزن چند تن به سایتهای ساختمانی بود.
یک مطالعه جدید که این هفته در مجله Proceedings of the National Academy of Sciences منتشر شده است، نشان میدهد، کارگران چینی در قرن ۱۵ و ۱۶ از جادههای یخی لیز برای انتقال بلوکهای سنگی برای ساخت کاخهای شهر ممنوعه استفاده میکردند.
به عقیده متخصصان استفاده از طبیعت زمینه مشترک کار مردمان باستانی برای ساخت یادمانها و معابدشان بود.
تری هانت، باستان شناس دانشگاه اورئان که به مطالعه فرهنگ پلینزی جزیرهی ایستر میپردازد، میگوید:« ما فراموش کردهایم که انسانهای باستانی به اندازهی ما باهوش بودهاند، در حقیقت آنها متمرکزتر از ما بودند چون حواسپرتی های دوران ما را نداشتند.» در مقالهی زیر روشهای هوشمندانهای که کارگران باستانی از آن برای لغزاندن، کشیدن یا جابجایی سنگهای بزرگ از معادن تا محوطههای ساختمانی استفاده کردند، ذکر شده است.
زمانی که مردم پلینزی برای اولین بار در قرن ۱۲ به جزیره ایستر- یا راپا نوئی- رسیدند، شروع به کار کردند، آنها سنگها را حکاکی کردند و moai( مجسمهها) را از زمانی که رسیدند تا حدود سال۱۷۲۲ که اروپایی ها به این جزایر رسیدند، احداث کردند.
مجسمههای جزیره ایستر
استفاده از فیزیک و گرانش ممکن است به توضیح یک افسانه پلینزی، در مورد چگونگی ساخت مجسمههای سنگی جزیره ایستر که “مواوی” شناخته میشود، کمک کند، در این افسانه مجسمهها از معادن تا ساحل« راه رفتهاند.»
کارل لیپو، باستان شناس دانشگاه دولتی ایالت کالیفرنیا، لانگ بیچ، در این باره میگوید: ساخت مجسمههای سنگی در فرهنگهای پلینزی به عنوان راهی برای ادای احترام به اجدادشان بود.
زمانی که اهالی پلینزی برای اولین بار در حدود سالهای ۱۲۰۰ به جزیره ایستر یا راپا نوئی رسیدند، این هنر را با خود به جزیره آوردند. آنها از زمان ورود به جزیره تا حدود سال ۱۷۴۴ که اروپایی که به جزایر وارد شدند، سنگ تراشی و حکاکی کردن را ادامه دادند.
اما اینکه آنها چگونه موفق به حرکت مجسمههای حکاکی شده از سنگهای آتشفشانی – با وزن ۵ تا ۸۰ تن- ۶ تا ۸ مایل (۱۰ تا ۱۲ کیلومتر) از یک معدن به محل های قرار گیری خود شدند تا مدتها برای بسیاری سوال بود.
تئوریهای ساده کشیدن سنگها تا محل نصب یا غلتاندن آنها به کمک تنهی درختان میباشد.
یک فرضیه مطرح شده توسط محقق، نویسنده و جارد دایموند معتقد است ساکنان جزیره ایستر از نوعی «نردبان» برای کمک به حمل مجسمههای خود استفاده میکردند.
این فرضیه اولین بار توسط جو آن ون تیلبرگ در UCLA پیشنهاد شد، نردبانها شامل دو ریل چوبی است که توسط مهره های ثابت بر روی زمین نصب شده است. در کتاب دایموند «Collapse» ، او توضیح میدهد که چگونه Rapanui یک مجسمه را به یک سورتمه چوبی میبستند و سپس کل بسته را در امتداد نردبان به مناطق جاگذاری انتقال میدادند.
تور هیردال و پاول هر دو پیشنهاد میکنند که مواوی از سالهای ۱۹۰۰ تا ۱۹۹۰ از معادن به محل ahu انتقال پیدا کردند. اما در سال ۲۰۱۱، لیپو و هانت توضیح کاملی از فرضیههای خود را در مورد چگونگی حمل مجسمههای بجای کشیدن آنها ارائه دادند.
آنها در کتاب خود «مجسمههایی که راه رفتهاند» «رمزگشایی از رمز و راز جزیره ایستر»، استدلال میکنند که شکل مجسمه های ناتمام – با شکافهای جلویشان و پایههای D شکل – به مردم اجازه میدهد که مجسمه را از طرف به طرف دیگر بکشند و به سمت جلو حرکت دهند همانطور که شما یخچال یا فریزر خود را میکشید و سر جای خود قرار میدهید.
همانطور که ما راه میرویم، مرکز ثقل بدنمان را به جلو انتقال میدهیم و این کار مانع از سقوط ما میشود، بدین ترتیب همانطور که مجسمه ها به سمت جلو حرکت میکردند در واقع یک قدم به جلو می رفتند.
لیپو و هانت در سال ۲۰۱۱، با کمک مالی شورای امدادگران ملی جیگروگ، این فرضیه را با مجسمه پنج تنی به ارتفاع ده پا، به کمک یک تیم ده نفره امتحان کردند.
آنها توانستند مجسمهی خود را در زمان چهل دقیقه به اندازهی ۱۰۰ متر جابجا کنند. بعقیدهی لیپو احتمالا، راپانوئیها مجسمههای خود را در مدت چندین هفته به محل خود انتقال دادهاند.
هنگامی که مجسمه به محل مقرر خود رسید، کارگران پایه را از نو میساختند تا بتوانند آن را در جایگاه خود ثابت کنند. همچنین آنها چشم و سر به بعضی از مجسمهها اضافه میکردند.
یکی از اتفاقات جالب با توجه به تجربهی هانا این بود که به را انداختن حرکت مجسمه سخت تمرین کار بود و پس از آن مثل این بود که مجسمه خود شروع به حرکت میکند.
« شاید عجیب باشد ولی این مجسمهی چندین تنی، راه میرود و شما تلاش زیادی برای این کار نمیکنید.»
معبد آنگکور وات
مرکز پادشاهی خمر از قرن ۹ تا ۱۵، شهر باستانی آنگکور بود- که امروزه در کشور کامبوج قرار دارد- که بیشتر بخاطر معبود آنگکور وات شهرت یافت.
کریستوفر پاتر، باستانشناس و معمار انیستتیو فرانسوی مطالعات آسیا شناسی در بانکوک و متخصص مطالعه شهرهای باستانی، در این باره میگوید:« انگکور وات فقط یکی از چندین معبد دیگر است، اما این معبد بزرگترین معبد میباشد و طراحی آن بشدت تحت تاثیر فرهنگ چینی و هندی قرار گرفته است»
روابط تجاری با چین و هند باعث شد آنها اثر خود را بر خمر به جا بگذارند.
پاتر توضیح میدهد:« خمر در محل تلاقی دو فرهنگ بزرگ قرار داشت و به همین علت از هر دو آنها سود میبرد.»
ادیان هندی نقش برجستهای در طراحی معابد انگکور داشتند، بعقیدهی پاتر: «این مکانها در واقع محلی برای زندگی کردن نبودند، بلکه خانههای خدایان بودند.»
خدایان خمر در قلهی یک کوه افسانهای بنام کوه « مرو» زندگی میکردند. بهمین علت معابد آنگکور بصورت یکپارچه ساخته شده بودند تا نمادی از این کوهها باشند.
این شهر در یک مکان مسطح آبرفتی ساخته شده است. در قرن ۹، زمانی که مردمان خمر برای اولین بار شروع به ساخت معابد کردند، از آجرهای خاک رس که در اطراف بود، استفاده کردند.
اما با شروع قرن ۱۰ آنها شروع به استفاده از بلوکهای سنگی برای ساختمان سازی کردند.
معادنی که این سنگها از آن استخراج میشد در فاصلهی ۳۱ تا ۴۳ مایلی(۵۰تا۷۰) کیلومتری محوطه ساختمان سازی قرار داشت.
سنگهای استفاده شده در ساخت آنگکور وات وزنی معادل ۴۴۰تا۶۶۰ پوند (۲۰۰تا۳۰۰ کیلوگرم) داشتند. در ابتدا متخصصان تصور میکردند کارگران از جادههای برای جابجایی سنگها استفاده کردهاند.
اما در حدود ۳۰ تا ۴۰ قبل، محققان کانالهای آبی که معادن را به آنگکور مرتبط میساخت، کشف کردند، در این مورد پاتر توضیح میدهد: به احتمال زیاد اهالی خمر از کلکهای شناور بر آب ( بخصوص در فصلهای بارانی) برای جابجا کردن سنگها به شهر استفاده کردهاند. در طول فصلهای خشک سال، آنها بیشتر به کار حکاکی و نصب سنگها میپرداختند.
هنگامی که سنگها به محل ساخت میرسیدند، کارگران آنها با چوبهای غلتان در زیر سنگ در مسافتهای کوتاه جابجا میکردند.
پاتر اضافه کرد که یک سیستم از داربستها، خاکریزها و قرقرهها احتمالا اهالی خمر را قادر به قرار دادن بلوکها در محل مناسب خود در هنگام ساخت معابد میکرد.
استون هنج
به نظر میرسد که حواشی اسرارآمیز این بنای تاریخی سنگی بی پایان است. اما یکی از سؤالاتی که کمتر توسط کارشناسان و عموم مردم مطرح شده، این است که چگونه بریتانیاییها توانستند سنگهای عظیم بنای یادبود را در این مکانها قرار دهند.
دو نوع سنگ اصلی در ساخت استون هنج استفاده شده است: سنگهای آبی که بنای حلقهی داخلی را درست کردهاند، سنگهای سارسن، که حلقهی خارجی را تشکیل میدهند.
تیموتی دارویل، باستان شناس دانشگاه بورنموث در دورست در این باره میگوید: «سنگهای سارسن سنگهای محلی هستند که از فاصلهی ۴۰ تا ۵۰ کیلومتری ( ۲۵ تا۳۱ مایلی) به محل استون هنج انتقال داده شدهاند.»
او توضیح داد که آنها به احتمال زیاد سنگها را در مسیرهای زمینی روی سورتمه حمل میکردند و سپس در بررپی غلتکها یا ریلها حرکت داده میشدند. «آزمایش های زیادی انجام شده است تا نشان دهد این کار امکان پذیر است.»
بعضی از سنگهای سارسن بزرگتر وزنی معادل ۴۰ تن داشتند که برای حمل آنها نیاز به همکاری نزدیک به ۱۵۰ نفر بود.
در این رابطه مایکل پارکر پیرسن، باستان شناس دانشگاه کالج لندن، اشاره میکند که روش غلتاندن سنگها ممکن است مشکل ساز باشد.
بسیاری از سنگهای سارسن استون هنج حدود ۲۰ تن یا بیشتر وزن دارند. «پیرسون در ایمیلی نوشت: وزن آنها هرکدام از غلتکهای زیر خود را له میکند.»
او افزود که کشیدن سنگ بر روی ریلها میتواند سنگها را در وضعیت ناپایداری قرار دهد.
تئوری مورد علاقهی پیرسون این است که از سورتمههای حمل کننده که در امتداد آب روان برای جابجایی سنگها استفاده میشد. این روش در تصاویر مصری و بین النهرین دیده شده بود، اگرچه پیرسون فکر نمیکند که بین استون هنج و مصر یا بین النهرین رابطهای وجود داشته باشد.
سنگهای آبی، در ۱۵۰ مایلی( ۲۵۰ کیلومتری) و در منطقه ولز قرار داشتند و باید مسیر های طولانی و متفاوتی را برای رسیدن به دشت سالزبری طی میکردند.
«انتخاب های متفاوتی برای این سفر وجود داشت ولی همهی آنها شامل گذر از دریاها یا رودهای بزرگ اطراف ساحل میشدند.» آزمایشها نشان میدهد حتی بزرگترین سنگهای آبی که وزنی معادل ۴ تن داشتند قابل جابجایی با کلک و راه آبی بودند.
پیرسون اضافه میکند، جادههای یخی نمیتوانست یکی از راههای انتخابی در بریتانیا باشد. و روزانه صدها پرسش در مورد احتمال جابجایی سنگهای استون هنج بر روی یخ دریافت میکند.
از این روش ظاهراً در چین باستان استفاده میشد، اما آب و هوای بریتانیای نوسنگی برای مدت طولانی به اندازهی کافی سرد نبود تا این فرضیه واقعی بنظر برسد.
اهرام مصر
نظریههای فراوان در مورد اینکه مصریان باستان چگونه، سنگهای آهکی و ماسهای عظیم را برای ساخت اهرام درجای مناسب خود قرار دادند، وجود دارد. اما آنها چگونه این بلوکها را که برخی از آنها صدها تن وزن داشتند، از معادن به محوطه های ساختمانی انتقال میدادند؟
استوریمر، یک جغرافیا شناس و باستان شناس در براگ، سوئیس و متخصص معادن مصر باستان: « آنها هر زمان که ممکن بود از رود نیل استفاده میکردند.»
او در ادامه اضافه میکند: “عمدتا معادن در مصر باستان در امتداد نیل واقع شده است، بنابراین فاصله حمل و نقل نسبتا کوتاه بود.»
اما برای معادنی که با فاصلهی ده ها تا صدها مایل از محلهای ساخت و ساز واقع شده بودند، مصریان باستان احتمالا ترکیبی از نیروی انسانی، اسکلهها و غلتکها و آبراهها را برای حمل و نقل مواد ساختمانی خود استفاده میکردند.
معادن بازالت در کویر فیاوم، حدود ۳۱ تا ۳۷ مایل (۵۰ تا ۶۰ کیلومتر) در جنوب غربی قاهره قرار داشت و بلوکهایی که وزنی معادل ۱۰ تن داشتند، از آن استخراج میشد.
در پادشاهی قدیم، حدودا ۴۰۰۰ تا۵۰۰۰ سال قبل، کارگران سنگها را از معدن فاوویم استخراج کرده و سپس اجازه سقوط آن به مسیر سنگفرش شده را میدادند، این جاده هفت مایلی در مسیر جنوب به یک دریاچه که اکنون خشک شده است و معدن را رود نیل وصل میکرد، میرسید.
سپس کارگران سنگ در امتداد نیل به محل ساخت و ساز انتقال میدادند.
استوریمر در این باره معتقد است: «بسیار دشوار است که نحوه حمل سنگ در جاده ها را دریابیم. غلطکهای چوبی در فواصل کوتاه کار میکنند، اما استفاده از آنها برای مسافتهای طولانی کاملا غیر عملی است.»
در ادامه استوریمر توضیح داد: « ما فکر میکنیم آنها به این منظور نوعی راه آهن ساختند.» البته نه راه آهنی که امروزه میشناسیم بلکه مسیر چوبی که میله ثابت شده بود و غلتکی که با آن میتوانستند سنگها را در طول مسیر بکشند.»
وی افزود: « این مسئله تنها نیازمند تعداد زیادی کارگر، طناب و حیوانات بود.»
راه آهنی، که در بالای جاده سنگفرش شده قرار داشت، کارگران و حیوانات را قادر میساخت سنگ را بر روی سورتمه خود به دریاچه و در نهایت به نیل و از این طریق به هرمهای در حال ساخت برسانند.