سه اژدهای دنریس (که حالا دیگه دو تا شدن) در دنیای بازی تاج و تخت بدون شک بزرگترین رویدادی هستند که اهالی وستروس تاکنون به چشم دیدهاند. تا پیش از این، همه فکر میکردند که با مرگ آخرین اژدهای تحت فرمان خانوادهی تارگرین، نسل اژدهایان نیز به پایان رسیده باشد. اما دنریس – همانطور که جان اسنو میگوید – غیرممکن را انجام داد، و سه اژدهای کوچک را به این دنیا آورد و آنها را به گونهای پرورش داد که هماکنون لرزه بر تن هر کسی در این سرزمین ناآرام میاندازند.
با این حال، ما میدانیم که وستروس عجیبتر از آنچیزی است که داشتن سه اژدها در آن، خیلی عجیب به نظر برسد! خود جان اسنو یک حیوان دستآموز دوستداشتنی به نام «شبح» دارد که اتفاقاً یک گرگ وحشت است. ولی خب، جانی، برخلاف دنی، خیلی دوست ندارد با حیوانات خود وارد میدان نبرد بشود. پیش از این که به معرفی چند تن دیگر از موجودات خیالی حاضر در وسترس (و اسوس) بپردازم، باید به این نکتهی خیلی مهم اشاره کنم که شمالیها واقعاً کارشان درست است. آنها کاری به جادوگری و خیالبافی ندارند. گرگهای وحشت نیز موجودات خیالی نیستند، بلکه در گذشتههای دور در همین دنیای ما نیز زندگی میکردند؛ ولی در نهایت به سوی انقراض راهی شدند.
اگر سریال را کنار بگذاریم، خود جورج آر. آر. مارتین هم در مجموعه داستانهای «نغمهای از آتش و یخ» خیلی به توصیف این قبیل موجودات خیالی در وستروس و اسوس نپرداخته است. اما این دلیل نمیشود که بگوییم آنها وجود ندارند. بعضی از این موجودات خیالی در داستانهای دایهی خانوادهی استارک مطرح گشتهاند، تعدادی دیگر هم در دانشنامهی «دنیای آتش و یخ» گردآوری و با جزئیات تمام شرح داده شدهاند.
خب، به بهانهی پخش دومین قسمت از فصل آخر هم که شده، حال میتوانیم با ۸ تن از موجودات خیالی مجموعه داستانهای «نغمهای از آتش و یخ» آشنا شویم، که بازی تاج و تخت با بیرحمی به ما اجازه نداد خیلی از آنها را ببینیم.
اگر تا کنون کتاب را نخواندهاید و یا سریال را ندیدهاید، ممکن است در ادامه بخشهایی از داستان برایتان اسپویل شود.
۱. مانتیکور
مانتیکور یکی از معدود موجودات خیالی است که در کنار گرگهای وحشت و اژدهایان، مجالی برای حضور در سریال بازی تاج و تخت پیدا کرده است. هرچند در اسطورهشناسی ما زمینیها، مانتیکور موجودی چندرگه است که از ترکیب شدن پیکر یک شیر و خفاش با چهرهی انسان به وجود آمده، مانتیکوری که در سریال میبینیم بیشتر به یک حشرهی مرگبار شباهت دارد. مانتیکورها در جزایر جنگلی دریای یشم، در سرزمین اسوس زندگی میکنند.
در فصل سوم، یکی از جادوگران تحت خدمت حکومت «کارث» سعی میکند با استفاده از یکی از همین موجودات عقربمانند، دنریس را به قتل برساند، اما «سِر جورا» مانع از این کار میشود. آخرین باری که ردی از مانتیکورها را در سریال میبینیم، به فصل چهارم باز میگردد؛ که در آن، «اوبرین مارتل» نیزهی خود را به زهر مانتیکور آغشته میسازد تا با آن کار «گرگور کلگین» یا «کوه سوارکار» را یکسره کند. متأسفانه داستان به شکل دیگری تمام میشود.
۲. عنکبوت یخی غولپیکر
در افسانهی «شب طولانی» آمده است که «عابران سفید» یا همان «وایت واکر»ها، آدمیان را به کمک دستههایی از عنکبوتهای یخی – که به بزرگی سگهای شکاری بودند – از سر راه خود برمیداشتند. در فصل پنجم میبینیم که ساکنین «هاردهوم» در مورد این عنکبوتهای وحشتناک صحبت میکنند؛ که در شمالیترین نقطهی وستروس، معرف به «سرزمین همیشه زمستان»، یافت میشوند. «لوبودا»، یکی از بزرگان قوم «ثن»، وجود آنها را نفی میکند؛ ولی اگر عابران سفید واقعی باشند، چرا مانعی دارد این عنکبوتها نباشند؟!
۳. کراکن
کراکن طلایی نماد خانوادهی «گریجوی» است. اما خیلی وقت میشود که کسی در وسترس، هشتپای غولپیکری در آبها به چشم ندیده است. در کتاب سوم، طوفانی از شمشیرها، «لرد واریس» میگوید که یکی از کشتیهای مردم «ایبن» توسط یک کراکن در ساحل شرقی «ویل» غرق شده است. البته، «تایوین لنیستر» منکر این خبر میشود. به هر حال، وقتی که چنین وحوشی در خشکیهای این سرزمین ساکناند، کسی دیگر نمیتواند حدس بزند در اعماق اقیانوس چه چیزی در جریان است.
۴. شدوکت
شدوکتها (Shadowcat) شاید معمولیترین جانورانی باشند که در وستروس پیدا میشوند، ولی باز هم ترسناکاند. این رده از گربهسانان تلفیقی از ببر، شیر کوهستان و وشق (سیاهگوش) هستند. آنها پوستی تیرهرنگ با خطوط سفید دارند. شدوکتها در شمال دیوار بزرگ، و همچنین مناطق کوهستانی «ریورلندز» و «ویل» زندگی میکنند. خز شدوکت بسیار گرم بوده و برای ساخت لباس از آن استفاده میشود.
۵. تکشاخ
تکشاخها به ندرت در وستروس به چشم میخورند. در افسانهها آمده است که اربابان عصر باستان در جزیرهی «اسکاگوس»، در شرق قارهی وستروس، سوار بر تکشاخهای تنومند به مبارزه میپرداختند. ولی رد این موجودات را در دوران معاصر نیز میتوان به دست آورد. در قسمتی از داستان، یکی از ساکنین شمال به منظور عبور از دیوار و حرکت به سمت جنوب، کلاهخودی را به عنوان تحفه به نگهبانان «نایتسواچ» میدهد که از شاخ این اسب ساخته شده است. در داستان اشارهی کمرنگی به این موضوع شده که شبح، گرگ جان اسنو، نیز یکی از تکشاخها را در شمال شکار کرده است.
۶. پیرمردان رودخانه
این لاکپشتهای شاخدار و غولپیکر در رودخانهی بزرگ «روین» در اسوس زندگی میکنند. خیلی سالها قبل از دوران بازی تاج و تخت ، مردم «روینار» این خزندگان غولآسا را مقدس میپنداشتند، و فکر میکردند که پیرمردان رودخانه در واقع زادگان خدایشان «مادر روین» است. رویناریها در نهایت توسط والرینها تار و مار شدند (آتش این جنگ هنگامی شعلهور شد که والرینها یکی از این لاکپشتها را شکار کردند)؛ اما پیرمردان رودخانه حتا امروزه نیز در آبهای روین حضور دارند.
۷. اژدهای دریایی
اژدهای دریایی به مراتب خیالیتر از اژدهای هوایی است! البته بیراه هم نیست، چرا که این موجودات نقش چندانی در پیشبرد سرنوشت وستروس نداشتهاند. مطابق با اطلاعات موجود در «سیتادل»، اژدهای دریایی هزاران سال است که در وستروس به چشم دیده نشده است، اما یکی از این هیولاها به نام «ناگا» حضور پررنگی در تاریخچهی «آیرون آیلندز» دارد. گفته میشود رهبر اسطورهای این سرزمین، پادشاه گری، در عصر قهرمانان به کمک خدای غرقشده این اژدها را شکست داده است. ناگا آنقدری بزرگ بوده که بتواند از والها تغذیه کند. پادشاه گری پس از کشتن این اژدها، با استخوانهایش برای خود یک تخت ساخت و مابقی را در سایر قسمتهای صحن کاخ خود به کار برد.
۸. اژدهای یخی
اژدهای یخی، که دایه در داستانهایش به آن اشاره کرده، صرفاً یک نسخهی یخزده از اژدهای دنریس محسوب نمیشود. اژدهای یخی، همانطور که از نام آن بر میآید، از یخ زاده شده و از اژدهایان والریا بزرگتر است. این اژدهایان در «دریای لرزان» و «تباهی سفید» زندگی میکند. تباهی سفید به اقیانوس منجمدی گفته میشود که از شرق وستروس تا شمال اسوس کشیده شده است.