توهم فرگولی (Fregoli delusion) اختلال روانی نادری است که در آن فرد مبتلا باور دارد که دوستان و اطرافیانش یا کسانی که قصد آزار او را دارند، میتوانند ظاهر غریبهها را به خود بگیرند. به این معنا که افراد متفاوت در اصل یک شخص میباشد که ظاهر و حتی جنسیتاش را تغییر میدهد یا لباس مبدل میپوشد. این سندرم ممکن است با یک ضایعه مغزی مرتبط باشد و اغلب طبیعت پارانوئیدی دارد یعنی فرد بسیار شکاک است و همه را دشمن خود میداند و معتقد است دیگران قصد آزار او را دارند.
فرد مبتلا به توهم فرگولی همچنین ممکن است مکانها، اشیا و اتفاقات را بشکل نادرستی بخاطر آورد. این اختلال با توجه به «حافظهی وابسته – associative nodes» قابل توضیح است. حافظهی وابسته همچون یک رابط بیولوژیک میان اطلاعات شخص از دیگران و ارتباط آن با یک چهرهی خاص (از نظر بیمار) عمل میکند. این بدان معناست که اگر چهرهای شبیه به یک چهرهی آشنا برای بیمار باشد، بیمار او را به عنوان فردی که میشناسد و این چهره شبیه اوست، به خاطر خواهد آورد.
نشانهها و علائم توهم فرگولی:
هذیان
نقص در حافظه بصری
نقص در نظارت بر خود ((self monitoring
مشکل خودآگاهی
توهم
مشکل در عملکرد اجرایی (deficit executive functions)
نقص در انعطاف پذیری شناختی
سابقه تشنج
فعالیتهای صرع زا
علل ایجاد توهم فرگولی
درمان با داروی لوودوپا
داروی لوودوپا که همچنین به عنوان L-DOPA شناخته میشود، شامل بیش از چندین کاتکول آمین، به ویژه دوپامین، اپینفرین و نوراپی نفرین است. از این دارو برای درمان بیماری پارکینسون و دیستونی پاسخ دهنده به دوپا (بیماری سگاوا segawa disease) استفاده میشود. مطالعات بالینی نشان داده است که استفاده از لوودوپا میتواند منجر به توهمات بصری شود. در اغلب بیماران، هذیان، کمتر و خاموشتر از توهم است. با استفاده طولانی مدت از لوودوپا، توهمات تمام توجه بیمار را به خود معطوف میکند. در مطالعات تجربی، هنگامی که غلظت لوودوپا کاهش مییابد، میزان گزارش توهمات نیز کاهش مییابد. در واقع این نتیجه حاصل شده است که عوارض مربوط به داروهای ضد پارکینسونی یکی از علل اصلی سندرم فرگولی است.
آسیبهای مغزی
آسیب به لوب فرونتال راست و تمپوروپریتال چپ (temporoparietal left) میتواند باعث ایجاد توهم فرگولی شود.
تحقیقات انجام شده توسط فینبرگ (Feinberg) نشان داده است که نقص قابل توجه در عملکرد اجرایی و حافظه، به دنبال آسیب در مناطق راست و چپ تمپوروپریتال ایجاد میشود. تستهای انجام شده در بیماران مبتلا به آسیب مغزی نشان میدهد که توانایی توجه و سرعت پردازش اطلاعات معمولی، طبیعی است. بیشترین یافتهها از نتایج آزمایشات فینبرگ نشان دهندهی این است که در بیماران با آسیب مغزی، فرایند بازیابی حافظه دچار بیشترین آسیب میشود. او متوجه شد، این بیماران پاسخهای نادرست که از نظر معنایی مرتبط بودند را انتخاب میکنند (برای مثال انتخاب سبزی بجای میوه). مسئله مهمتر این بود که نتایج حافظهی بصری نشان میدهد، ناتوانی جدی در تجدید خاطرهی بصری وجود دارد. در کل مطالعات نشان میدهد که بیماران با آسیب مغزی، مشکل جدی در فعالیتهای اجرایی همچون نظارت بر خود، انعطاف پذیری ذهنی و استدلال اجتماعی دارند. همچنین نتایج آزمایشهای فینبرگ نشان میدهد، بیماران در پردازش دقیق اطلاعات و جزئیات خطاهای زیادی دارند. همینطور تستهای گزینشی توجه شنیداری نیز انجام شد، و بیماران با آسیب مغزی خطاهای بیشتری داشتند، این بدان معناست که این افراد در ایجاد مهار و پاسخهای تنظیمی دارای نقص بودند. به نظر میرسد اختلال عملکرد اجرایی برای تشخیص فردی با توهم فرگولی ضروری است.
آسیب به جایروس فوزیفورم
مطالعات نشان داده است که وجود ضایعات در لوب تمپورال راست و جایروس فیزیفورم ممکن است با سندرم توهم بدفهمی (Delusional misidentification syndrome) مرتبط باشد. MRI بیمارانی که علائم توهم فرگولی را دارند، آسیبهای پاراهیپوکامپ و هیپوکامپ را در ناحیه جایروس فیزیفورم قدامی، و همچنین نواحی میانی و خلفی تمپورال جایروسها را نشان میدهد. جایروسهای نواحی میانی و خلفی تمپورال، محلهای ذخیره سازی برای حافظه بلند مدت در بازیابی اطلاعات مربوط به تشخیص بصری، به ویژه چهرهها هستند. بنابراین، آسیب به این اتصالات پیچیده میتواند یکی از عوامل پیشرو در اختلالات ناسازگاری تشخیص چهره باشد.
اخیراً، منطقهای در جایروس فیزیفورم در مغز که مربوط به پردازش اطلاعات چهره میباشد، کشف شده است، این منطقه در نزدیکی منطقه قدامی جایروس فیزیفورم است. تصویر برداریهای MRI توسط هادسون Hudson, et al).) نشان میدهد، آسیب در جایروس فیزیفورم قدامی، که به ناحیه مخصوص چهره((fusiform face area نزدیکتر است، احتمالاً با ابتلا به توهم فرگولی و سایر توهمهای بدفهمی مرتبط است. این آسیبها میتواند سبب اختلال در حافظهی بصری طولانی مدت و ارزیابی نادرست چهرههای افراد شود.
به عبارتی دیگر مغز ما صحنههای بصری را از دو طریق برای خود تفسیر میکند: یک از طریق مسیر( parietal lobe-occipital dorsal pathway) که در آنالیز محتوای فضایی بصری نقش دارد. مسیر دوم، temporal occipital ventral pathway میباشد که در تشخیص چهرهها و اشیاء دخیل است. آسیب در هر دو مسیر باعث ایجاد سندرمهای توهم بدفهمی میشود.
P300 غیر نرمال
به نظر می رسد که سندرم توهم بدفهمی به دلیل تمایز بین فرآیندهای تشخیص و شناسایی ( identification and recognition processes) رخ میدهد.
ادغام این اطلاعات برای پردازش بیشتر، حافظهی کارکردی (working memory) نامیده میشود. P300 (مخفف واژهی ولتاژ مثبت و ۳۰۰ میلی ثانیه پسا تحریک است) به عنوان شاخصی برای ارزیابی حافظه کارکردی در بیماران مبتلا به سندرم توهم بدفهمی استفاده میشود.
در مقایسه با بیماران عادی، بیماران مبتلا به سندرم توهم بدفهمی به طور کلی در بسیاری از موارد دامنه p300 ضعیفتری را نشان میدهند. در مقایسه کلی در تمام موارد طول دورهی عکس العمل در این بیماران طولانیتر است. این آمارها نشان میدهد که سندرم توهم بدفهمی با عملکرد غیر طبیعی حافظهی کارکردی همراه است و به طور خاص بر پری فرونتال (از خارج و داخل) اثر میگذارد.
درمان
داروهای ضد روان پریشی از داروهای پیشگام در درمان توهم فرگولی و سایر بیماریهای مربوط به سندرم توهم بدفهمی هستند. بجز داروهای ضد روان پریشی، داروهای ضد صرع و داروهای ضد افسردگی نیز در بعضی کیسهای درمانی تجویز میشوند. اگر بیمار مبتلا به توهم فرگولی از سایر عارضههای روانی رنج ببرد، درمان شامل استفاده از تری فلوپرازین نیز خواهد بود.
تاریخچه بیماری
این سندرم نام خود را از بازیگر ایتالیایی، لئوپارد فرگولی (Fregoli) گرفته است. فرگولی به خاطر تواناییاش در تغییر چهرهی سریع، حین بازی روی صحنه مشهور بود.
کوربون و فیل (P. Courbon و (G. Fail برای اولین بار ابتلا به این توهم را در مقالهی خود (Syndrome d’illusion de Frégoli and schizophrénie) در سال ۱۹۲۷ گزارش کردند. آنها وضعیت یک زن ۲۷ ساله را که در لندن زندگی میکرد، توصیف کردند، که فکر میکرد توسط دو بازیگر که اغلب اوقات در تئاتر دیده بود، تعقیب میشود. این زن فکر میکرد که این افراد او را تعقیب میکنند، و خود را به شکل افرادی که میشناسد یا ملاقات کرده است، درمیآورند.
سندرم توهم بدفهمی و ارتباط آن با توهم فرگولی
سندرم توهم بدفهمی ریشه در ناتوانی فرد در تشخیص هویت چیزی (اشیاء یا افراد، مکانها و غیره) دارد. انواع مختلفی از سندرم توهم بدفهمی وجود دارد همچون: سندرم دوگانگی ذهنی، اینترتیمورفوزیس، سندرم کاپگراس و توهم فرگولی. همهی این بدفهمیها به علت اشتباه در روند پردازش اطلاعات مربوط به آشنا بودن ایجاد میشوند. شایعترین سندرمهای مربوط به این نوع، توهم کاپگراس و توهم فرگولی میباشند. در توهم کاپگراس بیمار تصور میکند، دوستان، آشنایان و اعضای خانوادهاش با یک فرد متقلب جایگزین شدهاند. در توهم فرگولی این تصور وجود دارد که افراد مختلف همه در واقع یک نفر هستند که لباس مبدل پوشیدهاند. نقطه مشترک دیگر این بیماری که باعث تمایز آن از سایر اختلالات میشود، تشخیص نادرست فرد از اشیاء میباشد.
مطالعات انجام شده در مورد توهم فرگولی
مطالعات انجام شده بر روی سندرم توهم بدفهمی در حال حاضر بسیار بحث بر انگیز است، این اختلال اغلب با بسیاری از اختلالات روانی (یعنی اسکیزوفرنی، اختلال دوقطبی، اختلال وسواس فکری و غیره) همراه است. اگر چه اطلاعات فراوانی در مورد سندرم توهم بدفهمی وجود دارد، اما هنوز بسیاری از جزئیات آناتومیکی و فیزیولوژیکی این اختلالات مشخص نیستند.