رسیدن به تعادل احساسی فراتر از تعادل روانی و فیزیکی است. احساسات انسان به خصوص غم، درد، افسردگی و اضطراب ناگهان به انسان هجوم میآورند. گاهی به نظر میرسد شانس پشتش را به ما برگردانده است که شکستن این دور باطل و دیدن نور امید در انتهای تونل غیرممکن به نظر میرسد.
این احساسات –به خصوص غم- هرکس با شدت متفاوتی آن را حس میکند و حتی در برهههای خاص زندگی غمها بزرگتر به نظر میرسند. چه اینکه شکست عاطفی خورده باشید، دوست یا عزیزی را از دست داده باشید، احساس شکست و ناکامی بکنید یا حتی دلتان تنگ شده باشد، احساس غم و ناراحتی کاملا طبیعی است.
اما چگونه دائما غمگین باقی نمانیم؟
همیشه به خاطر داشته باشید هر چیزی دورهای دارد و دائمی نیست.
همانند گردش فصلها در طبیعت، زندگی آدمی نیز فصلهایی دارد. بعضی فصلها طولانیتر از بقیه به نظر میرسند به خصوص اگر قرار باشد بار ناراحتی، غم، دلگیری و افسردگی را به دوش بکشیم. اما درست مانند طبیعت هر آغازی، پایانی دارد و گردش دوران به یک منوال نخواهد بود.
یک لحظه به ۵ سال گذشته فکر کنید. پستی و بلندیهای بسیاری را طی کردهاید و برخی سالها بیشتر از بقیه زمین خوردهاید و زخمهای عمیقی برداشتهاید. در آن زمان و شرایط و حتی سال دیدن کور سوی نور در آن ته مههای سال غیرممکن بود.
باور کنید با اینکه همه چیز علیه شما پیش میرود اما هر چرخهای جایی پایان خواهد یافت. برای رشد روانی، فیزیکی و روحیتان وجود این چنین فصلهایی لازم است.
دومینوی زندگی
مانند دومینوهایی که به خط شدهاند زمانی میرسد که بر روی هم میافتند. گاهی هستی در حال باز کردن راه برای اتفاقی جدید است اما قسمت اعصاب خرد کن ماجرا آنجاست که نمیدانیم در انتها چه برایمان تدارک دیده است.
رموزها هیجانانگیز هستند اما از طرفی خستهمان میکنند و ما را از اضطراب و شک به سر حد مرگ میرسانند. باید به این روند ایمان داشته باشیم و بدانید دیر یا زود همه این مرحله را طی خواهند کرد یا از پیش طی کردهاند.
این به معنی پایان مطلق نیست بلکه دکمهی شروع دوباره است. ما به این تطهیر نیاز داریم که به ما یاداوری میکند که شاید باید دیدگاهمان را تغییر دهیم.
تنها نویسنده و کارگردان زندگیتان خودتان هستید و وقت آن است هر دقیقه را غنیمت بشمارید حتی لحظاتی که ابر و باد و مه و خورشید و فلک کمر به مرگتان بسته باشند. تغییر دیدگاه نسبت به رخدادهای زندگی بسیار نکتهی مهمی است.
سعادت خود را بیابید
فقط به دنبال شادی گشتن در حالی که سرتان را پایین انداختهاید دیگر کافی است بفهمید که چه چیز خوشحالتان میکند و چه چیز برایتان ارزشمند است. هر کس مشکلات خود را دارد و هر کس راهکار متفاوتی برای مبارزه با غمهای خود مییابد –ورزش، نقاشی، رقص، بیرون رفتن با دوستان یا حتی گذراندن وقت با دوستان بفهمید که چه چیز مایهی شادی و آرامش شما است.
با خودتان مهربان باشید و خود را شاد نگه دارید. تنها یک راه برای این مشکل وجود ندارد و اصولا نباید هم داشته باشد. چندین مورد را که انجام آنها تعادل روانی، فیزیکی و از همه مهمتر احساسی را برای شما به ارمغان میآورد را لیست کنید.
متنهای ۵ دقیقهای بنویسید.
چه نویسنده باشید چه نباشید سعی کنید متنهای ۵ دقیقهای بنویسید و تمام آنچه شکرگذارشان هستید را به یاد بیاورید. مطمئنا در ابتدا خستهکننده به نظر میرسد اما آن ۵ دقیقهای را که برای عوض کردن حس و حالتان باید در فضای مجازی میچرخیدید یا دنبال برنامههای تلویزیونی میگردید را میتوانید به این کار اختصاص دهید.
بسیاری از افراد موفق با شکرگذاری روز خود را آغاز میکنند. اتفاقات کوچکی را که شادتان میکند را یادداش کنید و در طول روز با این دیدگاه به اتفاقات مختلف نگاه کنید. برای شروع میتوانید به موارد زیر توجه کنید:
- چه کسی در ۲۴ ساعت گذشته باعث شد لبخند بر لبهایتان بنشیند؟
- آیا آهنگ خاصی که یاداور یک اتفاق خوشحال کننده باشد را امروز از رادیو یا جایی شنیدهاید؟
- برای صبحانه چه چیز خوردهاید که سرحالتان آورده است؟
زمانی که با دید قدردانی به اتفاقات ساده بنگرید کم کم به یک عادت تبدیل خواهد شد که به تدریج احساساتتان را تغییر خواهد داد. آن را دومینوی شادی بنامید.
خود را منزوی نکنید
داشتن یک گروه بزرگ از آدمهایی که پشتتان هستند، نعمت بزرگی است، اما همیشه یک نفر خاص وجود دارد که میتوان عمیقترین و پراحساسترین حرفها را با او در میان گذاشت.
شرایط هرکس منحصر بفرد است مصاحبت با کسانی که ممکن است درد مشترکی با شما داشتهاند امیدوارکننده است.
شکستهای عاطفی به دلایل متعددی اتفاق میفتند اما آن احساس اندوه از دست دادن آن آدم یا رابطه همواره ثابت است. احساس دلتنگی برای هر شخص متفاوت است اما آن احساس غم برای شخصی یا کسی همواره مشترک است.
درک خود را از مسائل مختلف تغییر دهید.
زمانی که به گودالی از احساسات وارد میشوید، پیدا کردن راه باز گشت سخت است اما سرزمین عجایب پاسخها حقیقت ندارد. این تونل هیچگاه پایان نخواهد یافت مگر اینکه خودتان دست خودتان را بگیرید و به جای غرق شدن در افکار با طناب خود را بیرون بکشید.
تنها باید طرز نگاهتان را تغییر دهید و قوای ذهنتان را تقویت کنید یعنی تلاش برای دیدن کور سوی امید حتی در تاریکترین زمانها.
به خاطر داشته باشید، ناراحتی و منفینگری دو احساس کاملا متفاوت هستند. ناراحتی امری طبیعی است و گاهی باید از شر این احساس خلاص شد؛ اما منفینگری از ناراحتی که ریشهیای نشده باشد، نشأت میگیرد.
خود را در اولویت قرار دهید
در تاریکترین زمانها، راحتی خودتان اولویت اولتان باشد. همه با هم متفاوت هستند و تنها یک راهحل ساده برای مبارزه با ناراحتی وجود ندارد.
برای اینکه ذهنتان را از اتفاقات منحرف کنید یا نیروی محرکهای رو به جلو بیابید، میزان معاشرت خود را بیشتر کنید. اگر کمککننده است موبایل خود را برای نصف روز از دسترس خارج کنید و به خودتان زمان بدهید. هر آنچه که ممکن است حالتان را بهتر کند، برای خود فراهم کنید چه تنهایی و گریه باشد چه انزوای مطلق، اولویت راحتی شماست.
هر گاه اولویت خودتان باشید در دیگر عرصههای زندگی نیز بیشتر خواهید درخشید.
کاشت و برداشت
دلسوزی تنها به معنای از خود گذشتگی نیست بلکه مهارتی است که آموخته میشود. به عنوان انسان نسبت به همنوع خود، حیوانات و طبیعت دلسوز و مهربان هستیم.
برخی زمینهها و اتفاقات هستند که تا زمانی که خودمان آن را تجربه نکرده باشیم نخواهیم فهمید که چیست. ناراحتی احساسی است که کل وجود انسان را فرا میگیرد اما شما تنها نیستید.
مهربانی و دلسوزی نسبت به کسانی که ناراحت هستند باعث خواهد شد بیشتر با آنها احساس همدلی بکنید و کمی احساس آنان را درک کنید. دلسوزی مانند یک انرژی به سمت خودتان باز خواهد گشت.
در آخر
ناراحتی یک احساس طبیعی است و همهی دوست و آشنا آن را احساس کردهاند. با کسانی که دوستشان دارید و میتوانید از عمیقترین احساساتتان با او سخن بگویید، در ارتباط باشید.
به یاد داشته باشید اولویت اول خودتان هستید و نسبت به کسب تجربه در زمینههای جدید، مشتاق باشید. وقتی تمامی کائنات کمر به مرگ شما بستهاند به یاد داشته باشید همه چیز گذرا است و آن روز خوب خواهد رسید! J