انتشار این مقاله


سیر تکامل انسان از گذشته تا به امروز

همواره در طول تاریخ شاهد انسان هایی بوده ایم که به جست و جوی منشا پیدایش خویش پرداخته اند. انسان هایی که به دنبال اصل خویش بوده اند، گاه فرضیه هایشان در تضاد با مکاتیب آن زمان بوده و گاه به عنوان شاه کلیدی برای ادوار دیگر شده است. در این مقاله سعی کرده ایم […]

همواره در طول تاریخ شاهد انسان هایی بوده ایم که به جست و جوی منشا پیدایش خویش پرداخته اند. انسان هایی که به دنبال اصل خویش بوده اند، گاه فرضیه هایشان در تضاد با مکاتیب آن زمان بوده و گاه به عنوان شاه کلیدی برای ادوار دیگر شده است.
در این مقاله سعی کرده ایم مخاطبان را با نگرش این افراد تاثیرگذار، که اکثرا فرضیاتی بیش نبوده است، در حوزه ی تکامل آشنا سازیم.

(Diogenes(412-323 B.C

دیوژن یا دیوجانس از فیلسوفان مکتب کلبی اعتقاد داشت: در اثر نورآفتاب  و خاک است؛ که گیاهان و جانوران به وجود می آیند.

افلاطون(۳۴۸-۴۲۸) ارسطو(۳۲۲-۳۸۴)

افلاطون و ارسطو و رواقیون(Stoicism) براین باور بودند؛ که نه تنها موجودات زنده بلکه همه چیز توسط آفریننده ای ثابت و تغییرناپذیر به وجودآمده است. رواقی گری، نوعی دیدگاه برای ترکیب سنت چندخدایی آن ها با مفهومی ازعالم که عقل(Logos) آن را هدایت و سازمان دهی می کرد و خدایان دیگررا به مثابه جنبه های لوگوس دربرمی گرفت. درآیین نوافلاطونی، آفرینش را یک کنش صدور از خداوند، یعنی نوعی تجلی او، می دانند؛ به طوری که موجودات آینه ی ذات الهی اند.

(۶۱۱-۵۴۶)Anaximander

این فیلسوف یونانی معتقد بود: تمامی موجودات تحت تاثیر پرتوآفتاب از لجن های اولیه تکوین یافته اند. به این صورت که نخست ماهی بودند، سپس در اثر رشد، از فلس های خود بیرون آمده و در زمین زندگی کردند. انسان نتیجه یکی از این تغییرات است.

 (1581-1656)James Ussher

اسقف اعظم انگلیکان در ایرلند شمالی که با جمع آوری نسخه های کتاب مقدس و افزودن آن ها به تاریخ مدرن، تاریخ خلقت را ۲۳ اکتبر ۴۰۰۴ B.C تعیین کرد. Ussher در طول زندگی خود بیشتر روی محاسبات تمرکز داشت تا رویکرد. وی  برای یافتن تاریخ آفرینش، روش هایی را که دیگران قبل از او استفاده کرده بودند، تکرار کرد. او سعی کرد از زمان B.C400 تا تولد حضرت عیسی که در تاریخ سایر فرهنگ ها به ویژه کلدانی ها و پارسی ها اشاره شده بود، ارتباط دهد. این مرد توانمند، یکی از مهم ترین محققان قرن ۱۷ به شمار می رود. دکتر Charles Lightfoot نیز برای اتمام حجت تاریخ خلقت را ۹ صبح ۲۳اکتبر B.C4004 معرفی کرد.

  ترازوی طبیعت یا زنجیره عظیم هستی Scala nature

طبق این عقیده، زمین و حیات روی آن،۶۰۰۰ سال قدمت دارد. این عقیده برای ما سامانه ای را ترسیم می کند؛ که از ساده ترین و پست ترین موجودات گرفته تا پیچیده ترین و والاترین آن، به صورت سلسله مراتبی قرار گرفته اند. معتقدین، هیچ روشی را در توضیح چگونگی دستیابی به این سامانه را ارایه ندادند. با این حال بسیاری از افراد در سده های میانی به این سیستم اعتقاد داشتند.

(۱۶۲۷-۱۷۰۵) John Ray

جان ری، طبیعیدان انگلیسی در قرن ۱۶، مفاهیم جنس و گونه را برای مجامع علمی توصیف کرد. هرچند که بعدها لینه بود که از این سیستم برای طبقه بندی و توصیف انسان به عنوان موجود خردمند استفاده کرد. جان ری معتقد بود، همه  موجودات زنده موجوداتی نظیر خود را تولید می کنند.

(۱۶۵۶-۱۷۳۸) Benoît de Maillet

دمیه، طبیعیدان و دیپلمات فرانسوی معتقد بود؛ که زمین نمی تواند در یک لحظه پدید آید؛ بلکه با توجه به شواهد زمین شناختی اش پیدایش زمین را روندی پیوسته و آرام تصور می کرد. وی قدمت زمین را ۲ میلیارد سال تخمین زده بود. همچنین  تغییراتی که در نطفه ها به وجود می آمد را موروثی می دانست.

(۱۶۹۸-۱۷۵۹) Pierre Louis Maupertuis

بیرلوتی ریاضیدان و فیلسوف فرانسوی از پیشگامان نظریه ی انتخاب طبیعی است. عده ای اختلاف نظر دارند که وی از پیشگامان علم ژنتیک است نه انتخاب طبیعی. وی حامی نظریه Pangenesis (نظریه فرضی داروین برای وراثت) بود. نظریه به این ترتیب بود که ذراتی که درگناد ها جمع می شوند و از پدرو مادر به ارث می رسد مسیول شخصیت کودک است. مطالعات وی در رابطه با وراثت به منشا طبیعی نژاد انسان ها و تغییر اشکال زندگی براثر گذشت زمان اعتبار می بخشد.

(۱۷۰۷-۱۷۷۸) Carolus Linnaeus

لینه، زیست شناس و گیاه شناس قهار قرن ۱۸، بعد از جان ری که معتقد بود؛ بروز گیاهان با صفات جدید ممکن است، به دنبال علت این امر بود. مهم ترین کمک وی به علم، ارایه ی سیستم طبقه بندی برای موجودات بود؛ که تا به امروز نیز پیرو همین سیستم هستیم. او در کتاب Systema Naturae گیاهان و حیوانات را براساس ویژگی های ظاهری و روش های تولیدمثلی بود، تقسیم بندی کرد. این طبقه بندی متشکل از دو قسمت جنس و گونه است که امروزه نیز مبنای نامگذاری ارگانیسم ها درعلم زیست شناسی است.

(۱۷۰۷-۱۷۸۸) Comte de Buffon

بوفون زیست شناس، ریاضیدان و ستاره شناس فرانسوی، ابتدا به ثبوت انواع معتقد بود. بعد ها در اواخر قرن ۱۸ زمانی که دانشمندان اروپایی شروع کردند؛ به ارایه نظر که اشکال مختلف زندگی ثابت نیست. جورج لوییس لکلر به همراه بوفون به طور واضح گفتند؛ که موجودات زنده با گذشت زمان تغییر می کنند. وی معتقد به تنازع بقا و انتخاب بر اثر شرایط محیطی بود. همچنین درباره ی زمان خلقت نیز بیان کرد؛ که قدمت زمین بیش از۶۰۰۰سال است. در سال ۱۷۷۴ زمین حداقل ۷۵۰۰۰ سال قدمت دارد. همچنین به ارتباط میان انسان وApe معتقد بود.(نمونه های خویشاوند:اورانگوتان، گیبون، گوریل وشامپانزه) نیز اشاره کرد. بوفون از مدافعان سیستم طبقه بندی لینه بود. بوفون اعتقادش بر این بود که گونه در طول نسل ها می تواند تغییر کند؛ اما هرگز نپذیرفت؛ که  گونه ها می توانند در اثر تکامل به گونه های دیگر تبدیل شود. او اولین فردی بود که قاطعانه به تکامل و فرآیندهایی که منجر به تغییرات بیولوژیکی می شود روی آورد.

تلاش وی برای این بود؛ که تبیین پدیده های طبیعی باید بر اساس قوانین طبیعی صورت گیرد. از کتاب های معروف او Histoire Naturelle که در ۴۴ جلد نوشته شده است.

(۱۷۲۶-۱۷۹۷) James Hutton

جیمز هوتون نخستین فردی بود که مخالف گفته های اوشر بود این فیزیکدان و زمین شناس اسکاتلندی حوادثی که برای زمین اتفاق می افتد (فرسایش کوه ها و…) با سرعت تقریبا مشابه آن چه امروزه رخ می دهد شرح داشت و گفت که برای رخداد این رویداد ها زمان زیادی لازم است پس قدمت زمین خیلی بیشتر از آن چه که اوشر می گوید است. همه این وقایع به طور بالقوه بر میزان و جهت تکامل بیولوژیکی تأثیر گذاشته اند. کتاب معروف وی Theory of the earth‌است.

(۱۷۳۱-۱۸۰۲) Erasmus Darwin

اراسموس پزشک، شاعر و دانشمند بزرگ انگلیسی و پدربزرگ طبیعیدان بزرگ قرن ۱۹، چارلز داروین، به سیر تکامل موجودات اعتقاد داشت. وی چنین می اندیشید؛ که موجود زنده در ابتدا به صورت رشته ای ساده است، که دارای حساسیت و خاصیت تغییرپذیری و اراده می باشد. سپس شکل پیچیده ای پیدا می کند.(برای مثال کرم ها، بندپایان و…. اصل تمایز را داشته اند و با هم تکوین یافته اند.) درمورد قدمت زمین چنین اظهارکرده بود که بایستی زمین میلیون ها قبل تاریخ بشر قدمت داشته باشد. کتاب های معروف وی Zoonomia,Laws of Organic Life است.

(۱۷۳۵-۱۸۲۰)Jean-Baptiste Robinet

بدون شک رابینت یکی از پیشروان سیر تکامل زیست شناسی بوده است. این طبیعی دان فرانسوی معتقد بود؛ آفرینش کار بی نظیر و جاودانه ی الوهیت است که تا به امروزدر طبیعت در وحدت کامل پیش می رود. وی به اثر عوامل طبیعی روی نطفه ها اشاره کرد؛ به این معنا که هر موجود جدیدی که به وجود می آید، نطفه های مخصوصی در آن وجود دارد. او به این موضوع تاکید داشت که هرچه در طبیعت اتفاق می افتد، حاکی از یک طرح الهی و از پیش موجود است که از حیوانات پست بر اثر انتخاب طبیعی به سمت موجودات عالی مانند انسان ها پیش می رود.

(۱۷۴۴-۱۸۲۹) Jean-Baptiste Lamarck

خیسه ها(عده ای از جانوران تک سلولی که که بر روی سطح بدن آن ها مزک فراوان وجود دارد.) از ترکیب مستقیم عناصرشیمیایی تکوین یافته و بعد از تحمل تغییرات تدریجی، جانوران شعاعی را به وجود آورند، اما پیدایش کرم های روده و تمام انگل ها را ناشی از آن می دانست، که عده ای از موجودات در بدن سایر موجودات زندگی کرده و حیات را از آن ها می گیرند. همچنین در مورد پیدایش اعضای جانوران می گوید: وقتی نور می تابد می خواهد مولکول ها را که پیوستگی دارند، از یکدیگر جدا کند. بنابراین نزاعی صورت می گیرد درنتیجه کشش مخصوصی در ماده ی زنده ایجاد می شود، که اورگانیسم نام دارد. وقتی ناحیه ای بیشتر از ناحیه ی دیگر تحریک (Irritabilite) می شود، مایعات حیات به سمت آن می آیند در نتیجه ساختمان مخصوصی ظاهر می شود. عدم استفاده واستفاده از اعضا سبب عدم تقویت یا عدم تقویت آن می شود. (مثال معروف دراز شدن گردن زرافه ها در طی نسل های متوالی)

از عواملی که لامارک در ردیف بهترین عامل های تغییر دهنده ی شکل جانور قرارمی دهد میل و اراده ی جانور است.همچنین وی وراثت را عامل محافظت کننده ی تغییرات فردی می دانست.

(۱۷۶۹-۱۸۳۲) George Cuvier

کوویرعلیرغم انتقاد ازلامارک، این عقیده را که اشکال اولیه زندگی وجود داشته است، رد نکرد. در حقیقت، او نخستین دانشمندی بود؛ که به انقراض حیوانات باستان پرداخت و یک متخصص معتبربین المللی درمورد دایناسورها بود. با این حال، او این عقیده را که وجود آن ها حاکی ازسیر تکامل است – رد کرد – وی طرفدارثبوت انواع بود. کوویر به همراه سایر دانشمندان برجسته ی جهان پیرو نظریه کاتاستروفیسم (نظریه فاجعه) بودند. طبق این نظریه علت از بین رفتن گیاهان وحیوانات ساکن آن منطقه، ناشی از فاجعه ای مانند سیل، شکل گیری سریع رشته کوه ها و درکل مواردی که تحت عنوان انقلاب عظیم است، رخ می دهد. در اثر از بین رفتن آن ها، اشکال جدیدی از حیات از مناطق دیگر منتقل شده است و این چرخه ادامه یافته است.

خلق یا آفرینش در اسلام

دیدگاه قرآنی به خلق از عدم Ex nihilo  و به نحو زمانی معتقد است، یعنی خداوند(الله) آسمان ها و زمین را در شش روز (ازعدم) آفرید. صاحب نظران در خصوص اینکه آیا نخستین چیزی که آفریده شده، قلم است که فرمان الهی وهرآن چه را که می تواند به هستی آید ثبت می کند، یا نوروظلمت، اختلاف دارند. پاره ای از الهی دانان متاخراندیشه ی خلق مدام را طرح کرده اند، Sustaining power خداوند مستلزم نوعی فعل خلاق تازه در هر آن از هستی مخلوقاتش است. تشیع نظریه ی آفرینش ازلی صور نوریه را مطرح کرد که حضرت محمد(ص) وامامان(ع) تجلیات زمانی آن صور نوریه اند.

مخلوق بودن یا نبودن(حادث یا قدیم بودن) قرآن یکی از بحث های الهیاتی قرون وسطی بود. دیدگاه سنتی(اهل سنت) و متعارف، که دیدگاه غالب نیز بود، برآن بود که قرآن همانند خداوند، قدیم و ازلی است.

مقاله مرتبط:
کشف فسیل جدید بالاخره چهره انسان اولیه را آشکار ساخت

نمایش دیدگاه ها (1)
  1. من یه کلاس دینی میرم.. استادش میگفت این نظر تکامل با دین مشکلی ندارد. برمیگردد به شناخت ما از دین و این نظر تکامل
    ابن شماره منه، اگر کسی دوست داشت زنگ بزنه راجع به این چیزا صحبت کنیم
    ***

دیدگاهتان را بنویسید