ما وقتی بچه بودیم مسئولیتی نداشتیم. اگر خیلی هم باهوش بودیم کلی پرسش و تحقیق کنجکاوانه و بهتآور دربارهی دنیا داشتیم. یا اگر تنها میماندیم شاید وارد یک وضعیت ساکت و شبه – ذن میشدیم که در جذب لحظه شده است.
با این حال محیط به سرعت به ذهن ما شکل میدهد. والدینمان مسئولیت خودشان و ما را بر عهده داشتند. به عنوان یک فرد بالغ این مسئله تبدیل به باری بر دوش آنها نمیشود؛ چون در چرخه زندگی خود برای این مرحله آماده شدهاند. با این حال بر اساس روانشناسی رشد، تعداد افراد کمی به بلوغ میرسند – و تقریباً هیچ کسی تا دههی سوم و چهارم زندگی در حالی که فرزند خود را بزرگ میکند، واقعاً بالغ نمیشود.
درون والدین ما نجوایی از والدین خودشان به گوش میرسد که میگویند “چه نشستهای! برو کاری بکن”. بعضی از ما این جمله را از والدین خود شنیدهایم در حالی که بقیه این پیغام را در ناخودآگاه خود جذب کردهاند.
قضاوت تنبلی را به وجود میآورد. تقریباً همیشه این ابتدا از والدین و سپس از طریق معلمان به ما القا شده است. اکثر ما مدرسه را دوست نداریم و از تکالیفمان نیز خوشمان نمیآید. اصلاً چرا باید خوشمان بیاید؟ نظام آموزشی ما آموزش را به یک عادت خسته کننده تبدیل کرده است (که یکی از راههای نابودی خلاقیت در کودکان میباشد.)
عدم مشارکت ما در نحوهی آموزش منجر به پدید آمدن تنبلی شده است. به علاوه این که تلویزیون و بازیهای ویدئویی هم بوده است. دیدن، شنیدن و حرکت مغز ما را تحریک کرده و بر توجه ما غالب میشود. بازی تمام است. محیط ما در دوران کودکی تنبلی را در وجود ما میکارد و اکثر ما بقیهی عمرمان با آن میجنگیم، از آن فرار میکنیم یا در نهایت تسلیم میشویم.
چگونه بر تنبلی غلبه کنیم
همهی ما به خاطر تنبل بودن قضاوت شدهایم. اما هر کسی این کار را کرده تنبلی خود را انکار نموده و آن را به سوی ما اشاعه داده است.
در جریان اتفاقات نبودیم اما به خاطر تنبلی مان احساس شرم و گناه داشتیم. اگر از این شرم و گناه آگاهیم میتوانیم آن را حل کنیم. اگرچه اکثریت ما فاقد هوش عاطفی لازم برای دستهبندی احساسات خود هستیم.
به جای آن ما همین کار را با بقیه میکنیم: خودمان را از بخش تنبل درونمان منفک دانسته و بقیه را به خاطر تنبل بودنشان قضاوت میکنیم. به جای مبارزه با بخش تنبل درونی خود آن را قبول کنید. با اون صحبت کنید تا به شناخت خوبی برسید.
تنبلی خوش آمدی، من دوست تو هستم. خواه ناخواه این بخش تنبلی جزوی از ما است. بهترین راه دوستی با آن است و یا این که حداقل با آن کاری نداشته باشیم.
از کجا میتوان فهمید که با تنبلی خود دوست شدهاید؟ با سر کار آمدن بخش تنبل زیاد به خودتان سخت نمیگیرید. همچنین دیگران را به خاطر تسخیر شدنشان توسط تنبلی مورد انتقاد قرار نمیدهید. به جای آن شفقت به خرج داده و جدال درونی آنها را درک میکنیم.
به جای شرم، گناه و انتقاد از خود یا دیگران به خاطر تنبل بودن، میتوانیم پذیرش و شقفت نسبت خود را تقویت کنیم. مطالعات نشان میدهند که داشتن حس شفقت نسبت به خود در مقایسه با انتقاد بیشتر با مسئولیتپذیری شخصی ارتباط دارد.